English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
diminishable U قابل کاستن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decelerated U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerate U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
abating U کاستن
lightens U کاستن
abates U کاستن
abated U کاستن
detracted U کاستن
detract U کاستن
pare U کاستن
pared U کاستن
pares U کاستن
to fine down U کاستن
detracting U کاستن
detracts U کاستن
lessens U کاستن
lightened U کاستن
lighten U کاستن
subtract U کاستن
subtracted U کاستن
subtracts U کاستن
lightening U کاستن
lessen U کاستن
lessened U کاستن
lessening U کاستن
to tone down U کاستن
reduces U کاستن
reducing U کاستن
lowering U کاستن از
subtracting U کاستن
disquantity U کاستن
reduce U کاستن
abate U کاستن
lowers U کاستن از
decrease U کاستن
lowered U کاستن از
lower U کاستن از
decreased U کاستن
decreases U کاستن
extenuatextent U کاستن
draw off U کاستن
subrtraction U کاستن
discounts U کاستن
discounting U کاستن
to cut down U کاستن از
discounted U کاستن
discount U کاستن
rebates U کاستن
rebate U کاستن
pull down U کاستن
decompress U ازفشارهوا کاستن
decrement U کاستن پلهای
cheapening U ازقیمت کاستن
softens U خوابانیدن کاستن
softened U خوابانیدن کاستن
soften U خوابانیدن کاستن
abirritate U ازحساسیت کاستن
to currail expensee U از هزینه کاستن
cheapens U ازقیمت کاستن
cheapened U ازقیمت کاستن
cheapen U ازقیمت کاستن
disvalue U ازارزش کاستن
shortened U مختصر کردن کاستن
allayed U از شدت چیزی کاستن
allaying U از شدت چیزی کاستن
back off U کاستن سرعت در سر پیچ
shorten U مختصر کردن کاستن
allays U از شدت چیزی کاستن
shortens U مختصر کردن کاستن
pull up U کاستن سرعت اسب
allay U از شدت چیزی کاستن
extenuate U تخفیف دادن کاستن از
declining U تنزل کردن کاستن
qualify U ازبدی چیزی کاستن
qualifies U ازبدی چیزی کاستن
live load reduction U کاستن از بار زنده
decline U تنزل کردن کاستن
unweight U کاستن فشار اسکی
declines U تنزل کردن کاستن
damping U کاستن ازنوسانات دستگاه
declined U تنزل کردن کاستن
disaffect U از علاقه و محبت کاستن
devalues U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
compensator U وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
to take something off and pric U اندکی از بهای چیزی کاستن
slowdown U کاستن سرعت یا میزان چیزی
defusing U خنثی کردن از وخامت کاستن
defuses U خنثی کردن از وخامت کاستن
defused U خنثی کردن از وخامت کاستن
devaluate U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
dispraise U از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
devaluing U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
slowdowns U کاستن سرعت یا میزان چیزی
devalued U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
decrement U میزان کاهش کاستن پلهای
defuse U خنثی کردن از وخامت کاستن
devalue U از ارزش وشخصیت کسی کاستن
derogate U کاستن عمل موهن انجام دادن
shut off U کاستن سرعت پیش از رسیدن به پیچ
kill spring U فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
drafting U راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
webbing U نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
stalling U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
stall U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
i am afriad U برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
carburator restricter plate U صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
in off U به کیسه انداختن گوی بیلیاردکه باعث کاستن امتیاز میشود
pull the pace U جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
heavy and light system U روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
suck wheels U رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
shave down U کوتاه کردن موی سر پیش ازمسابقه شنا جهت کاستن مقاومت در مقابل اب
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
dimples U هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
dimple U هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
pinches U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch U محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
sensible U قابل درک قابل رویت
achievable U قابل وصول قابل تفریق
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
abler U قابل
able U قابل
dissoluble U قابل حل
good U قابل
solvable U قابل حل
acceptor U قابل
ablest U قابل
capable U قابل
incapable U نا قابل
soluble U قابل حل
thorough paced U قابل
apt U قابل
qualified U قابل
sensible U قابل حس
eligible U قابل انتخاب
medicable U قابل معالجه
macroscopic U قابل رویت
remissible U قابل اغماض
vulnerable U قابل حمله
removable U قابل رفع
multipliable U قابل تکثیر
fixed format U قابل ثابت
registrable U قابل ثبت
maintainable U قابل نگاهداری
remediable U قابل علاج
mistakable U قابل اشتباه
mobilizable U قابل تجهیز
selectively U قابل انتخاب
moot U قابل بحث
regulable U قابل تعدیل
moveable U قابل تغییر
omissible U قابل حذف
drinkable U قابل اشامیدن
redeemable U قابل ابتیاع
minable U قابل استخراج
mibeable U قابل استخراج
objectionable U قابل اعتراض
meltable U قابل ذوب
mentionable U قابل ذکر
merchantable U قابل فروش
remittable U قابل پرداخت
merchantable U قابل معامله
reimbursable U قابل پرداخت
selective U قابل انتخاب
reprouducible U قابل تولیدیاتناسل
reproducible U قابل تکثیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com