English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
running spare U قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cannibalised U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalises U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes U استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
repair parts U قطعات یدکی
spare parts U قطعات یدکی
parts U قطعات یدکی
common parts U قطعات یدکی عمومی
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work U عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
bin storage U انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
component change order U دستور تغییر قطعات یک وسیله
part list U فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
bin storage space U فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
polar motion U وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
end item U وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
inherent addressing U دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
condition U 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
smithereens U قطعات
analecta U قطعات ادبی
parts peculiar U قطعات اختصاصی
bill of material U صورت قطعات
chrestomathy U قطعات برگزیده
table of replaceable partes U فهرست قطعات
common items U قطعات عمومی
parts peculiar U قطعات مخصوص
parts list U فهرست قطعات
flinders U قطعات شکسته
staff section U قطعات سمبه
main members U قطعات اصلی
parts list U لیست قطعات
web stiffeners U قطعات تقویتی
shatter U قطعات شکسته
shatters U قطعات شکسته
end product U مجموعه قطعات
cable accessory U قطعات کابل
component drawing U رسم قطعات
chrestomathy U قطعات منتخب
chosen fragments U قطعات منتخبه
chosen fragments U قطعات گزیده
trilcgy U یا قطعات سه گانه
shell fragments U قطعات گلوله
common hardware U قطعات عمومی
common parts U قطعات عمومی
catalogue U لیست قطعات کاتالوگ
rebuild U نوسازی کردن قطعات
catalogued U لیست قطعات کاتالوگ
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
investment castings U قطعات ریخته گی بسته
catalogs U لیست قطعات کاتالوگ
bitty U متشکل از قطعات ریز
catalogues U لیست قطعات کاتالوگ
cataloged U لیست قطعات کاتالوگ
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
cataloging U لیست قطعات کاتالوگ
analects U قطعات ادبی منتخبات
renovation U تجدید قطعات کردن
cataloguing U لیست قطعات کاتالوگ
rebuilds U نوسازی کردن قطعات
nomenclature U نام گذاری قطعات
fragments U قطعات متلاشی خردکردن
fragmenting U قطعات متلاشی خردکردن
authorized parts list U سهمیه مجاز قطعات
authorized parts list U لیست قطعات مجاز
fragment U قطعات متلاشی خردکردن
assembles U سوار کردن قطعات
assembled U سوار کردن قطعات
assemble U سوار کردن قطعات
invar struts U قطعات فلزی ضد انبساط
object assembly test U ازمون الحاق قطعات
bottom casting U قطعات ریخته گی بسته
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
phrasing U ترتیب بندی قطعات موسیقی
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
quadrat U به قطعات مستطیل تقسیم کردن
shard U شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
shards U شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
match mark U جفتن و جور کردن قطعات
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
blocky U پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
weldment U قطعات بهم جوش خورده
end product U قطعات حاصله دستگاه نهایی
component end item U قطعات و اقلام تجهیزات عمده
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
wiggly block test U ازمون قطعات موج دار
sketchbook U کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
sketchbooks U کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
bossing U ناف روی قطعات ریختگی قوز
bosses U ناف روی قطعات ریختگی قوز
boss U ناف روی قطعات ریختگی قوز
bossed U ناف روی قطعات ریختگی قوز
disassembly U عکس عمل مونتاژ تجریه قطعات
beef cuts U قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو
clapboards U قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
anthologist U متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
materiel history U خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
borescope U ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
clapboard U قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
connection of loom pieces U متصل کردن قطعات دار [قالی]
collapsible form work U قالب قطعات پیش ساخته بتونی
spares U اقلام اضافی وسایل یدکی
foldboat U قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
dicing U طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
dice U طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
diced U طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
piece mark U شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
recondition U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
dices U طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
grout U بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
sand casting U ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
reconditioned U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
backlash U خلاصی در اثر اتصال شل و یاسائیدگی قطعات در هرمکانیزمی
reconditions U نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
vapor degreasing U غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
images [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
tessera U قطعات کوچک مرمر یاشیشه مخصوص اجر موزاییک
image [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
alodine U نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
cirrocumulus U قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
Theres many a good tune played on an old fiddle. <proverb> U یک ویولون قدیمى قطعات خوب بسیارى مى تواند بنوازد .
fishplate U قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
breakdown drawing U رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
liquid crystal bar graph panel indicator U شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
carburizing U گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
braze welding U جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
cyaniding U سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
anti tear strips U باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
nitralloy U قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
grip length U طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
accessory U وسیله یدکی
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
replacing U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
rig U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
requirement U مورد نیاز
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
lime requirement U اهک مورد نیاز
floor space occupied U فضای مورد نیاز
required supply rate U نواخت مهمات مورد نیاز
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
requirements U آنچه مورد نیاز است
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
common goods U کالای مورد نیاز عموم
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
jigsaw puzzle U نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
parcel U به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcels U به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
edge card U یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
supplying U تامین چیزی که مورد نیاز است .
materials requirements planning U برنامه ریزی مواد مورد نیاز
supplied U تامین چیزی که مورد نیاز است .
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
cold working U شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
public information U اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com