English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mariner's compass U قطبنمای ژیروسکپی کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gyro repeater U تکرار کننده قطبنمای الکتریکی قطبنمای ثانوی
master compass U قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
magnetic compass U قطبنمای مغناطیسی
gyro compass U قطبنمای الکتریکی
inclination compass U قطبنمای میلی
radio compass U قطبنمای رادیویی
steering compass U قطبنمای سکان
mariner's compass U قطبنمای دریایی
pelorus U پایه قطبنمای الکتریکی
standard compass U قطبنمای اصلی مغناطیسی
compass direction U جهت قطبنمای مغناطیسی
compass binnacle U پایه قطبنمای مغناطیس stand compass : sys
binnacle U پایه قطبنمای مغناطیسی binnacle compassmagnetic : syn
gyro rotor U چرخ دوار قطبنمای الکتریکی wheel gyro : syn
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
carina U کشتی
by water U با کشتی
boarded U کشتی
argo U کشتی
ship کشتی
board U کشتی
wrestling U کشتی
aft U در پس کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
bilge U اب ته کشتی
on the water U در کشتی
on the sea U در کشتی
foreship U سر کشتی
carinae U کشتی
on shipboard U در کشتی
catch U کشتی کج
puppis U کشتی دم
flat U پل کشتی
flattest U پل کشتی
hulks U کشتی
bottoms U کشتی
on board a ship U در کشتی
hulk U کشتی
ark U کشتی
collier U کشتی
bottom U کشتی
deck U پل کشتی
ship haven U یک کش کشتی
decked U پل کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
afloat U در کشتی
decks U پل کشتی
vessel U کشتی
ships U کشتی
vessels U کشتی
keel shaped U شبیه ته کشتی
flag ship U کشتی پیشرو
fire ship U کشتی اتش زن
kedge U تغییرجهت کشتی
shipboard U صحنه کشتی
sister ship U کشتی خواهر
docks U تعمیرگاه کشتی
steam ship U کشتی بخار
singlisticker U کشتی یک دگله
lading U بار کشتی
flying dutchman U شبح کشتی
sister ship U کشتی همسان
hulks U تنه کشتی
kelson or keelson U سقف ته کشتی
freight U کرایه کشتی
foreship U دماغه کشتی
dockyards U تعمیرگاه کشتی
icebreaker U کشتی یخ شکن
shipbuilding U کشتی سازی
propeller U پروانه کشتی
imbark U در کشتی گذاشتن
in the hold U در انبار کشتی
inboard U داخل کشتی
shipboard U پهلوی کشتی
shipowner U مالک کشتی
shipowner U صاحب کشتی
shipmaster U رئیس کشتی
shipload U بار کشتی
wrecked U کشتی شکسته
hermaphrodite brig U کشتی دو دگله
dockyard U تعمیرگاه کشتی
he went aboard the ship به کشتی درآمد
shipboard U کنار کشتی
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
ice breaker U کشتی یخ شکن
berthed U خوابگاه کشتی
towing boat U کشتی یدک کش
berthing U خوابگاه کشتی
berths U خوابگاه کشتی
shipside U کنار کشتی
double-decker U کشتی دوعرشهای
double-deckers U کشتی دوعرشهای
strand U به گل نشستن کشتی
shipwright U کشتی ساز
berth U خوابگاه کشتی
docked U تعمیرگاه کشتی
dock U تعمیرگاه کشتی
greco roman U کشتی فرنگی
shipper U مسافر کشتی
shipper U محموله کشتی
ship's master U افسرارشد کشتی
cargo U محموله کشتی
cargoes U محموله کشتی
jerque U بازرسی کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
cook house U اشپزخانه کشتی
coal whipper U زغال کش کشتی
tender ship U کشتی تدارکاتی
the enemy U کشتی دشمن
the roll of a ship U غلت کشتی
the rudder of a ship U سکان کشتی
troopship U کشتی سرباز بر
the ship is in d. U کشتی در خطراست
the ship leaks U کشتی اب تو میدهد
tramp vessel U کشتی ازاد
tramp steamer U کشتی ازاد
training ship U کشتی اموزشی
towboat U کشتی یدک کش
cockswain U پیشکارکارکنان کشتی
navy U کشتی جنگی
boat U کشتی کوچک
boats U کشتی کوچک
war vessel U کشتی جنگی
war ship U کشتی جنگی
stranding U به گل نشستن کشتی
commondo ship U کشتی نیروبر
galley U اشپزخانه کشتی
aboard U روی کشتی
commercial marine U کشتی تجاری
combatant vessel U کشتی جنگی
naval U وابسته به کشتی
navies U کشتی جنگی
topsldes U بادخوربدنه کشتی
caulker U درزگیر کشتی
aeroboat U کشتی طیار
to take ship U با کشتی بردن
cargo ship U کشتی باری
cargo liner U کشتی باری
cargo boat U کشتی باری
cargo boat U کشتی بارکش
the ship was wrecked U کشتی شکست
caboose U اشپزخانه کشتی
bige water U گنداب کشتی
bilge water U گنداب کشتی
bill of lading U ستمی کشتی
bill of loading U بارنامه کشتی
bill of loading U جواز کشتی
carina U کشتی حمال
auxiliary ship U کشتی تدارکاتی
at the fore U در جلوی کشتی
aerographer U هواشناسی کشتی
catch as catch can U کشتی ازاد
affreightment U اجاره کشتی
afterdeck U عقب کشتی
castway U کشتی شکسته
air ship U کشتی هوایی
amid ships U درمیان کشتی
amidships U درمیان کشتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com