Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
negligible
U
قابل چشم پوشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
opercular
U
سر پوشی
obliviousness
U
چشم پوشی
waiver
U
چشم پوشی
gloze
U
عیب پوشی
planking
U
تخته پوشی
renunciation
U
چشم پوشی
ligation
U
لیگاند پوشی
glozing
U
پرده پوشی
condonation
U
چشم پوشی
up front
U
بیپرده پوشی
opaqueness
U
پشت پوشی
obliviously
U
باچشم پوشی
abnegation
U
چشم پوشی
renouncement
U
چشم پوشی
connivance
U
چشم پوشی
dandyism
U
شیک پوشی
to blanch over
U
پرده پوشی کردن
connives
U
چشم پوشی کردن
conniving
U
چشم پوشی کردن
connived
U
چشم پوشی کردن
connive
U
چشم پوشی کردن
furring
U
تخته پوشی دولا
secrecy
U
راز پوشی پوشیدگی
To cover up a fult ( defect , shortcoming ) .
U
عیب پوشی کردن
glozingly
U
ازراه عیب پوشی
condone
U
چشم پوشی کردن از
transvestism
U
مبدل پوشی جنسی
ignoring
U
چشم پوشی کردن
waive
U
چشم پوشی کردن
waived
U
چشم پوشی کردن
condoning
U
چشم پوشی کردن از
ignores
U
چشم پوشی کردن
eonism
U
مبدل پوشی جنسی
ignored
U
چشم پوشی کردن
ignore
U
چشم پوشی کردن
condones
U
چشم پوشی کردن از
condoned
U
چشم پوشی کردن از
waives
U
چشم پوشی کردن
dandify
U
شیک پوشی کردن
mumming
U
نقاب پوشی و لال بازی
planking
U
تخته پوشی چوب فرش
glasnost
U
صراحت و احتراز از پرده پوشی
NMI
U
وقفه غیرقابل چشم پوشی
renunciative
U
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
renunciatory
U
مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
overlook
U
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooked
U
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooking
U
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooks
U
مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
not give someone the time of day
<idiom>
U
تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
condonation
U
اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
planking
U
تخته پوشی تخته بندی
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
sensible
U
قابل درک قابل رویت
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble
U
قابل حل
able
U
قابل
abler
U
قابل
solvable
U
قابل حل
ablest
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
thorough paced
U
قابل
good
U
قابل
acceptor
U
قابل
sensible
U
قابل حس
apt
U
قابل
incapable
U
نا قابل
qualified
U
قابل
capable
U
قابل
soluble oil
U
روغن قابل حل
superimposable
U
قابل تحمیل
registered
U
قابل اهمیت
repeatable
U
قابل تکرار
superimposable
U
قابل اضافه
submersible
U
قابل شناوری
repairable
U
قابل جبران
resistible
U
قابل مقاومت
reparable
U
قابل جبران
variant
U
قابل تغییر
arable
U
قابل کشتکاری
negligible
U
قابل اغماض
negligible
U
قابل فراموشی
acquirable
U
قابل حصول
restorable
U
قابل اعاده
alienable
U
قابل انتقال
soiothfast
U
قابل اعتماد
combustible
U
قابل احتراق
soundable
U
قابل ایجادصوت
reproachable
U
قابل توبیخ
representable
U
قابل عرضه
admittable
U
قابل قبول
admittable
U
قابل تصدیق
replaceable
U
قابل تعویض
substitutable
U
قابل تعویض
affimable
U
قابل تصدیق
analogous
U
قابل قیاس
detachable
U
قابل تجزیه
analogous
U
قابل مقایسه
adducible
U
قابل استدلال
spareable
U
قابل امساک
combustible
U
قابل اشتعال
statutable
U
قابل تقنین
suable
U
قابل پیگرد
submergible
U
قابل فروکردن در اب
detachable
U
قابل تفکیک
reprouducible
U
قابل تولیدیاتناسل
advisable
U
قابل توصیه
revocable
U
قابل برگشت
allowable
U
قابل استفاده
allowable
U
قابل قبول
revokable
U
قابل فسخ
pliable
U
قابل انعطاف
sailable
U
قابل کشتیرانی
sailable
U
قابل هوابری
salvageable
U
قابل نجات
revealable
U
قابل مکاشفه
satiable
U
قابل اشباع
scrutable
U
قابل کشف
scrutable
U
قابل درک
adjustable
U
قابل تطبیق
adjustable
U
قابل تنظیم
profitable
U
قابل استفاده
abrogable
U
قابل نسخ
abrogable
U
قابل الغاء
revocable
U
قابل فسخ
explosive
U
قابل انفجار
revocable
U
قابل رجوع
reputable
U
قابل شهرت
reputable
U
قابل اطمینان
practicals
U
قابل استفاده
practical
<adj.>
U
قابل استفاده
respirable
U
قابل تنفس
abatable
U
قابل تخفیف
absolvable
U
قابل عفو
absorbable
U
قابل جذب
aceptive
U
قابل قبول
audible
U
قابل شنوایی
audible
U
قابل شنیدن
viable
U
قابل دوام
perceptible
U
قابل درک
shippable
U
قابل ارسال
attributable
U
قابل اسناد
practicable
U
قابل اجرا
sustainable
U
قابل تحمل
admirable
<adj.>
U
قابل تحسین
admirable
<adj.>
U
قابل پسند
verifiable
U
قابل بازبینی
navigable
U
قابل کشتیرانی
acceptance limit
U
حد قابل قبول
searchable
U
قابل جستجو
identifiable
U
قابل شناسایی
seaworthy
U
قابل دریانوردی
seeable
U
قابل دید
sellable
U
قابل فروش
acclamable
U
قابل تحسین
acclimatable
U
قابل اعتیاد
predictably
U
قابل پیشگویی
predictable
U
قابل پیشگویی
accomplishable
U
قابل اجرا
returnable
U
قابل برگشت
declinable
U
قابل تصریف
verifiable
U
قابل رسیدگی
reasonable
U
قابل قبول
willable
U
قابل اراده
pitiable
U
قابل ترحم
willable
U
قابل اعمال
willable
U
قابل ارث
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com