Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
purchasing power of money
U
قدرت خرید پول
value for money
U
قدرت خرید پول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
purchasing power
U
قدرت خرید
circulating medium
U
وسیله انتقال قدرت خرید
current purchasing power
U
قدرت خرید فعلی
purchasing power parity
U
برابری قدرت خرید
real purchasing power
U
قدرت خرید واقعی
Other Matches
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
empowering
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
U
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness
U
قدرت خلاقه قدرت ابداع
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
order
U
خرید سفارش خرید
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism
U
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
radar discrimination
U
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
bond servant
U
زر خرید
bondwoman
U
زن زر خرید
procurement
U
خرید
shopping
U
خرید
purchasing
U
خرید
buy
U
خرید
buying
U
خرید
purchase
U
خرید
underwrote
U
خرید
underwritten
U
خرید
underwriting
U
خرید
underwrite
U
خرید
buys
U
خرید
purchased
U
خرید
underwrites
U
خرید
purchases
U
خرید
hire purchase
U
خرید اقساطی
purchase requisition
U
درخواست خرید
purchasing department
U
قسمت خرید
real estate
U
خرید زمین
shopping basket
U
سبد خرید
purchasing analyst
U
تحلیل گر خرید
purchasing department
U
دفتر خرید
achate
U
عقیق خرید
purchasing office
U
قسمت خرید
advance purchase
U
خرید سلف
purchasing officer
U
مسئول خرید
purchasing office
U
دفتر خرید
acquisition authority
U
اجازه خرید
purchasing officer
U
مامور خرید
purchase rate
U
نرخ خرید
short covering
U
پیش خرید
bids
U
پیشنهاد خرید
bulk buying
U
خرید فله
to make a purchase
U
خرید کردن
buys
U
خرید کردن
buy
U
خرید کردن
bargain
U
خرید ارزان
redemption
U
باز خرید
rebuy
U
خرید مکرر
redemption yield
U
بازده خرید
bid
U
پیشنهاد خرید
purchasing power
U
توان خرید
regional purchase
U
خرید محلی
shopping cart
U
گاری خرید
business
U
خرید یا فروش
businesses
U
خرید یا فروش
dealing
U
خرید و فروش
futures exchange
U
خرید اتی
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
open purchase
U
خرید ازاد
dear bought
U
گران خرید
oniomania
U
جنون خرید
credit purchase
U
خرید نسیه
counter purchase
U
خرید متقابل
conditions of purchase
U
شرایط خرید
coemption
U
خرید کل محصول
monopsony
U
انحصار خرید
forward purchasing
U
پیش خرید
forward purchase
U
پیش خرید
forward purchase
U
خرید سلف
field buying
U
خرید در صحرا
impulse buying
U
خرید بی مقدمه
local procurement
U
خرید محلی
local purchase
U
خرید محلی
local purchase
U
خرید از محل
lump sum purchase
U
خرید کلی
lump sum purchase
U
خرید یکجا
monopolist
U
انحصار خرید
purchase order
U
سفارش خرید
purchase notice agreements
U
قراردادهای خرید
blanket buying
U
خرید کلی
corner
U
خرید یکجا
purchasable
U
باب خرید
cornering
U
خرید یکجا
corners
U
خرید یکجا
purchasing patterns
U
الگوی خرید
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
purchase order
U
دستور خرید
procurement cycle
U
دوره خرید
buyer's market
U
بازار خرید
buying price
U
قیمت خرید
buying and selling
U
خرید و فروش
buying rate
U
نرخ خرید
nundination
U
خرید و فروش
buyers market
U
بازار خرید
handle
U
خرید و فروش کردن
Examine it first before buying.
U
قبل از خرید امتحانش کن
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
duopsony
U
انحصار دو قطبی خرید
overbuy
U
در خرید افراط کردن
oligopsony
U
خرید نیمه انحصاری
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
furriery
U
خرید وفروش خز خزدوزی
preclusive buying
U
خرید پیشگیری کننده
automated purchasing
U
خرید بصورت اتوماتیک
real account
U
حساب خرید املاک
bulk buying
U
خرید درحجم زیاد
purchase ledger
U
دفتر بزرگ خرید
home trade
U
خرید وفروش داخلی
collaborative purchase
U
خرید با تشریک مساعی
income effect
U
تناسب خرید با درامد
blanket buying
U
خرید بصورت عمده
the longs
U
پیش خرید کنندگان
course of dealing
U
دوره خرید و فروش
offer to purchase
U
پیشنهاد جهت خرید
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
buy in advance
U
پیش خرید کردن
open purchase
U
خرید از بازار ازاد
saleable
U
قابل خرید معاملهای
salable
U
قابل خرید معاملهای
call option
U
خرید به شرط خیار
open indent
U
سفارش خرید باز
irredeemable
U
باز خرید نشدنی
brokerage
U
کارمزد خرید سهام
hedging
U
خرید و فروش تامینی
average purchase rate
U
نرخ متوسط خرید
handles
U
خرید و فروش کردن
procurement lead time
U
زمان انجام خرید
stock trading
U
خرید و فروش سهام
bulk buying
U
خرید بصورت عمده
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
shop
U
کارخانه خرید کردن
shopped
U
کارخانه خرید کردن
shops
U
کارخانه خرید کردن
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
demanded
U
تقاضای خرید کالا
demands
U
تقاضای خرید کالا
on approval
U
خرید کالا به شرط
crediting
U
خرید وفروش اعتباری
purchases
U
خرید خریداری کردن
purchased
U
خرید خریداری کردن
purchase
U
خرید خریداری کردن
demand
U
تقاضای خرید کالا
credit
U
خرید وفروش اعتباری
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
credited
U
خرید وفروش اعتباری
credits
U
خرید وفروش اعتباری
hedge
U
خرید و فروش تامینی
hedged
U
خرید و فروش تامینی
hedges
U
خرید و فروش تامینی
boycotted
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycott
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
consumer credit
U
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
offer to buy something
U
حاضر به خرید چیزی شدن
bargained
U
قرارداد معامله خرید ارزان
boycotts
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
credit cards
U
کارت یاورقه خرید نسیه
credit card
U
کارت یاورقه خرید نسیه
indents
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
oligopsony
U
انحصار چند جانبه خرید
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
strip mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
acquisition authority
U
اعتبار خرید کالاو خدمات
preemptor
U
شریک دارای حق تقدم در خرید
dealer
U
کسی که خرید و فروش میکند
dealers
U
کسی که خرید و فروش میکند
regional purchase
U
خرید از داخل منطقه پادگانی
contango
U
هزینههای دیرکرد خرید سهم
shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
package deals
U
مقاطعه در بست و خرید یکجا
package deal
U
مقاطعه در بست و خرید یکجا
ship broker
U
دلال خرید و فروش کشتی
burse
U
مغازه یابازار خرید وفروش
shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
bargain
U
قرارداد معامله خرید ارزان
futures market
U
بازار خرید و فروش سلف
retail centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
shopping mall
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
commercial center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com