Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
canon law
U
قانون کلیسایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
benefice
U
درامد کلیسایی
parochial school
U
اموزشگاه کلیسایی
synods
U
شورای کلیسایی
synod
U
شورای کلیسایی
beneficed
U
دارای درامد کلیسایی
sanctioning
U
فتوای کلیسایی سوگند
sanctions
U
فتوای کلیسایی سوگند
ecumenism
U
وحدت گرایی کلیسایی
sanctioned
U
فتوای کلیسایی سوگند
sanction
U
فتوای کلیسایی سوگند
synodic
U
مربوط به شورای کلیسایی
synodical
U
مربوط به شورای کلیسایی
fortified church
U
[کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
basilica
U
[کلیسایی با ساختمان مربع شکل]
churches
U
کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
church
U
کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
forced sale
U
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism
U
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code
U
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive
U
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
archdiocese
U
ناحیهء کلیسایی زیر نفوذاسقف اعظم
canonic
U
مومن باصول کلیسایی سیستم منطقی
to i. anyone to a benefice
U
درامد کلیسایی رابرای کسی برقرارکردن
parochialism
U
امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
acapella
U
اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
hall-church
U
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
Hallenkirche
U
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
prebend
U
محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
prebendal
U
محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
ambulatory church
U
[کلیسایی که حرم و نمازخانه آن با رواق جدا شده است.]
declaratory statute
U
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure
U
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
lady chapel
U
کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
High Church
U
فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
mediant
U
یکی ازالحان سرود کلیسایی که حدفاصل بین اهنگ طبیعی صداواوج صدا است
canon
U
قانون کلی قانون شرع
canons
U
قانون کلی قانون شرع
say's law
U
قانون سی . براساس این قانون
penal statute
U
قانون جزایی قانون مجازات
marginal productivity law
U
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
the law does not apply to him
U
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
common low
U
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
the long arm of the law
U
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
kanoon
U
قانون
enacment
U
قانون
lex
U
قانون
legal
U
قانون
acted
U
قانون
regardless of the law
U
به قانون
statutes
U
قانون
hess's law
U
قانون هس
legislation
U
قانون
statute
U
قانون
law
U
قانون
laws
U
قانون
regulation
U
قانون
act
U
قانون
canons
U
قانون
canon
U
قانون
code
U
قانون
nisi
U
قانون
law of constant heat sumation
U
قانون هس
edict
U
قانون
rule
U
قانون
edicts
U
قانون
gay lussac's law
U
قانون گیلوساک
the letter of the law
U
لفظ یا نص قانون
fechner's law
U
قانون فخنر
commercial code
U
قانون تجارت
code civil
U
قانون مدنی
extralegal
U
ماورای قانون
gas laws
U
قانون گاز
game law
U
قانون شکار
statutory law
U
قانون مدون
unwritten law
U
قانون ننوشته
faraday's law
U
قانون فارادی
stokes' law
U
قانون استوکس
faraday's law
U
قانون فاراده
substantive law
U
قانون ماهوی
five second rule
U
قانون 5 ثانیه
clublaw
U
قانون سرنیزه
chain rule
U
قانون زنجیری
charle's law
U
قانون شارل
walras law
U
قانون والراس
claimant
[arbitration proceedings]
U
مدعی
[قانون]
governing law
U
قانون حاکم
wagners law
U
قانون واگنر
statue law
U
قانون یا قوانین
status of limitations
U
قانون مرورزمان
chrles' law
U
قانون شارل
civil code
U
قانون مدنی
violation of law
U
نقض قانون
civillaw
U
قانون مدنی
gresham's law
U
قانون گرشام
clublaw
U
قانون زور
graham's law
U
قانون گراهام
commercial law
U
قانون تجارت
engel's law
U
قانون انگل
curie's law
U
قانون کوری
enactor
U
واضع قانون
enactment of law
U
وضع قانون
employment act
U
قانون اشتغال
dalton's law
U
قانون دالتون
tax law
U
قانون مالیاتی
einstein's law
U
قانون اینشتاین
economic law
U
قانون اقتصادی
dead letter
U
قانون منسوخ
the spirit of the law
U
روح قانون
distribution law
U
قانون توزیع
the letter of the law
U
عبارت قانون
declaratory statute
U
قانون اعلامی
the spirit of the law
U
جوهر قانون
crown law
U
قانون جزائی
commutative law
U
قانون جابجایی
conscription law
U
قانون سربازگیری
conservation law
U
قانون بقا
constitutional low
U
قانون اساسی
trapezoidal law
U
قانون ذوذنقهای
engels law
U
قانون انگل
constitutionally
U
مطابق قانون
codification
U
قانون نویسی
constructionist
U
کسیکه قانون
contrary to the law
U
مخالف قانون
corpus juris
U
روح قانون
corpus juris
U
اساس قانون
to break a law
U
قانون شکنی
coulomb's law
U
قانون کولن
demorgans law
U
قانون دمورگان
greshams law
U
قانون گرشام
okuns law
U
قانون اوکان
nomological
U
شبیه قانون
law of frequency
U
قانون بسامد
law of gravitation
U
قانون گرانش
nomological
U
وابسته به قانون
nomography
U
فن قانون گذاری
law of induced current
U
قانون لنتس
nomographer
U
قانون گذار
nomographer
U
قانون گذاری
law of nations
U
قانون ملل
nationality law
U
قانون تابعیت
law of election
U
قانون انتخابات
law of effect
U
قانون اثر
law of contiguity
U
قانون مجاورت
law of contract
U
قانون قرارداد
ohm's law
U
قانون اهم
offense
U
قانون شکنی
law of demand
U
قانون تقاضا
obedient to the law
U
مطیع قانون
obedient to the law
U
پیرو قانون
nomology
U
قانون شناسی
nomological
U
منطبق با قانون
law of primacy
U
قانون تقدم
mil rule
U
قانون میلیم
merkel's law
U
قانون مرکل
lawmaker
U
قانون گزار
left hand rule
U
قانون دست چپ
make law
U
وضع قانون
legiskative
U
قانون گذار
legislatress
U
قانون گذار زن
legislatrix
U
قانون گذار زن
legist
U
قانون دان
lenz' law
U
قانون لنز
lextalionis
U
قانون قصاص
lenz's law
U
قانون لنتس
lawbreaker
U
قانون شکن
law of use
U
قانون استعمال
law of progression
U
قانون پیشروی
law of readiness
U
قانون امادگی
law of recency
U
قانون تاخر
mercantile law
U
قانون تجارت
law of reflection
U
قانون بازتاب
reflection law
U
قانون بازتاب
law of scarcity
U
قانون کمیابی
matrimonially
U
به قانون زناشوئی
marioote law
U
قانون ماریوت
ignorance of law
U
جهل به قانون
parallel law
U
قانون توازی
scofflaw
U
ناقض قانون
introduce law
U
انشاء قانون
rambunctious
U
بی قانون و قاعده
islamic law
U
قانون شرع
procedural law
U
قانون شکلی
jachson's law
U
قانون جکسون
joiting law
U
قانون ژول
joule's law
U
قانون ژول
jurisconsult
U
قانون دان
jurisprudent
U
قانون دان
insolvent law
U
قانون اعسار
insolvent law
U
قانون درماندگی
scofflaw
U
قانون شکن
say's law of markets
U
قانون بازارهای سی
hauy law
U
قانون هوی
rule of thumb
U
قانون عمومی
rule of thumb
U
قانون کلی
hook's law
U
قانون هوک
riot act
U
قانون ضد اغتشاشات
hubble law
U
قانون هابل
religious law
U
قانون شرع
raoult's law
U
قانون رائول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com