English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
outpart U قسمت بیرونی یا دوردست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the crown of the teeth U قسمت بیرونی دندان
toa U قسمت بیرونی سر چوب
ageum son U قسمت بین شصت و انگشت بیرونی دست
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
far-off U دوردست
remote U دوردست
remoter U دوردست
far off U دوردست
remotest U دوردست
distant U دوردست
remote terminal U ترمینال دوردست
remote station U ایستگاه دوردست
remotest U دور دوردست
bandages U نوار دوردست
remote U دور دوردست
remoter U دور دوردست
outfield U موضع توپگیردرمحوطه دوردست کریکت
ball hawking U کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawk U مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
Boketto U عمل خیره شدن به دوردست در غیاب تفکر
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
extern U بیرونی
outdoor U بیرونی
outward U بیرونی
out door U بیرونی
cortical U بیرونی
dooryard U بیرونی
bakkat U بیرونی
out <adv.> U بیرونی
external U بیرونی
externals U بیرونی
exterior U بیرونی
exteriors U بیرونی
outer U بیرونی
bailey U باروی بیرونی
base-court U حیات بیرونی
extrinsic U بیرونی خارجی
extrados springing line U پاطاق بیرونی
external force U نیروی بیرونی
outer shell electron U الکترون بیرونی
bailey U دیوار بیرونی
external socket پریز بیرونی
physiognomies U چهره بیرونی
physiognomy U چهره بیرونی
foreign U بیرونی ناجور
acrotic U بیرونی خارجی
arbor support U یاطاقان بیرونی
outsides U در بیرون بیرونی
outworld U جهان بیرونی
outwall U دیوار بیرونی
outside U در بیرون بیرونی
the crown of the teeth U دندان بیرونی
extrinsic values U ارزشهای بیرونی
long range U جنگ افزار با برد زیاد یا برد بلند اتش دوردست
outed U فاش شدن بیرونی
chorion U پرده بیرونی جنین
outward U بطرف خارج بیرونی
outgoing traffic U جاده به راستای بیرونی
outer work function U انرژی خروج بیرونی
outside influence U نفوذ بیرونی یا خارجی
horn-work U [استحکامات بیرونی با دو سنگر]
outwards U بطرف خارج بیرونی
over- U بیرونی شفا یافتن
over U بیرونی شفا یافتن
out U فاش شدن بیرونی
out- U فاش شدن بیرونی
scarf skin U پوشش یاغلاف بیرونی
outer shell electron U الکترون لایه بیرونی
base court U حیاط بیرونی یاعقبی
externally heated arc U قوس گرمیونایی بیرونی
rinds U پوسته بیرونی هرچیزی
rind U پوسته بیرونی هرچیزی
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
exteriority U حالت بیرونی یافاهری دلبستگی به
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
geophysics U علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
deep targets U هدفهای باعمق زیاد هدفهای دوردست
outer ear U گوش بیرونی [کالبد شناسی بدن انسان]
labrum U لب زیرین بند پائیان لبه بیرونی صدف لب
external ear U گوش بیرونی [کالبد شناسی بدن انسان]
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
throttles U عبور قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division U قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
applebus U امکان میدهد که به سایرکامپیوترها وصل شده و یک شبکه ایجاد کند تا اطلاعات یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگرانتقال یابدیک دستگاه بیرونی که به ریزکامپیوتر ACINTOSH
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
labral U وابسته به لب زیرین بندپائیان یا لبه صدف ه لبه بیرونی صدف
instalments U قسمت
instalment U قسمت
piece U قسمت
arm U قسمت
plank U قسمت
compartments U قسمت
sections U قسمت
installments U قسمت
section U قسمت
pieces U قسمت
feck U قسمت
cross section of a gravity dam U قسمت
divisions U قسمت
caboodle U قسمت
compartmental U قسمت قسمت
head stall U قسمت سر
in part U در یک قسمت
in sections U قسمت قسمت
internode U قسمت
it fell to my lot to go U قسمت
data division U قسمت
kismet U قسمت
sect U قسمت
underfoot U قسمت کف پا
dole U قسمت
Corp U قسمت
compartment U قسمت
ratios U قسمت
ratio U قسمت
sects U قسمت
departments U قسمت
department U قسمت
segments U قسمت
segment U قسمت
snick U قسمت
division U قسمت
percentages U قسمت
cantos U قسمت
partition U قسمت
portions U قسمت
component U قسمت
part U قسمت
agencies U قسمت
piecemeal U قسمت به قسمت
canto U قسمت
partitions U قسمت
portion U قسمت
percentage U قسمت
agency U قسمت
components U قسمت
detachments U قسمت
batches U قسمت
grist U قسمت
unit U قسمت
party U قسمت
batch U قسمت
rasher U قسمت
rashers U قسمت
units U قسمت
detachment U قسمت
tips U باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
patrol U قسمت گشتی
submultiple U خارج قسمت
standing part U قسمت ثابت
subactivity U قسمت جزء
active federal service U قسمت کادر
patrols U قسمت گشتی
standing part U قسمت ایستا
patrolling U قسمت گشتی
patrolled U قسمت گشتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com