English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
infanticide U قاتل بچه جدید الولاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rehyphenation U تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism U مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
installs U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
install U تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
homicides U قاتل
manslayer U قاتل
murderess U قاتل
murderer U قاتل
killers U قاتل
killer U قاتل
homicide U قاتل
assassin U قاتل
assassins U قاتل
deadly U قاتل
cutthroat U قاتل
bane U قاتل
slayer U قاتل
murderous U قاتل
murderers U قاتل
deadlier U قاتل
deadliest U قاتل
parricides U قاتل والدین
murderous U قاتل وار
tyrannicide U قاتل ستمگران
wolfsbane U قاتل الذئب
parricide U قاتل والدین
parenticide U قاتل والدین
hue and cry U تعقیب قاتل
matricide U قاتل مادر مادرکش
thugs U قاتل گردن کلفت
thug U قاتل گردن کلفت
internecine U کشتار متقابل قاتل
ratsbane U گیاهان سمی قاتل موش
parricide U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
parricides U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
The court condemned the murderer to life imprisonment . U دادگاه قاتل را ره حبس ابد محکوم کرد
aegisthus U فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
update U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updated U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
recent U جدید
unprecedentedly U جدید
unprecedented U جدید
up to date U جدید
newest U جدید
new- U جدید
new U جدید
newer U جدید
modern U جدید
up-to-date U جدید
maidens U جدید
maiden U جدید
novel U جدید
novels U جدید
neophytes U جدید الایمان
modern U جدید مدرن
innovations U حرکت جدید
neophyte U جدید الایمان
New Year U سال جدید
reprints U چاپ جدید
proselyte U جدید الایمان
innovation U حرکت جدید
neologism U واژه جدید
reprinted U چاپ جدید
reprinting U چاپ جدید
neologisms U واژه جدید
fresh target U هدف جدید
postulant U جدید الورود
postulancy U جدید الورودی
new deal U قرار جدید
neoteric U جدید تازه
modern sector U بخش جدید
reorganization U صورت جدید
neogenesis U تولید جدید
modern physics U فیزیک جدید
freshman U جدید الورود
modern system U نظام جدید
probe U اکتشاف جدید
probes U اکتشاف جدید
reprint U چاپ جدید
probed U اکتشاف جدید
new deal U سیاست جدید
newfound U جدید الاکتشاف
freshmen U جدید الورود
the new testament U عهد جدید
recent development U بسط جدید
revision U چاپ جدید
revisions U چاپ جدید
It's not new. جدید نیست.
rehoused U بخانه جدید رفتن
neoplatonism U مکتب افلاطونیون جدید
neoanthropic U شبیه انسان جدید
restores U برگرداندن به وضعیت جدید
imagism U مکتب شعر جدید
currency U جدید بودن نقشه
currencies U جدید بودن نقشه
forwarding address آدرس پستی جدید
resurfaces U لایهی جدید افزودن
used U آنچه جدید نیست
reseats U صندلی جدید دادن
rehouse U بخانه جدید رفتن
rehouses U بخانه جدید رفتن
rehousing U بخانه جدید رفتن
on the bandwagon <idiom> U مشهوریت گروه جدید
involucrum U تشکیل استخوان جدید
kakapo U طوطی زلاند جدید
restoring U برگرداندن به وضعیت جدید
restored U برگرداندن به وضعیت جدید
restore U برگرداندن به وضعیت جدید
resurface U لایهی جدید افزودن
neoanthropic U وابسته به انسان جدید
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
reseating U صندلی جدید دادن
neo- U پیشوند بمعنی جدید
neo U پیشوند بمعنی جدید
draft U بازیگر جدید تیم
reseat U صندلی جدید دادن
ultramodern U خیلی جدید متجدد
drafted U بازیگر جدید تیم
bring some new facts to light <idiom> U کشف حقایق جدید
resurfaced U لایهی جدید افزودن
reseated U صندلی جدید دادن
one nails drives another U غم جدید غم کهنه را بر از یاد
drafts U بازیگر جدید تیم
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
installation U تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
development U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
demotic U وابسته بحروف جدید هیروگلیفی
maori U قبایل مائوری زلاند جدید
granfather file U یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
precursor U ماده متشکله جسم جدید
installations U تنظیم سیستم کامپیوتر جدید
New Testament U کتب عهد جدید مسیحیان
cenogenesis U ایجاد میشود نسل جدید
natality U تعداد زایش وموالید جدید
kiwis U نوعی مرغ زلاند جدید
kiwi U نوعی مرغ زلاند جدید
get in the swing of things <idiom> U به شرایط جدید عادت کردن
developments U توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
neoplatonic U وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
renames U دادن نام جدید به فایل
release U قراردادن محصول جدید دربازار
analysis U یات هزینههای محصول جدید
released U قراردادن محصول جدید دربازار
releases U قراردادن محصول جدید دربازار
newfound U جدید الاختراع تازه پیداشده
The new bI'll was ratified. Unanimously. U لایحه جدید باتفاق آراءتصویب شد
epochs U اغاز فصل جدید عصر
epoch U اغاز فصل جدید عصر
precursors U ماده متشکله جسم جدید
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
rename U دادن نام جدید به فایل
renamed U دادن نام جدید به فایل
renaming U دادن نام جدید به فایل
zelanian U Zeland New وابسته به زلاند جدید
updated U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
update U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
upgrade U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
receptee U افرادپذیرفته شده جدید یا افرادجدیدی یکان
launches U قرار دادن محصول جدید در بازار
researches U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
New World U نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
icot U موسسه تکنولوژی کامپیوتر نسل جدید
updates U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
launch U قرار دادن محصول جدید در بازار
researching U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
launched U قرار دادن محصول جدید در بازار
launching U قرار دادن محصول جدید در بازار
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
developments U برنامه ریزی تولید محصول جدید
upgrading U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgraded U قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
researched U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
capital budget U بودجه اصلاحات و ایجاد تاسیسات جدید
The new road is 40 miles long . U جاده جدید 40 میل طول دارد
research U توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
neolith U الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
acclimating U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
neolithic U وابسته به عصر حجر جدید نوسنگی
acclimates U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
acclimated U به اب وهوای جدید خو گرفتن مانوس شدن
development U برنامه ریزی تولید محصول جدید
prescientific U مربوط بدوره قبل از علوم جدید
I'm saving up for a new bike. U من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
to become acclimatized U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
application study U بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
inserts U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
to acclimate [American E] to new circumstances U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
insert U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com