English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
acceptance by words U قبول قولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
compliance U قبول
admission U قبول
intromission U قبول
acknowledgment U قبول
admissions U قبول
adoption U قبول
receptions U قبول
reception U قبول
acceptances U قبول
imprimatur U قبول
acceptance U قبول
incompliance U عدم قبول
intolerancy U عدم قبول
naturalization U قبول تابعیت
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
taken U مورد قبول
received U مورد قبول
to take in U قبول کردن
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
reply paid U جواب قبول
ready acceptance U حسن قبول
non acceptance U عدم قبول
offer and acceptance U ایجاب و قبول
implied acceptance U قبول ضمنی
express acceptance U قبول صریح
acceptation tacite U قبول ضمنی
accepter U قبول کننده
acceptant U قبول کننده
acceptancy U اماده قبول
acceptance limit U حد قابل قبول
acceptance by conduct U قبول فعلی
acceptably U بطورقابل قبول
allowable U قابل قبول
entertains U قبول کردن
entertained U قبول کردن
entertain U قبول کردن
reasonable U قابل قبول
acceptor U قبول کننده
embracement U قبول اتخاذ
disallowance U عدم قبول
compliantly U با قبول و رضایت
compliancy U قبول اجابت
receivable U قابل قبول
allowable load U بارقابل قبول
adopter U قبول کننده
admittable U قابل قبول
admission of liability U قبول بدهی
adhibit U قبول کردن
acknowladgement of debt U قبول بدهی
aceptive U قابل قبول
agreements U قرار قبول
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
sufficiently <adv.> U قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
sufficing <adj.> U قابل قبول
sufficient <adj.> U قابل قبول
satisfactory <adj.> U قابل قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
acceptable <adj.> U قابل قبول
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
I agree. U قبول دارم.
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
honoured U قبول کردن
adopts U قبول کردن
disclaim U قبول نکردن
honors U قبول کردن
disclaimed U قبول نکردن
disclaiming U قبول نکردن
believable U قابل قبول
acceptability U قابلیت قبول
acceptability U قبول شدگی
disclaims U قبول نکردن
ineligible U غیرقابل قبول
admissible U قابل قبول
tolerable U قابل قبول
passes U قبول کردن
accords U قبول کردن
adoption U قبول به فرزندی
acceptances U قبول قرارداد
acceptance U قبول قرارداد
withdraw U قبول نکردن
honours U قبول کردن
unacceptably U غیرقابل قبول
honour U قبول کردن
unacceptable U غیرقابل قبول
adopt U قبول کردن
adopting U قبول کردن
acceptable U قابل قبول
withdraws U قبول نکردن
passed U قبول کردن
pass U قبول کردن
honored U قبول کردن
conceded U قبول شکست
concede U قبول شکست
accepts U قبول کردن
accepts U قبول شدن
accepting U قبول کردن
passable U قابل قبول
accept U قبول کردن
accept U قبول شدن
honouring U قبول کردن
agreement U قرار قبول
rejection U قبول نکردن
rejection U عدم قبول
intolerance U عدم قبول
accepting U قبول شدن
concedes U قبول شکست
conceding U قبول شکست
ratification U قبول قبولی
admitting U قبول کردن
honoring U قبول کردن
accorded U قبول کردن
admits U قبول کردن
admit U قبول کردن
accord U قبول کردن
valid U قابل قبول
compliant U قبول کننده
take to <idiom> U سریعا قبول کردن
sign a waiver U قبول اغماض نمودن
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
taker U قبول کننده شرط
honored U یاحوالهای را قبول کردن
brinkmanship U سیاست قبول مخاطره
valid assumptions U فروض قابل قبول
To accept an invitation . دعوتی را قبول کردن
To pass an examination . U درامتحان قبول شدن
To pass (fail,flunk) an exam. U درامتحان قبول ( رد )شدن
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
zone of acceptability U منطقه قابل قبول
He wouldnt dare refuse. U سگ کیست که قبول نکند
takers U قبول کننده شرط
To assume responsibility . U قبول مسئولیت کردن
sit right (negative) <idiom> U غیر قابل قبول
acceptances U حوالهء قبول شده
adhesion U انضمام قبول عضویت
credibility U قابل قبول بودن
to hold water U قابل قبول بودن
suffrage U کمک همراهی قبول
accepts U پسندیدن قبول کردن
hard currencies U ارز قابل قبول
legal tender U پول قابل قبول
accepting U پسندیدن قبول کردن
acceptance U حوالهء قبول شده
to be valid U قابل قبول بودن
to incur a risk U ریسکی را قبول کردن
recognized refugee U پناهنده قبول شده
honours U یاحوالهای را قبول کردن
matriculant U قبول شده در دانشگاه
admissible load U بار قابل قبول
naturalization U اعطا یا قبول تابعیت
admissibility U مقبولیت قابلت قبول
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
accepting bank U بانک قبول کننده
disapprove U قبول نکردن رد کردن
disapproves U قبول نکردن رد کردن
matriculate U قبول کردن پذیرفتن
admissible stress U تلاش قابل قبول
admissibleness U بطور قابل قبول
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
d. of a request U عدم قبول خواهش
eligibly U بطور قابل قبول
honouring U یاحوالهای را قبول کردن
honoured U یاحوالهای را قبول کردن
incredibility U عدم قابلیت قبول
complier U قبول کننده همدست
availabe time U زمان مورد قبول
honour U یاحوالهای را قبول کردن
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
non compliance U عدم قبول یا انجام
matriculated U قبول کردن پذیرفتن
matriculating U قبول کردن پذیرفتن
incredible U غیرقابل قبول افسانهای
conventional U مورد قبول عامه
permissible stress U خستگی قابل قبول
acceptance number U عدد ملاک قبول
persona grata U شخص مورد قبول
matriculates U قبول کردن پذیرفتن
acceptance of goods U قبول کردن کالا
honoring U یاحوالهای را قبول کردن
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
honors U یاحوالهای را قبول کردن
popularity U قابل قبول عامه
assentient U قبول کننده رضایت دهنده
vicarious U به نیابت قبول کردن جانشین
current standard cost U هزینه استاندارد و مورد قبول
cut off ratio U حداقل نرخ قابل قبول
putative U مفروض مورد قبول عامه
acceptance trial آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
declension U عدم قبول چیزی بطورمودبانه
to get a pass in physics U در امتحان فیزیک قبول شدن
Hobson's choice U پیشنهادی که چارهای جز قبول ان نیست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com