Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
predestine
U
قبلا تعیین کردن
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
predesignate
U
قبلا تعیین شده
preassigned
U
قبلا تعیین شده
predestinate
U
قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
cost indexes
U
ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
prefigure
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
re attachment
U
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
to express one's heartfelt
U
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
preselect
U
قبلا انتخاب کردن
pretreat
U
قبلا معالجه کردن
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
preheat
U
قبلا گرم کردن
preheats
U
قبلا گرم کردن
destine
U
قبلا انتخاب کردن
forespeak
U
قبلا اماده کردن
preheated
U
قبلا گرم کردن
forearm
U
قبلا اماده کردن
forearms
U
قبلا اماده کردن
to prerecord
U
قبلا ضبط کردن
prerecord
U
قبلا ثبت کردن
predigest
U
قبلا هضم کردن
pre appoint
U
قبلا معین کردن
predetermine
U
قبلا مقدر کردن
preview
U
قبلا رویت کردن
prenominate
U
قبلا ذکر کردن
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
preconceive
U
قبلا تصور کردن
previews
U
قبلا رویت کردن
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
predict
U
قبلا پیش بینی کردن
predicts
U
قبلا پیش بینی کردن
predicting
U
قبلا پیش بینی کردن
preform
U
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
bespeak
U
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
prevue
U
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
forebode
U
قبلا بدل کسی اثر کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to prescribe something
[legal provision]
U
چیزی را تعیین کردن
[تجویز کردن]
[ماده قانونی]
[حقوق]
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
designates
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
designate
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designating
U
انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
slate
U
تعیین کردن
ascertian
U
تعیین کردن
tell off
U
تعیین کردن
fix
U
تعیین کردن
appoints
U
تعیین کردن
appoint
U
تعیین کردن
formulation
U
تعیین کردن
determining
U
تعیین کردن
slates
U
تعیین کردن
slated
U
تعیین کردن
appointe
U
تعیین کردن
fix on
U
تعیین کردن
identifies
U
تعیین کردن
determines
U
تعیین کردن
blood type
U
تعیین کردن
identify
U
تعیین کردن
identifying
U
تعیین کردن
specify
U
تعیین کردن
specifying
U
تعیین کردن
blood group
U
تعیین کردن
blood types
U
تعیین کردن
determine
U
تعیین کردن
specifies
U
تعیین کردن
blood groups
U
تعیین کردن
fixes
U
تعیین کردن
bound
U
تعیین کردن
identified
U
تعیین کردن
fixes
U
تعیین کردن قراردادن
delimit
U
تعیین کردن حدود
delimited
U
تعیین کردن حدود
admeasure
U
تعیین حصه کردن
state
U
تعیین کردن حال
delimiting
U
تعیین کردن حدود
fix
U
تعیین کردن قراردادن
abound
O
تعیین حدود کردن
delimits
U
تعیین کردن حدود
state-
U
تعیین کردن حال
demarcating
U
تعیین حدود کردن
demarcates
U
تعیین حدود کردن
demarcated
U
تعیین حدود کردن
pegs
U
تعیین حدود کردن
peg
U
تعیین حدود کردن
identifying
U
تعیین هویت کردن
assessing
U
تعیین کردن بستن
pin point
U
تعیین محل کردن
stated
U
تعیین کردن حال
states
U
تعیین کردن حال
stating
U
تعیین کردن حال
assess
U
تعیین کردن بستن
assessed
U
تعیین کردن بستن
assesses
U
تعیین کردن بستن
genealogize
U
تعیین نسب کردن
identify
U
تعیین هویت کردن
identifies
U
تعیین هویت کردن
locate
U
تعیین محل کردن
quantified
U
کمیت را تعیین کردن
quantifies
U
کمیت را تعیین کردن
quantify
U
کمیت را تعیین کردن
quantifying
U
کمیت را تعیین کردن
locating
U
تعیین محل کردن
locates
U
تعیین محل کردن
located
U
تعیین محل کردن
rezone
U
از نومحدوده تعیین کردن
appraisals
U
تعیین قیمت کردن
to fix quota
U
تعیین سهمیه کردن
demarcate
U
تعیین حدود کردن
identified
U
تعیین هویت کردن
appraisal
U
تعیین قیمت کردن
clearance
U
تعیین صلاحیت کردن
qualifies
U
تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualify
U
تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
quantitate
U
چندی چیزی را تعیین کردن
to set out
U
نشان دادن تعیین کردن
subrogate
U
قائم مقام تعیین کردن
states
U
تعیین کردن وقرار دادن
stated
U
تعیین کردن وقرار دادن
routes
U
مسیر چیزیرا تعیین کردن
route
U
مسیر چیزیرا تعیین کردن
stating
U
تعیین کردن وقرار دادن
prescribe
U
نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribes
U
نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribed
U
نسخه نوشتن تعیین کردن
state-
U
تعیین کردن وقرار دادن
state
U
تعیین کردن وقرار دادن
prescribing
U
نسخه نوشتن تعیین کردن
sexualize
U
جنس برای چیزی تعیین کردن
grant a period of grace
U
ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
exact location
U
تعیین کردن محل دقیق نقاط
appraised
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
to orient compound
U
نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
quantize
U
با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
authentication
U
تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
define
U
تعیین کردن تعریف کردن
locating
U
تعیین کردن معلوم کردن
limit
U
محدود کردن تعیین کردن حد
locates
U
تعیین کردن معلوم کردن
located
U
تعیین کردن معلوم کردن
locate
U
تعیین کردن معلوم کردن
assign
U
ارجاع کردن تعیین کردن
defining
U
تعیین کردن تعریف کردن
defined
U
تعیین کردن تعریف کردن
assigns
U
ارجاع کردن تعیین کردن
assigning
U
ارجاع کردن تعیین کردن
assigned
U
ارجاع کردن تعیین کردن
defines
U
تعیین کردن تعریف کردن
erst
U
قبلا
aforehand
U
قبلا
previously
U
قبلا"
erstwhile
U
قبلا
already
U
قبلا
formerly
U
قبلا
supra
U
قبلا
the reinbefore
U
قبلا
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
foretoken
U
قبلا اگاهانیدن
i went before
U
من قبلا` رفتم
prescient
U
قبلا اگاه
pre arrange
U
قبلا قرارگذاشتن
heretofore
U
سابقا قبلا
prerecord
U
قبلا ضبط
presentient
U
قبلا مستعد
presentient
U
قبلا متوجه
beforehand
U
قبلا اماده
prepay
U
قبلا پرداختن
preheat
U
قبلا حرارت دادن
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
foresee
U
قبلا تهیه دیدن
foresees
U
قبلا تهیه دیدن
preheats
U
قبلا حرارت دادن
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
as previously agreed upon
<adv.>
U
همینطور که قبلا موافقت شد
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
advances
U
قبلا تهیه شده
preheated
U
قبلا حرارت دادن
advance
U
قبلا تهیه شده
prepossess
U
قبلا بتصرف اوردن
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com