English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
but for income U قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
cyanogen agent U عامل لخته کننده خون عامل شیمیایی سیانوژن
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
reserved character U حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
actuator U محرک بازوی عامل مکانیسم عامل
it is particularly difficult U یک اشکال بخصوصی دارد
intraspecies U شامل گروه بخصوصی
intraspecific U شامل گروه بخصوصی
unclassified U در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
sectionalism U طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
Methodism U پیروی از متد یا روش بخصوصی
bulbed cherrylock rivet U نوع بخصوصی پرچ کور
in the irons U سوار اسب بخصوصی شدن
ward heeler U کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
periods U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
monomaia U جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
stenohaline U زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
period U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
localization U تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
stenophagous U تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
career women U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
career woman U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
capital intensive goods U کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
soil conservation U مهیا کردن خاک برای محصول بخصوصی
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
shell U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shelling U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shells U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
baying U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bays U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
piggyback U سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
class a agent officer U افسر عامل پرداخت حقوق وجیره نقدی افسر عامل
piggybacks U سیستم عامل که از سوی سیستم عامل دیگر اجرا میشود
blood agent U عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
referendum U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
intervention U دخالت
interference U دخالت
interventions U دخالت
mediacy U دخالت
meddled U دخالت بیجاکردن
handing U دخالت کمک
interferential U وابسته به دخالت
to strike in U دخالت کردن
to have a finger in the pie U دخالت کردن
to chop in U دخالت درگفتگوکردن
hand U دخالت کمک
take part U دخالت کردن
interfere U دخالت کردن
meddling U دخالت بیجا
intervenes U دخالت کردن
meddle U دخالت بیجاکردن
meddles U دخالت بیجاکردن
meddlesomeness U دخالت بیجا
admix U دخالت کردن
intervened U دخالت کردن
interferes U دخالت کردن
participates U دخالت کردن
interfered U دخالت کردن
participated U دخالت کردن
participate U دخالت کردن
intervene U دخالت کردن
wink at <idiom> U اجازه دخالت ندادن
to step in U دخالت کردن توامدن
interposition U دخالت میانه گیری
take part U دخالت یا شرکت کردن
exchange intervention U دخالت در بازار ارز
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
EXE file U در یک سیستم عامل مشخصه سه حرفی نام فایل که بیان میکند فایل حاوی داده دودویی برنامه است . فایل مستقیم از طریق سیستم عامل قابل اجراست
intromit U دخالت کردن مزاحم شدن
to have a finger in every pie U درهمه کاری دخالت کردن
come between <idiom> U درروابط دونفر دخالت کردن
hen hussy U مردیکه زیادبکارهای زنانه وخانگی دخالت میکند
MS DOS U سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
subschema U زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
telesthesia U احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
She's got a finger in every pie. U او [زن] توی همه چیز دخالت می کند. [رفتار ناپسند]
automation U استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
frustrations U غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustration U غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
summary conviction U حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
supervening impossibility of performance U غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
classical economics U نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
portion U قسمتی
partite U قسمتی
portions U قسمتی
triplex U سه قسمتی
triploidy U سه قسمتی
pluralism U عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
another guess U قسمتی دیگر
split second U قسمتی از ثانیه
esprit U حمیت قسمتی
sectors U قسمتی ازجبهه
sector U قسمتی ازجبهه
haxamerous U شش بخشی شش قسمتی
spirit de corps U حمیت قسمتی
spirit de corps U روحیه قسمتی
legs U قسمتی از مسابقه
leg U قسمتی از مسابقه
pate U سر یا قسمتی از سرانسان
triploid U سه قسمتی سه بخشی
flattest U قسمتی از یک عمارت
partial U بخشی قسمتی
plank U قسمتی ازبرنامه
spirit U حمیت قسمتی
spiriting U حمیت قسمتی
esprit de corps U روحیه قسمتی
double cloister U راهرو دو قسمتی
esprit de corps U حمیت قسمتی
tripartition U سه قسمتی کردن
flat U قسمتی از یک عمارت
concertina fold U قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
module U قسمتی از سفینه فضایی
expansion joint U اتصال چند قسمتی
modules U قسمتی از سفینه فضایی
part [ial] payment of a fine U پرداخت قسمتی از جریمه
striking out pleading U حذف قسمتی از مدافعات
helmeted U دارای قسمتی که مانندخودباشد
rebates U پرداخت قسمتی از بدهی
aliquot part charge U خرج چند قسمتی
rebate U پرداخت قسمتی از بدهی
creased U قسمتی از زمین کریکت
crease U قسمتی از زمین کریکت
lobotomies U برش قسمتی از مغز
wing U قسمتی از یک بخش یا ناحیه
creasing U قسمتی از زمین کریکت
creases U قسمتی از زمین کریکت
winging U قسمتی از یک بخش یا ناحیه
ram's horn U قسمتی ازاستحکامات خندق
march unit U قسمتی ازستون راهپیمایی
lobotomy U برش قسمتی از مغز
section charge U خرج چند قسمتی
fraction U کسر درصدی از قسمتی از
fractions U کسر درصدی از قسمتی از
neck of the woods <idiom> U ناحیه یا قسمتی از کشور
makings U درامد
means U درامد
remunerative U پر درامد
it wasprologue to the nextmove U درامد
total income U درامد کل
revenue U درامد
admissions U درامد
proceeds U درامد
income U درامد
hatch U درامد
hatched U درامد
hatches U درامد
comings in U درامد
total revenue U درامد کل
admission U درامد
gainings U درامد
return U درامد
returns U درامد
returning U درامد
returned U درامد
emoluments U درامد
emolument U درامد
earnings U درامد
earning U درامد
prelusion U درامد
zaps U پاک نمودن قسمتی از برنامه
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
displacement hull U قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
barons U شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
whip U پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
slot charter U اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
necks U قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
pneumonectomy U قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
baron U شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
whipped U پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
neck U قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
whips U پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
zap U پاک نمودن قسمتی از برنامه
aliquot propelling charge U خرج پرتاب چند قسمتی
hash mark U قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
freeboard U قسمتی از قایق که بیرون اب است
fractional damage U خسارت وارده به قسمتی از وسیله
group rendezvous U نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
zapped U پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapping U پاک نمودن قسمتی از برنامه
lobectomy U برداشتن قسمتی ازیک عضو
marginal revenue U درامد نهائی
it weighed kilogrammes U سه کیلوگرم درامد
benefice U درامد کلیسایی
income per capita U درامد سرانه
marginal income U درامد نهائی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com