Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bearing
U
قسمت تحمل کننده بار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abiding
U
تحمل کننده
tolerator
U
تحمل کننده
ties
U
عضو تحمل کننده کشش
tie
U
عضو تحمل کننده کشش
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
longueur
U
قسمت خسته کننده
too much of a good thing
U
غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
running gear
U
قسمت حرکت کننده ماشین
trisector
U
قسمت کننده بسه بخش
incidence of taxation
U
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
actuator piston
U
قسمت متحرک یک عمل کننده یامحرک هیدرولیکی یانیوماتیکی
bayonet thermocouple probe
U
قسمت حس کننده دمای سرسیلندر که داخل ان پیچ میشود
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
choire-enclosure
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choir-screen
U
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
endurance
U
تحمل
good humor
U
تحمل
toleration
U
تحمل
enduringness
U
تحمل
tolerance
U
تحمل
tolerances
U
تحمل
passiveness
U
تحمل
longanimity
U
تحمل
intolerancy
U
عدم تحمل
beyond bearing
U
غیرقابل تحمل
withstands
U
تحمل کردن
good humouredly
U
با صبر و تحمل
vasbyt
U
تحمل کردن
intolerance
U
عدم تحمل
take it
<idiom>
U
تحمل مشکلات
fault tolerance
U
تحمل نقص
supportable
U
قابل تحمل
suffers
U
تحمل کردن
to bear out
U
تحمل کردن
suffered
U
تحمل کردن
suffer
U
تحمل کردن
beyond bearing
U
تحمل ناپذیر
tolerable
U
تحمل پذیر
intolerableness
U
تحمل نا پذیری
bearing capacity
U
قدرت تحمل
intolerability
U
تحمل ناپذیری
bearing capacity
U
فرفیت تحمل
undergoing
U
تحمل کردن
undergoes
U
تحمل کردن
undergo
U
تحمل کردن
sustainable
U
قابل تحمل
bearing capacity
U
گنجایش تحمل
sustains
U
تحمل کردن
sustained
U
تحمل کردن
sustain
U
تحمل کردن
put up with
U
تحمل کردن
bide
U
تحمل کردن
impassibility
U
تحمل ناپذیری
withstood
U
تحمل کردن
dree
U
تحمل کردن
dure
U
تحمل کردن
frustration tolerance
U
تحمل ناکامی
unbearable
U
تحمل ناپذیر
insupportable
U
تحمل ناپذیر
endurable
U
تحمل پذیر
intolerable
U
تحمل ناپذیر
sufferable
U
تحمل پذیر
tolerable
U
قابل تحمل
tolerate
U
تحمل کردن
tolerated
U
تحمل کردن
withstanding
U
تحمل کردن
expected time
U
زمان تحمل
abhide
U
تحمل کردن
stand
U
تحمل کردن
unbearably
U
تحمل ناپذیر
withstand
U
تحمل کردن
endures
U
تحمل کردن
endured
U
تحمل کردن
endure
U
تحمل کردن
insufferable
U
تحمل ناپذیر
tolerating
U
تحمل کردن
tolerates
U
تحمل کردن
forbearance
U
تحمل امساک
weathers
U
تحمل یابرگزارکردن
weather
U
تحمل یابرگزارکردن
forbore
U
تحمل کرد
thole
U
تحمل کردن
defrayal
U
تحمل هزینه
toll
U
تحمل خسارت
keep up
U
تحمل کردن
impossible
[colloquial]
<adj.>
U
تحمل ناپذیر
tolling
U
تحمل خسارت
tolls
U
تحمل خسارت
experience
U
تحمل کردن
undergone
U
تحمل کردن
sit down under
U
تحمل کردن
weathered
U
تحمل یابرگزارکردن
experiencing
U
تحمل کردن
lie down under
U
تحمل کردن
to give support to
U
تحمل کردن
experiences
U
تحمل کردن
support
U
تحمل کردن
bearable
U
تحمل پذیر
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
tolerably
U
بطور قابل تحمل
intolerably
U
بطور تحمل ناپذیر
outstand
U
بیشتر تحمل کردن
to live through something
U
چیزی را تحمل کردن
insupportably
U
بطور تحمل ناپذیر
gameness
U
طاقت تحمل مصائب
borne
U
تحمل کرده یاشده
taxpaying capacity
U
تحمل کل بار مالیات
fault tolerance
U
قدرت تحمل نقص
insufferably
U
بطور تحمل ناپذیر
stomaching
U
اشتها تحمل کردن
stomachs
U
اشتها تحمل کردن
stress tolerance
U
تحمل فشار روانی
stomached
U
اشتها تحمل کردن
stomach
U
اشتها تحمل کردن
tolerances
U
حدود قابل تحمل
unsustainable
<adj.>
U
غیر قابل تحمل
bearingly
U
از روی تحمل و بردباری
breaking load
U
حداکثر تحمل بار
intolerantly
U
بدون تحمل متعصبانه
intolerable
U
غیر قابل تحمل
tolerance
U
حدود قابل تحمل
comports
U
جور بودن تحمل کردن
to suffer a loss
U
ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
bear
U
تاب اوردن تحمل کردن
bears
U
تاب اوردن تحمل کردن
comport
U
جور بودن تحمل کردن
stick
U
پیچ درکار تحمل کردن
smooth something over
<idiom>
U
بهتریا قابل تحمل تر شدن
(can't) stand
<idiom>
U
تحمل نکردن،دوست نداشتن
to sustain a loss
U
ضر ردادن تحمل خسارت کردن
comported
U
جور بودن تحمل کردن
tail boom
U
پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
forborne
U
دست برداشتن تحمل کردن
i am out of p with it
U
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
bete noire
U
ادم مزاحم وغیرقابل تحمل
insufferable
U
تن در ندادنی غیر قابل تحمل
comporting
U
جور بودن تحمل کردن
at the top of one's bent
U
تا انجا که می توان تحمل کرد
to champ the bit
U
چیزیرابابی صبری تحمل کردن
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
unbearable
U
غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
broad shoulders
U
نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
overweight
U
تحمل وزن اضافه از طرف اسب
transients
U
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
scaleweight
U
وزنی که اسب در مسابقه تحمل میکند
tolerance
U
قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
transient
U
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
on line fault tolerant system
U
سیستم تحمل خرابی درون خطی
tolerances
U
قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
unbearably
U
غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
The nerves can only take so much .
U
اعصاب می توانند فقط تا حدی تحمل بکنند .
to see what
[mettle]
he is made of
<idiom>
U
تا ببینیم او
[مرد]
چقدر توانایی
[تحمل]
دارد
have half a mind
<idiom>
U
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
penance
U
تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com