English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Chief Justice U قاضی اعظم
Chief Justices U قاضی اعظم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
archbishops U اسقف اعظم
high priest U کاهن اعظم
archbishop U اسقف اعظم
Prime Ministers U صدر اعظم
Prime Minister U صدر اعظم
michael U فرشته اعظم
Popes U خلیفه اعظم
pegasus U فرس اعظم
pegasi U فرس اعظم
the greater lumen U نیر اعظم
high priest U کشیش اعظم
major U بیشتر اعظم
majored U بیشتر اعظم
majoring U بیشتر اعظم
Pope U خلیفه اعظم
prelature U قلمرو اسقف اعظم
archduchess U همسر دوک اعظم
archdiocesan U وابسته بقلمرو اسقف اعظم
prelate U اسقف اعظم کشیش ارشد
exarch U نایب السطنه اسقف اعظم
archdiocese U قلمرو مذهبی اسقف اعظم
primeminister U رئیس الوزرا صدر اعظم
prelates U اسقف اعظم کشیش ارشد
archdiocese U ناحیهء کلیسایی زیر نفوذاسقف اعظم
the sovereign U پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
Chancellors U صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
Chancellor U صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
vicarate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
lyddite U ماده منفجره نیرومندی که قسمت اعظم ان مرکب از اسیدپیکریک میباشد
recusatio judicis U رد قاضی
judging U قاضی
bencher U قاضی
cadi U قاضی
judges U قاضی
kadi or kadee U قاضی
judge U قاضی
pretorian U قاضی
pretor U قاضی
magistracy U قاضی
judged U قاضی
personal knowledge of the judge U علم قاضی
provost marshal U قاضی نظامی
examinating magistrate U قاضی تحقیق
examing magistrate U قاضی تحقیق
judge advocate U قاضی عسکر
the chief justice U قاضی القضات
holy joe U قاضی عسکر
before the jvdges U در حضور قاضی
judging U قاضی دادرس
judges U قاضی دادرس
judged U قاضی دادرس
judge U قاضی دادرس
chaplains U قاضی عسگر
arbitrators U قاضی تحکیم
arbitrator U قاضی تحکیم
chaplain U قاضی عسگر
arbiter U قاضی داور
padres U قاضی عسکر
stylists U قاضی سلیقه
padre U قاضی عسکر
Justice of the Peace U قاضی صلحیه
judicial interrogator U قاضی تحقیق
Justices of the Peace U قاضی صلحیه
Chief Justices U قاضی القضات
Chief Justice U قاضی القضات
arbiters U قاضی داور
interrogators U قاضی تحقیق
interrogator U قاضی تحقیق
stylist U قاضی سلیقه
samson U قاضی قدیم اسرائیل
coram judice U در حضور قاضی اصاع
Soc U اصل استقلال قاضی
to reckon with out one's host U تنها به قاضی رفتن
magistrate U قاضی دادگاه جنحه
magistrates U قاضی دادگاه جنحه
king's counsel U قاضی دادگاه پادشاه
county magestrate U قاضی دادگاه استان
to bring the matter before a court [the judge] U دعوایی را در حضور قاضی آوردن
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
puisne judge U قاضی پایین رتبه دادرس جز
to bring somebody before the judge U کسی را در حضور قاضی آوردن
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
praetor U قاضی یاافسر مادون کنسول
The judge remained an honest man all his life . U قاضی تمام عمرش درستکار ماند
chaplaincies U مقام یا محل کار قاضی عسگر
chaplaincy U مقام یا محل کار قاضی عسگر
bench warrant U حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
nemo potest esse simul actor et judex U هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد
acetiam U برای عملی تا قاضی بتواند رای خود را بدهد
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
attaint U محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
case law U رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
perverse verdict U رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
acatalectic U قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
justiciar U قاضی عالیرتبهء دادگاههای عالی قرون وسطایی انگلیس دادرس عالیرتبه
procedendo U حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
barrator U قاضی رشوه گیر رئیس یامتصدی کشتی که رشوه بگیرد
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
summings up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com