Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
samson
U
قاضی قدیم اسرائیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
teutonic
U
از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
arrest of judgment
U
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
Israel
U
اسرائیل
israelitish
U
اسرائیل اسرائیلی
the hebrew
U
بنی اسرائیل
the chosen people
U
بنی اسرائیل
balm of gilead
U
بلسان اسرائیل
the israelites
U
بنی اسرائیل
isaias
U
اشعیاء نبی اسرائیل
isaiah
U
اشعیاء نبی اسرائیل
the jewish nation
U
ملت بنی اسرائیل
joel
U
یوئیل پیغمبربنی اسرائیل
ipai
U
انجمن پردازش اطلاعات اسرائیل
Jehovah
U
یهو خدای بنی اسرائیل
ahab
U
نام یکی از سلاطین اسرائیل
prophets
U
کتب انبیاء بنی اسرائیل
joshua
U
یوشع بن نون پیغمبر اسرائیل
rabbinist
U
معتقد به احادیث بنی اسرائیل
zion
U
کوه مقدس اورشلیم قوم اسرائیل
exodus
U
مهاجرت بنی اسرائیل از مصربه کنعان
Zionism
U
نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
the intercalary month
U
ماهی است درتقویم بنی اسرائیل که درهرروزه نوزده ...خورشیدی
sanhedrim
U
سهندرین :دادگاه وشورای عالی بنی اسرائیل دراورشلیم درزمانهای پیشین
tripartite declaration of 0
U
اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
judges
U
قاضی
kadi or kadee
U
قاضی
judged
U
قاضی
judging
U
قاضی
magistracy
U
قاضی
pretor
U
قاضی
pretorian
U
قاضی
recusatio judicis
U
رد قاضی
bencher
U
قاضی
cadi
U
قاضی
judge
U
قاضی
chaplain
U
قاضی عسگر
judge advocate
U
قاضی عسکر
stylist
U
قاضی سلیقه
the chief justice
U
قاضی القضات
Chief Justices
U
قاضی القضات
Chief Justices
U
قاضی اعظم
Chief Justice
U
قاضی القضات
Chief Justice
U
قاضی اعظم
interrogators
U
قاضی تحقیق
chaplains
U
قاضی عسگر
arbiter
U
قاضی داور
examinating magistrate
U
قاضی تحقیق
judicial interrogator
U
قاضی تحقیق
examing magistrate
U
قاضی تحقیق
padres
U
قاضی عسکر
Justice of the Peace
U
قاضی صلحیه
before the jvdges
U
در حضور قاضی
Justices of the Peace
U
قاضی صلحیه
padre
U
قاضی عسکر
holy joe
U
قاضی عسکر
arbiters
U
قاضی داور
interrogator
U
قاضی تحقیق
judges
U
قاضی دادرس
personal knowledge of the judge
U
علم قاضی
judged
U
قاضی دادرس
provost marshal
U
قاضی نظامی
judging
U
قاضی دادرس
arbitrators
U
قاضی تحکیم
arbitrator
U
قاضی تحکیم
stylists
U
قاضی سلیقه
judge
U
قاضی دادرس
king's counsel
U
قاضی دادگاه پادشاه
to reckon with out one's host
U
تنها به قاضی رفتن
coram judice
U
در حضور قاضی اصاع
Soc
U
اصل استقلال قاضی
magistrates
U
قاضی دادگاه جنحه
magistrate
U
قاضی دادگاه جنحه
county magestrate
U
قاضی دادگاه استان
circuit
U
حوزه قضایی یک قاضی دور
puisne judge
U
قاضی پایین رتبه دادرس جز
circuits
U
حوزه قضایی یک قاضی دور
to bring somebody before the judge
U
کسی را در حضور قاضی آوردن
to bring the matter before a court
[the judge]
U
دعوایی را در حضور قاضی آوردن
praetor
U
قاضی یاافسر مادون کنسول
primitive
U
قدیم
of old
U
قدیم
anciently
U
در قدیم
yore
U
در قدیم
the old world
U
بر قدیم
The judge remained an honest man all his life .
U
قاضی تمام عمرش درستکار ماند
chaplaincies
U
مقام یا محل کار قاضی عسگر
chaplaincy
U
مقام یا محل کار قاضی عسگر
pierian
U
در مقدونیه قدیم
old world
U
دنیای قدیم
f. times
U
ایام قدیم
immensurable
U
خیلی قدیم
the old testament
U
عهد قدیم
the youth of the world
U
روزگارخیلی قدیم
dateless
U
بسیار قدیم
tzar
U
امپراطورروسیه قدیم
ancientry
U
عهد قدیم
the old ways
U
رسوم قدیم
Aborigine
اهلی قدیم
In times past . In olden days .
U
درروزگاران قدیم
bench warrant
U
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
nemo potest esse simul actor et judex
U
هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
kempo
U
تکنیک قدیم کاراته
conservative
U
پیرو سنت قدیم
land grave
U
کنت قدیم المانی
unite
U
سکه قدیم انگلیسی
proconsulship
U
مقام فرمانداری در رم قدیم
proconsular
U
وابسته به فرمانداران رم قدیم
unites
U
سکه قدیم انگلیسی
uniting
U
سکه قدیم انگلیسی
earliest
U
مربوط به قدیم عتیق
old english
U
زبان انگلیسی قدیم
early
U
مربوط به قدیم عتیق
conservatives
U
پیرو سنت قدیم
babylon
U
شهر بابل قدیم
samaria
U
سامریه در فلسطین قدیم
iguanodont
U
سوسماربزرگ گیاهخوار قدیم
immemorially
U
بطور خیلی قدیم
satrap
U
استاندار قدیم ایران
from immemorial times
U
از زمان خیلی قدیم
It is an old saying that …
U
از قدیم گفته اند که ...
carthage
U
شهر کارتاژ قدیم
conventionality
U
پیروی از سنت قدیم
Old Testament
U
پیمان یا وصیت قدیم
italic
U
وابسته به ایتالیاییهای قدیم
The judge will have the final say on the matter.
U
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
acetiam
U
برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
punic
U
اهل کارتاژ قدیم قرطاجنی
paleo etc
U
وابسته بشمال دنیای قدیم
pandect
U
حقوق مدنی روم قدیم
saker
U
باز شکاری در اروپای قدیم
propraetor
U
کنسول فرمانداراستان قدیم روم
the a of days
U
خدای سرمدی قدیم الایام
pony express
U
پست سریع السیر قدیم
triumvier
U
یکی از سه زمامدار روم قدیم
tchigorin indian
U
دفاع هندی قدیم شطرنج
stuart
U
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
sab
U
وابسته به سبایایمن قدیم یمنی
ra
U
خدای افتاب مصریان قدیم
Hamedan
U
شهر همدان
[اکباتان قدیم]
paleo arctic or palaeo
U
وابسته بشمال دنیای قدیم
paleethnology
U
مبحث شناسایی انسانهای قدیم
macaca
U
نوعی میمون دنیای قدیم
old guard
U
صنوف صاحب اعتبار قدیم
doric
U
بسبک معماری قدیم یونان
triumvirate
U
یکی از سه زمامدار روم قدیم
triumvirates
U
یکی از سه زمامدار روم قدیم
macaque
U
نوعی میمون دنیای قدیم
plebs
U
توده مردم روم قدیم
babel
U
شهر و برج قدیم بابل
mercury
U
یکی از خدایان یونان قدیم
ecclesiast
U
عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
fabliau
U
وابسته باشعار قدیم فرانسه
apis
U
گاو مقدس مصریان قدیم
old indian defence
U
دفاع هندی قدیم شطرنج
immemorial
U
بسیار قدیم خیلی پیش
nestorian
U
کلیسای نسطوری قدیم ایران
attaint
U
محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
acatalectic
U
قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
case law
U
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
perverse verdict
U
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
acinaces
U
شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
classic
U
مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
guard mount
U
مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
shekel
U
واحد وزن وپول بابل قدیم
sogdian
U
اهل سغدیا یا سغد قدیم ایران
goth
U
یکی از اقوام المانی قدیم بربری
archon
U
یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
doric
U
وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
gambit of aleppo
U
نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
atrium
U
اطاق میانی خانههای روم قدیم
classics
U
مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
He is an old – timer at this club .
U
از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
essenism
U
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
protasis
U
نخستین قسمت درام قدیم رومی
hoplite
U
سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
from (since) the year dot
[British E]
<adv.>
U
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
from (since) the year one
[American E]
<adv.>
U
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
paleontology
U
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
hierology
U
علم خواندن خطوط قدیم مصر
mycenian
U
اهل شهر "مسین " قدیم یونان
pre chellean
U
وابسته به اواخر دوره عصرحجر قدیم
mycenaean
U
اهل شهر "مسین " قدیم یونان
portcullises
U
درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
portcullis
U
درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
lambrequin
U
دستمال روی کلاه خوددلاروران قدیم
lawmerchant
U
قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
Whig
U
عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
quadriga
U
ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
propretor
U
کنسول فرماندار استان قدیم روم
Whigs
U
عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
justiciar
U
قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه
uncial
U
وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم
primogeniture
U
حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
shaman
U
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
gutta
U
تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
elam
U
کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
scutum
U
سپر دراز یا تخم مرغی روم قدیم
knight bachelor
U
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
paleolith
U
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
canon low
U
دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com