Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfers
U
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer
U
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transferring
U
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
portable
U
قابل انتقال
open cheque
U
چک قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
conveyable
U
قابل انتقال
transferable
U
قابل انتقال
alienable
U
قابل انتقال
negotiating
U
قابل انتقال
transmissive
U
قابل انتقال
conductible
U
قابل انتقال
negotiable
U
قابل انتقال
removable
U
قابل انتقال
descendible
U
قابل انتقال
negotiate
U
قابل انتقال
demountable
U
قابل انتقال
negotiated
U
قابل انتقال
irremovable
U
غیر قابل انتقال
shiftable
U
قابل تعویض یا انتقال
assignable credit
U
اعتبار قابل انتقال
transmissable rights
U
حقوق قابل انتقال
built in
U
غیر قابل انتقال
non transferable
U
غیر قابل انتقال
transferable credit
U
اعتبار قابل انتقال
transferable credit
U
اعتباراسنادی قابل انتقال
negotiable instrument
U
سند قابل انتقال
negotiable papers
U
اوراق قابل انتقال
portable program
U
برنامه قابل انتقال
inheritable
U
میراث بردنی قابل انتقال
transferable securities
U
اوراق بهادار قابل انتقال
transferable commercial instrument
U
اوراق تجارتی قابل انتقال
inalienably
U
بطور غیر قابل انتقال
removable mass storage
U
انباره انبوه قابل انتقال
movable support
U
تکیه گاه قابل انتقال
commercial paper
U
اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
removable storage media
U
رسانههای ذخیره سازی قابل انتقال
floating
U
پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
movable dam
U
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
relocatable
U
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
deferred exit
U
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
asynchronous
U
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
ether
U
جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
bail
U
واگذاری انتقال
transfer
U
سند انتقال یا واگذاری
transfers
U
سند انتقال یا واگذاری
transferring
U
سند انتقال یا واگذاری
demodulator
U
دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
sensible
U
قابل درک قابل رویت
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
good
U
قابل
capable
U
قابل
incapable
U
نا قابل
apt
U
قابل
soluble
U
قابل حل
ablest
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
thorough paced
U
قابل
sensible
U
قابل حس
abler
U
قابل
able
U
قابل
acceptor
U
قابل
qualified
U
قابل
solvable
U
قابل حل
arbitrable
U
قابل داوری
appropriative
U
قابل ضبط
appealable
U
قابل استیناف
venial
U
قابل عفو
challengeable
U
قابل اعتراض
claimable
U
قابل ادعا
mobiles
U
قابل حرکت
mobiles
U
قابل تحرک
aposematic
U
قابل گوشزد
persuadable
U
قابل تشویق
digestible
U
قابل هضم
appellable
U
قابل استیناف
remarkable
U
قابل توجه
adaptable
U
قابل توافق
citable
U
قابل ذکر
excitable
U
قابل تحریک
applicable
U
قابل اطلاق
applicable
U
قابل اجراء
apodeictic
U
قابل توضیح
reversible
U
قابل نقض
claimable
U
قابل مطالبه
plantable
U
قابل کشت
permeable
U
قابل نفوذ
inflammable
U
قابل اشتعال
flammable
U
قابل اشتعال
approvable
U
قابل تصویب
serviceable
U
قابل استفاده
expendable
U
قابل خرج
realizable
U
قابل تحقق
realizable
U
قابل درک
apodictic
U
قابل توضیح
sociable
U
قابل معاشرت
tolerable
U
قابل قبول
mobile
U
قابل تحرک
tolerable
U
قابل تحمل
augmentable
U
قابل افزایش
applicatory
U
قابل اجراء
assurable
U
قابل اطمینان
applaudable
U
قابل تحسین
assimilable
U
قابل تجانس
admissible
U
قابل قبول
objectionable
U
قابل اعتراض
apprehensible
U
قابل فهم
assignability
U
قابل تعیین
bailable
U
قابل ضمانت
piceous
U
قابل اشتعال
distinct
U
قابل تشخیص
pasturable
U
قابل چرا
avertible
U
قابل دفع
awardable
U
قابل اعطاء
redeemable
U
قابل ابتیاع
partible
U
قابل افراز
discernible
U
قابل تمیز
appraisable
U
قابل تقویم
discernible
U
قابل تشخیص
pardoable
U
قابل عفو
vulnerable
U
قابل حمله
on hand
<idiom>
U
قابل دسترس
omissible
U
قابل حذف
transferable
U
قابل ورابری
appellable
U
قابل مراجعه
ascribable
U
قابل اسناد
appeasable
U
قابل تسکین
numerable
U
قابل شمارش
caducity
U
قابل زوال
ascertainable
U
قابل تحقیق
nota bene
U
قابل توجه
blamable
U
قابل سرزنش
operable
U
قابل علاج
handier
U
قابل استفاده
comprehensible
U
قابل درک
handiest
U
قابل استفاده
handy
<adj.>
U
قابل استفاده
assailable
U
قابل حمله
intelligible
U
قابل درک
intelligible
U
قابل فهم
operable
U
قابل درمان
licensable
U
قابل اجازه
mobile
U
قابل حرکت
cogitable
U
قابل تفکر
solid
U
قابل اطمینان
noteworthy
U
قابل دقت
noteworthy
U
قابل توجه
valid
U
قابل اطمینان
valid
U
قابل قبول
tangibly
U
قابل لمس
tangible
U
قابل لمس
appreciably
U
قابل تحسین
merchantable
U
قابل فروش
appreciable
U
قابل تحسین
merchantable
U
قابل معامله
mibeable
U
قابل استخراج
sale
U
قابل فروش
marketable
U
قابل فروش
to come into operation
U
قابل اجراشدن
mobilizable
U
قابل تجهیز
mistakable
U
قابل اشتباه
crescive
U
قابل رشد
criticizable
U
قابل انتقاد
decipherable
U
قابل استخراج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com