English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
law of use U قانون استعمال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
law of disuse U قانون عدم استعمال
Other Matches
smoke U استعمال دود استعمال دخانیات
smokes U استعمال دود استعمال دخانیات
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
disuse U عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
canons U قانون کلی قانون شرع
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
canon U قانون کلی قانون شرع
say's law U قانون سی . براساس این قانون
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
use U استعمال
employment U استعمال
uses U استعمال
application U استعمال
applications U استعمال
expenditure U استعمال
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
employ U استعمال کردن
abusive U سوء استعمال
usages U عرف استعمال
abusing U سوء استعمال
employed U استعمال کردن
usages U نحوه استعمال
usage U نحوه استعمال
maltreatment U سوء استعمال
nicotian U دود استعمال کن
misusage U سوء استعمال
abuse U بد استعمال کردن
abused U بد استعمال کردن
abused U سوء استعمال
abuses U بد استعمال کردن
abuses U سوء استعمال
abusing U بد استعمال کردن
misapplication U سوء استعمال
misapplication U استعمال بیجا
using U استعمال مصرف
overuse U استعمال مفرط
abuse U سوء استعمال
usage U عرف استعمال
disuse U عدم استعمال
employing U استعمال کردن
use U استعمال مصرف
cranage U استعمال جرثقیل
exercises U استعمال کردن
exercised U استعمال کردن
exercise U استعمال کردن
ill usage U سوء استعمال
smoking U استعمال دخانیات
unworn U استعمال نشده
graphics U فن استعمال نمودار
tutoyer U استعمال کردن
applications U موارد استعمال
application U موارد استعمال
desuetude U عدم استعمال
uses U استعمال مصرف
telescopy U فن استعمال دوربین
ill use U بد استعمال کردن
use value U ارزش استعمال
employs U استعمال کردن
bilingualism U استعمال دوزبان
overkill U استعمال بیش از حد
bilinguality U استعمال دوزبان
riflery U استعمال تفنگ
applies U استعمال کردن
value in use U ارزش استعمال
user cost U هزینه استعمال
applying U استعمال کردن
apply U استعمال کردن
user U استعمال کننده کاربر
The habit of smoking. U عادت به استعمال دخانیات
dosage U مقدار استعمال دارو
dosages U مقدار استعمال دارو
outward application U استعمال برونی یا خارجی
vernacularism U استعمال زبان محلی
no smoking allowed U استعمال دخانیان ممنوع
users U استعمال کننده کاربر
catachresis U استعمال غلط کلمه
malapropism U سوء استعمال کلمات
mitring U استعمال تاج اسقفی
mitering U استعمال تاج اسقفی
nicotian U استعمال کننده دخانیات
symbolization U استعمال علائم ونشانهای رمزی
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
holophrastic U استعمال کننده کلمه قصار
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
oxymoron U استعمال کلمات مرکب متضاد
instrumentation U تنظیم اهنگ استعمال الت
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
sesquipedalian U معتاد به استعمال لغات دراز
telescopist U متخصص استعمال دوربینهای نجومی
oxymoron U استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
deverbative U بصورت مشتق استعمال شده
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
non abstainer U کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
teetotalism U پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
teetotaler U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
malapropism U استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
abstinence U ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
teetotallers U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
dump U موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
junkie U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
junkies U استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotaller U طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
smoker U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
smokers U واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
to smoke oneself sick U از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
abstemious U مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
joint U جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
nicotinism U مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
abstainer U پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
petroleur U کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
jake leg U فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
I dont smoke at all. U اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
euphuism U انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
euphemism U استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemisms U استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
euphemize U استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
handle U رفتار کردن استعمال کردن
use U استفاده کردن استعمال کردن
handles U رفتار کردن استعمال کردن
uses U استفاده کردن استعمال کردن
regulation U قانون
code U قانون
legislation U قانون
regardless of the law U به قانون
rule U قانون
hess's law U قانون هس
acted U قانون
statute U قانون
canon U قانون
law of constant heat sumation U قانون هس
kanoon U قانون
nisi U قانون
canons U قانون
statutes U قانون
act U قانون
edict U قانون
enacment U قانون
legal U قانون
law U قانون
laws U قانون
lex U قانون
edicts U قانون
an U حرف a در جلو حروف صدادار و جلو حرف Hبصورت an استعمال میشود
law of gravitation U قانون گرانش
law of complimentarity U قانون مکملیت
law of clouser U قانون بستار
law of causation U قانون علیت
law of analogy U قانون تمثیل
law of effect U قانون اثر
law of frequency U قانون بسامد
law of contiguity U قانون مجاورت
law of contract U قانون قرارداد
law of demand U قانون تقاضا
It's a rule that ... U قانون است که ...
law of election U قانون انتخابات
law of advantage U قانون امتیاز
lextalionis U قانون قصاص
law of scarcity U قانون کمیابی
legist U قانون دان
breach of the law U نقض قانون
lawmaker U قانون گزار
left hand rule U قانون دست چپ
legislatrix U قانون گذار زن
legiskative U قانون گذار
reflection law U قانون بازتاب
law of reflection U قانون بازتاب
lawbreaker U قانون شکن
law of induced current U قانون لنتس
law of nations U قانون ملل
law of recency U قانون تاخر
law of primacy U قانون تقدم
law of progression U قانون پیشروی
law of readiness U قانون امادگی
lenz's law U قانون لنتس
lenz' law U قانون لنز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com