English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vacuity U قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ullage U قسمتی از حجم بشکه یا هرفرف دیگری که خالی باشد
Other Matches
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
flushes U خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flushing U خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flush U خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
faubourg U قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
tun U بقدر یک بشکه ادم یا چیز بشکه مانند
oblique compartment U قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
limelight U قسمتی ازصحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد محل موردتوجه وتماشای عموم
empty U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptiest U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptier U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptied U فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
unless otherwise agreement U مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
parodies U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
unless otherwise specified U مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
parody U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
tandem U باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
optimizer U برنامهای که برنامه دیگری را تنظیم میکند تا کاراتر باشد
tandems U باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
acronym کلمه ای که از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
remainder U حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
acronyms U کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
off print U چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
interventions U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
overflow U وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflowed U وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflows U وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
content addressable addressing U محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
joint tenants U در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
blank U 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest U 1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
vacancies U محل خالی جای خالی
vacancy U محل خالی جای خالی
manspace U جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
barpel U بشکه
barrels U بشکه
cotainer U بشکه
cask U بشکه
casks U بشکه
cade U بشکه
barrel بشکه
butt U بشکه ته
butted U بشکه ته
butts U بشکه ته
tun U بشکه بزرگ
iron barrel U بشکه اهنی
stave U دنده بشکه
trunks U بشکه صندوق
kg U مخفف بشکه
gasoline drum U بشکه بنزین
gasoline barrel U بشکه بنزین
bilge U شکم بشکه
barrel sling U گره بشکه
faucets U شیر بشکه
firkin U بشکه چوبی
trusser U بشکه ساز
barrel U در بشکه کردن
rundlet U بشکه کوچک
runlet U بشکه کوچک
trunk U بشکه صندوق
skip car U بشکه ی برگردان
faucet شیر بشکه
draft U از بشکه ریختن
taphole U سوراخ بشکه
drafted U از بشکه ریختن
barrels U در بشکه کردن
drafts U از بشکه ریختن
bale sling strop U حلقه بشکه
bunged U چوب پنبه بشکه
bunging U چوب پنبه بشکه
hopper car U بشکه ی قیفی شکل
puncheon U بشکه یاخمره باده
bung U چوب پنبه بشکه
bungs U چوب پنبه بشکه
scuttlebutt U بشکه اب عرشه کشتی
barrel U لوله جنگ افزار بشکه
barrels U لوله جنگ افزار بشکه
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
on tap <adj.> U همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
shook U : مجموع تختههای لازم برای ساختن بشکه وچلیک وامثال ان
kilderkin U چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی
chock U [گوه یا تکه چوبی که چرخ یا بشکه را از غلتیدن باز می دارد.]
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
partite U قسمتی
triplex U سه قسمتی
portion U قسمتی
triploidy U سه قسمتی
portions U قسمتی
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
another guess U قسمتی دیگر
leg U قسمتی از مسابقه
plank U قسمتی ازبرنامه
triploid U سه قسمتی سه بخشی
tripartition U سه قسمتی کردن
haxamerous U شش بخشی شش قسمتی
esprit de corps U حمیت قسمتی
esprit de corps U روحیه قسمتی
flat U قسمتی از یک عمارت
pate U سر یا قسمتی از سرانسان
partial U بخشی قسمتی
flattest U قسمتی از یک عمارت
spirit de corps U روحیه قسمتی
spirit U حمیت قسمتی
spiriting U حمیت قسمتی
spirit de corps U حمیت قسمتی
double cloister U راهرو دو قسمتی
sector U قسمتی ازجبهه
split second U قسمتی از ثانیه
legs U قسمتی از مسابقه
sectors U قسمتی ازجبهه
esprit U حمیت قسمتی
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
striking out pleading U حذف قسمتی از مدافعات
helmeted U دارای قسمتی که مانندخودباشد
crease U قسمتی از زمین کریکت
modules U قسمتی از سفینه فضایی
section charge U خرج چند قسمتی
march unit U قسمتی ازستون راهپیمایی
module U قسمتی از سفینه فضایی
rebate U پرداخت قسمتی از بدهی
rebates U پرداخت قسمتی از بدهی
creases U قسمتی از زمین کریکت
creasing U قسمتی از زمین کریکت
ram's horn U قسمتی ازاستحکامات خندق
wing U قسمتی از یک بخش یا ناحیه
neck of the woods <idiom> U ناحیه یا قسمتی از کشور
aliquot part charge U خرج چند قسمتی
fractions U کسر درصدی از قسمتی از
lobotomies U برش قسمتی از مغز
part [ial] payment of a fine U پرداخت قسمتی از جریمه
winging U قسمتی از یک بخش یا ناحیه
expansion joint U اتصال چند قسمتی
creased U قسمتی از زمین کریکت
fraction U کسر درصدی از قسمتی از
lobotomy U برش قسمتی از مغز
freeboard U قسمتی از قایق که بیرون اب است
slot charter U اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
displacement hull U قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
aliquot propelling charge U خرج پرتاب چند قسمتی
pneumonectomy U قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
aft flap آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
whips U پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whip U پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
fractional damage U خسارت وارده به قسمتی از وسیله
whipped U پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
neck U قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
necks U قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
zap U پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapped U پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapping U پاک نمودن قسمتی از برنامه
zaps U پاک نمودن قسمتی از برنامه
baron U شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
group rendezvous U نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
hash mark U قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
lobectomy U برداشتن قسمتی ازیک عضو
barons U شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
crop U حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
dairies U قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
cymric U وابسته به سیمر قسمتی ازبریتانیای کبیر
judea U یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com