Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gallium arsenide
U
قطعه نیمه هادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mask
U
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
masks
U
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
die
U
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
microchip
U
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
microchips
U
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
Other Matches
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
solid state
U
نیمه هادی
semi conductor
U
نیمه هادی
semicinductor
U
نیمه هادی
semiconductor storage
U
حافظه نیمه هادی
solid state cartridge
U
کارتریج نیمه هادی
semiconductor device
U
دستگاه نیمه هادی
semiconductor memory
U
حافظه نیمه هادی
p type semiconductor
U
نیمه هادی نوع "پی "
n type semiconductor
U
نیمه هادی نوع N
integrate semiconductor circuit
U
مدار نیمه هادی مجتمع
metallic oxide semiconductor
U
نیمه هادی اکسید فلزی
solid-state
U
مربوط به وسایل نیمه هادی
low gap semiconductor
U
نیمه هادی با فاصله انرژی کوچک
complementary metal oxide semiconductor
U
نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی
wafers
U
تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
random
U
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
randomly
U
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
transistors
U
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
wafer
U
تکه کاملی از ماده نیمه هادی تک بلوری
transistor
U
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
photoresist
U
فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
jumbo chip
U
مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
diode
U
دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
transistors
U
وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
transistor
U
وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
silicon
U
عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
silicon
U
محل پایه تولید کنندگان قط عات نیمه هادی آمریکا در california
lighted
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
led
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
lightest
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light
U
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
fet
U
Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
field emission
U
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
dtl
U
Logic Transistor Diod منطق میکروالکترونیکی که براتصالات میان دیودهای نیمه هادی و ترانزیستور استواراست
oxides
U
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
oxide
U
روش تولید و طراحی خانواده مدارهای مجتمع با استفاده از هادیهای آهن و اکسید روی نیمه هادی
integrated circuit
U
مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
pnp transistor
U
emiher آن از نوع نیمه هادی P هستند و base آنها نوع n است
varistor
U
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
solid-state
U
وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
p channel mos
U
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
mos
U
روش تولید و طراحی برای مدارهای مجتمع خاص با استفاده از هادیهای آهنی و اکسی روی نیمه هادی . و نیز مراجعه شود به MOSFET
metal oxide semiconductor
U
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
chips
U
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip
U
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
phototransistor
U
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
ebam
U
Addressed ElectricBeam دستگاه ذخیره الکترونیکی که از مدارهای الکترونیکی برای کنترل اشعهای از یک سطح نیمه هادی اکسید فلز خوانده یا در ان می نویسد استفاده میکندemory
npn transistor
U
طرح ترانزیستور و قط بی با نیمه هادی نوع P برای پایه و نوع n برای collector و emither
electroluminescent
U
صفحه نمایش مسط ح و سبک که از دو قطعه شیشه پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط لایه نازک گاز که در صورت سیگنال الکتریکی به آن اصابت کند روشن میشود
insulating
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
superconductors
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductor
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
segmentation
U
تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
superconductive
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
conductor rail
U
ریل هادی شمش هادی
shields
U
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shield
U
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate
U
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
gas discharge display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
photoconductive
U
هادی حساس نسبت به نور هادی نور
subscriber's line
U
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
lobation
U
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
companion part
U
لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
fasted
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
half life
U
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
segments
U
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
segment
U
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
sectional
U
قطعه قطعه بخشی
fragment
U
قطعه قطعه کردن
segment
U
قطعه قطعه کردن
fragmenting
U
قطعه قطعه کردن
fragments
U
قطعه قطعه کردن
mainland
U
قطعه اصلی قطعه
fritter
U
قطعه قطعه کردن
fritters
U
قطعه قطعه کردن
segments
U
قطعه قطعه کردن
fragmentation
U
قطعه قطعه شدن
from mid may to mid june
U
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
cabled
U
هادی
cable
U
هادی
electric conductor
U
هادی
guide
U
هادی
lead
U
هادی
leading line
U
خط هادی
steerer
U
هادی
ductile
U
هادی
directors
U
هادی
director
U
هادی
guided
U
هادی
conductors
U
هادی
leads
U
هادی
directorial
U
هادی
conductor
U
هادی
guides
U
هادی
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
conductors
U
سیم هادی
conductors
U
هادی رسانا
internal conductor
U
سیم هادی
conductor
U
سیم هادی
noninductive
U
غیر هادی
duct
U
لوله هادی
single core
U
هادی تک رشتهای
single conductor
U
هادی تک رشتهای
light guide
U
هادی نور
light pipe
U
هادی نور
light quide
U
هادی نور
conductor
U
هادی رسانا
lizard
U
بند هادی
leads
U
کابل هادی
electric conductor
U
هادی برق
dredging ladder
U
هادی سطل
valve guide
U
هادی سوپاپ
lead
U
سبقت هادی
twin conductor
U
هادی دوبل
directrix
U
هادی خط راهنما
conducting staff
U
ستاد هادی
bus bar
U
ریل هادی
conductor rail
U
شینه هادی
vascular tissue
U
بافت هادی
conductor current
U
جریان هادی
leads
U
غلاف هادی
leads
U
سبقت هادی
lead
U
کابل هادی
circuit line
U
هادی جریان
lead
U
غلاف هادی
wireway
U
سیم هادی
guide vane
U
تیغه هادی
guide bank
U
دیوار هادی سد
guide flag
U
پرچم هادی
conductive silver
U
نقره هادی
conductor resistance
U
مقاومت هادی
directress
U
هادی خط راهنما
ideal conductor
U
هادی ایده ال
water mains
U
لوله هادی اب
water main
U
لوله هادی اب
superconductors
U
فوق هادی
directing staff
U
ستاد هادی
heat conductor
U
هادی حرارت
lizards
U
بند هادی
superconductor
U
فوق هادی
director sight
U
دوربین هادی
electric conductor
U
هادی الکتریسیته
superconducter
U
مافوق هادی
superconducting computers
U
کامپیوترهای مافوق هادی
nozzle guide vane
U
تیغههای هادی یا راهنما
polestar
U
هادی مورد توجه
ohmage
U
مقاومت هادی برق
port
U
شیار هادی دهانه
insulated conductor
U
هادی عایق شده
wires
U
هادی فلزی نازک
wire
U
هادی فلزی نازک
nonconductor
U
جسم غیر هادی
lead in
U
مدار هادی اشتعال
current carring wire
U
سیم هادی جریان
quadrattrix
U
راهنمای تربیع منحنی هادی
conductor
U
وسیله هادی اجرا کننده
wave guide
U
هادی برای تابشهای الکترومگنتیک
conductors
U
وسیله هادی اجرا کننده
photoconductor
U
هادی حساس نسبت به نور
guides post
U
نفر هادی مستقر شوید
anatomize
U
قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
current
U
حرکت قط عات بار دار در یک هادی
conductor
U
هادی جریان برق رشته سیم
diathermanous
U
هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
electric
U
حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
diathermic
U
هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
doubled
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
currents
U
حرکت قط عات بار دار در یک هادی
conductors
U
هادی جریان برق رشته سیم
doubled up
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
nonsparking
U
ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
variable camber
U
سطوح هادی گاز به داخل توربین
coupler
U
وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
leaders
U
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com