English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fluke U قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
flukes U قسمت تیز لنگر که به ماسه مینشیند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
building sand U خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
to puddle clay and sand U ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
quicksand U ماسه روان ماسه دانه نچسبیده
quicksand U ماسه ناپای ماسه غلطان
aweigh U تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
anchor watch U گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
anchor in sight U لنگر بالاست لنگر را دیدم
capstan U میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
old red sandstone U سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
yield of cdoncrete U ماسه
grit U ماسه
crushed stone sand U ماسه
gravel U ماسه
gritting U ماسه
gritted U ماسه
sand U ماسه
green sand U ماسه تر
ballast U ماسه
sands U ماسه
sand equivalent U همسنگ ماسه
sand dressing U ماسه پاشی
sand clay U رس ماسه دار
sand blasting U ماسه پاشی
gritted U ماسه درشت
marine sand U ماسه بادی
sand filling U ماسه گرفتگی
sand layer U لایه ماسه
sand pile U توده ماسه
sanbar U کران ماسه
sandblasting U ماسه پرانی
sandblast U باپاشیدن ماسه
masonry sand U ماسه ملاتی
sandband U کران ماسه
sand trap U ماسه گیر
sandrock U ماسه سنگ
sand stone U ماسه سنگ
sand store U انبار ماسه
gritting U ماسه درشت
masonry sand U ماسه بنایی
quarrying U معدن شن و ماسه
quick sand U ماسه روان
sanded U ماسه دار
body sand U ماسه پر کننده
sandstorms U ماسه باد
sandstorm U ماسه باد
quarries U معدن شن و ماسه
quarry U معدن شن و ماسه
heap of sand U توده ماسه
he was neat U بی ماسه خالص
arenaceous U ماسه وار
marine sand U ماسه دریایی
pit sand U ماسه معدنی
fine sand U ماسه ریز
quicksand U ماسه متحرک
greensand U ماسه سبز
dune sand U ماسه بادی
sandbanks U کرانه ماسه
sandbank U کرانه ماسه
magazines U مخزن ماسه
uniform sand U ماسه یکنواخت
detritic sand U ماسه فرسایهای
magazine U مخزن ماسه
sandstone U ماسه سنگ
running sand U ماسه بادی
sandstone U سنگ ماسه
desilter U ماسه گیر
quicksand U ماسه بادی
sand U ماسه ریختن شن
sands U ماسه ریختن شن
sanding U ماسه گذاری
uniform sand U ماسه یکدست
grit U ماسه درشت
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
core sand U ماسه ریخته گری
sand lime brick U اجر ماسه اهکی
gritting U درشت ماسه سنگ
pipe sand trap U ماسه گیر لولهای
foundry sand U ماسه ی ریخته گری
feldspathic sandstone U ماسه سنگ فلدسپاتی
explosion shot U ضربه چوب به ماسه
aggradation U فراسازی ماسه گرفتگی
sabulous U ریگزار ماسه دار
gritting U خاک ماسه سنگ
backing sand U ماسه پشت قالب
sand mix U ماسه اغشته سرد
siliceous sandstone U ماسه سنگ سیلیس
sand pit U گود ماسه برداری
grit U خاک ماسه سنگ
sandy earth U زمین ماسه دار
calcareous sandstone U ماسه سنگ اهکی
grit U درشت ماسه سنگ
sandblast machine U ماشین ماسه پاش
sandy soil U زمین ماسه زار
molding sand U ماسه قالب گیری
gritted U درشت ماسه سنگ
gritted U خاک ماسه سنگ
sand blasting practice U عملیات ماسه پاشی
sand blast nozzle U شیپوره ماسه پاشی
sand blast unit U واحد ماسه پاشی
sand cone method U طریقه جابجایی ماسه
sand dredger U ماشین مکنده ماسه
micaceous sandstone U ماسه سنگ میکادار
mottled sandstone U ماسه سنگ رگه دار
brownstone U [ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
blast grit U ماسه هوا داده شده
sandy limestone U سنگ اهک ماسه دار
chalky sandstone U ماسه سنگ نرم اهکی
sand asphalt U ماسه اغشته گرم یا سرد
send yaghting U مسابقه با وسیله بادباندارروی شن و ماسه
loamy sandstone U ماسه سنگ خاک رسی
argillaceous sand stone U ماسه سنگ خاک رسی
molasse U سنگ ماسه اهکی رسدار
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
sandpit U جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
molding sand preparation plant U واحد تهیه ماسه قالب گیری
sand box U جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
sandbox [British] U جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
Dry sand absorbs water. U ماسه خشک آبرا جذب می کند
sand trap U قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
send sailing U مسابقه با وسیله بادبان دارروی شن و ماسه
proportioning U توزین شن و ماسه و سیمان و اب جهت تهیه بتن
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
throttles U عبور قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
wet classifler U سرندی که باان شن و ماسه را جهت دانه بندی شستشومیدهند
moment U لنگر
moments U لنگر
brake weight U لنگر
anchoring U : لنگر
anchoring U لنگر
anchor U لنگر
anchors U : لنگر
anchors U لنگر
anchor U : لنگر
swinge U لنگر
makefast U لنگر
prickly a U لنگر
weight U لنگر
stockless anchor U لنگر
binders U ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
accretion هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
alluviation U رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
binder U ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
moors U لنگر انداختن
grappling iron U لنگر قایق
grappling iron U لنگر چهارشاخه
grappling irons U لنگر قایق
grappling irons U لنگر چهارشاخه
moor U لنگر انداختن
tiers U زنجیر لنگر
tier U زنجیر لنگر
fisherman's bend U گره لنگر
fisherman's anchor U لنگر قایق
failure moment U لنگر گسیختگی
anchored U لنگر انداخته
anchorage U لنگر انداختن
anchorages U لنگر انداختن
wharf U لنگر انداختن
wharfs U لنگر انداختن
wharves U لنگر انداختن
drogue U لنگر چتری
underfoot U لنگر زیر پا
fixed end moment U لنگر گیرداری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com