English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
redout U قرمز شدن یا سرخ شدن میدان دید یا جلوی چشم انسان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
storm warning U پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
carminic acid U اسید کارمینیک [عامل اصلی رنگ قرمز حاصل از شیره کشی حشره دانه قرمز]
anthrop U پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo U پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
infrared line scan U ردیابی خطی با اشعه مادون قرمز ردیابی مستقیم بامادون قرمز
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
infrared imagery U عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
natural dyes U رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
Turkaman rugs U فرش های ترکمن [اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
infrared ray U اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
coursed U میدان تیر میدان
courses U میدان تیر میدان
course U میدان تیر میدان
feont U جلوی
former U جلوی
frontward U جلوی
before my very eyes U جلوی چشمهایم
forward U جلوی گستاخ
in the way U جلوی راه
at the fore U در جلوی کشتی
fore U جلوی قایق
fore U جلوی درجلو
sincipital U واقع در جلوی سر
prior U پیشین جلوی
forwarded U جلوی گستاخ
windshield U شیشه جلوی اتومبیل
bows U قسمت جلوی قایق
bowing U قسمت جلوی قایق
bowed U قسمت جلوی قایق
bow U قسمت جلوی قایق
ackermanaxle U محور جلوی اتومبیل
afterleech U بادبان جلوی قایق
deck U سکوی جلوی تانک
to get in the way U جلوی راه را گرفتن
anticum U جرز جلوی معبد
windshields U شیشه جلوی اتومبیل
decked U سکوی جلوی تانک
wind screen U شیشه جلوی اتومبیل
prowords U کلمات جلوی جملات
cambers U انحنای جلوی اسکی
camber U انحنای جلوی اسکی
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
nose spray U بسکهای جلوی گلوله
decks U سکوی جلوی تانک
bowling crease U خط موازی جلوی پایه ها
front mud guard U گلگیر جلوی اتومبیل
Get out of my sight! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
googol U عدد یک با صد صفر در جلوی ان
forward echelon U رده جلوی نبرد
forward area U منطقه جلوی رزم
to stop the bus U جلوی اتوبوس را گرفتن
foresheets U فضای جلوی قایق
front wing U گلگیر جلوی اتومبیل
Get out of my face! <idiom> U از جلوی چشمم دور شو!
under one's nose <adv.> U جلوی چشم کسی
head sail U بادبان جلوی دکل
To keep prices down. U جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
hold one's fire <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن
Accidents wI'll happen . U جلوی اتفاق رانتوان گرفت
jibbing U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibs U بادبان سه گوشه جلوی دکل
to block [hold up] (the) traffic U جلوی رفت و آمد را گرفتن
to bridle one's own tongue U جلوی زبان خودرا گرفتن
foreshores U لبه جلوی ساحل دریا
jib U بادبان سه گوشه جلوی دکل
jibbed U بادبان سه گوشه جلوی دکل
front wheel suspension U اویزش چرخهای جلوی اتومبیل
forward bow spring U فنر جلوی سینه کشتی
forebody U بدنه قسمت جلوی ناو
foresail U بادبان سه گوش در جلوی دکل
metopon U قسمت جلوی زائده جلومغز
forwards U سه بازیگر جلوی تور والیبال
nip in the bud <idiom> U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
To teach grandma to suck eggs. U جلوی لوطی معلق زدن
to nip something in the bud U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
foreshore U لبه جلوی ساحل دریا
He doesnt smok in front of (in the presence of)his father. U جلوی پدرش سیگار نمی کشد
foreland U زمین جلوی موضع دماغه سنگر
It took place under my very eyes. U درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
fore and aft U واقع درطول کشتی جلوی و عقبی
Drop me by the phone booth. U مرا جلوی کیوسک تلفن پیاده کن
to get in somebody's way U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
washed U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
wash U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
Come and get warm by the fire . U بیا جلوی آتش که گرم بشوی
panel U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
There is nothing to prevent me. U هیچی نمیتونه جلوی منو بگیره.
panels U قسمت جلوی پیشخوان اتومبیل وهواپیماوغیره
washes U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
Drop me off in front of the train station! U من را جلوی ایستگاه راه آهن پیاده کنید!
You are going to gain weight. if you let yourself go. U اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
He parked the car right in front of the garage. U درست جلوی گاراژ اتومبیل را پارک کرد
tacks U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacking U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tack U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
tacked U گوشه پایینی و جلوی بادبان طولی ناو
It is never too late to mend. U هر کجا که جلوی ضرر رابگیری منفعت است
hold one's tongue <idiom> U جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
head down U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
fore check U جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
head up U بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
leading point U نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
mizzen staysail U بادبان روی سیم جلوی دکل فرعی
You are roasting yourself in front of the fire . U خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
head off U دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
muzzle boresight U حلقه تار موی محوریابی جلوی لوله توپ
center of gravity envelope U تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
ante-choir U [فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
to swat the ball away U با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
balanced control surfaces U سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
I dare you to say it to his face. U خیلی راست می گویی ( اگه مردی ) جلوی خودش بگه
to let rip U حرف بدون جلوی خود را گرفتن زدن [اصطلاح روزمره]
vermillion U قرمز
aka U قرمز
redder U قرمز
rubric U خط قرمز
reddest U قرمز
gules U قرمز
reds U قرمز
redhead U مو قرمز
erythroid U قرمز
redheads U مو قرمز
laky a U قرمز
bloodshot U قرمز
red line U خط قرمز
vinaceous U قرمز
erythrean U قرمز
cramoisy U قرمز
vermeil U قرمز
vermilion U قرمز
rubrics U خط قرمز
ponceau U قرمز
raddle U گل قرمز
sanguineous U قرمز
red <adj.> قرمز
coralline U قرمز
mortals U انسان
human beings U انسان
human being U انسان
mortal U انسان
man U انسان
mans U انسان
homosapiens U انسان
homo U انسان
in human shape U انسان
loard of creation U انسان
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
nose gear U قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
minium U اکسید قرمز
martagon U سوسن قرمز
neutral red U قرمز خنثی
methyl red U قرمز متیل
red lights U چراغ قرمز
minium U شنجرف قرمز
nacarat U قرمز روشن
red light U چراغ قرمز
crimson U قرمز روناسی
murrey U قرمز ارغوانی
red lead U سرب قرمز
red card U کارت قرمز
red brick U اجر قرمز
infrared U زیر قرمز
phenol red U قرمز فنول
oxide of copper U توتیای قرمز
chilli pepper U فلفل قرمز
Red chilli U فلفل قرمز
angry U قرمز شده
red letter U با حروف قرمز
cochineal U قرمز شراب کش
cochineal U قرمز دانه
redden U قرمز کردن
ladyfinger U فلفل قرمز
angrier U قرمز شده
hot pepper U فلفل قرمز
kidney bean U لوبیا قرمز
infera red U مادون قرمز
elm U نارون قرمز
first class brick U اجر قرمز
crimson U قرمز سیر
elms U نارون قرمز
infrared U مادون قرمز
gorcock U با قرقره قرمز
kidney beans U لوبیا قرمز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com