English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
descendible U قابل نزول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
discount U نزول
katabasis U نزول
devolution U نزول
apyrexy U نزول تب
descent U نزول
descension U نزول
degression U نزول
descents U نزول
onfall U نزول
discounted U نزول
downturn U نزول
downturns U نزول
discounts U نزول
falloff U نزول
discounting U نزول
desceht U نزول سرازیری
cause of revelation U شان نزول
causes of revelation U اسباب نزول
comedown U نزول کردن
money lender U نزول خوار
discount rate U نرخ نزول
decrease U نزول کردن
decreased U نزول کردن
decreases U نزول کردن
fall U هبوط نزول
descend U نزول کردن
descends U نزول کردن
nosedive U نزول شدید یا ناگهانی
nosedives U نزول شدید یا ناگهانی
nosedived U نزول شدید یا ناگهانی
nosedived U نزول شدید کردن
gut serena U نزول اب سیاه تام
nosedive U نزول شدید کردن
discounts U برات را نزول کردن
nosediving U نزول شدید یا ناگهانی
nosedives U نزول شدید کردن
attack U اصابت یا نزول ناخوشی
attacked U اصابت یا نزول ناخوشی
discount U برات را نزول کردن
attacks U اصابت یا نزول ناخوشی
discounted U برات را نزول کردن
discounting U برات را نزول کردن
freezing point depression U نزول نقطه انجماد
nosediving U نزول شدید کردن
avalanches U نزول ناگهانی و عظیم هر چیزی
sinks U نزول کردن غرق شدن
sink U نزول کردن غرق شدن
avalanche U نزول ناگهانی و عظیم هر چیزی
discount rate U نرخ ثابت نزول بانکی
undulation U صعودو نزول ترقی و تنزل
autumn U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
whitmonday U روز بعد از عید نزول روح القدس بر رسولان عیسی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
achievable U قابل وصول قابل تفریق
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
sensible U قابل درک قابل رویت
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
acceptor U قابل
incapable U نا قابل
sensible U قابل حس
dissoluble U قابل حل
qualified U قابل
apt U قابل
soluble U قابل حل
solvable U قابل حل
thorough paced U قابل
capable U قابل
able U قابل
good U قابل
ablest U قابل
abler U قابل
inheritable U قابل توارث
numerable U قابل شمارش
nota bene U قابل توجه
noticeable U قابل توجه
irrigable U قابل ابیاری
moveable U قابل تغییر
multipliable U قابل تکثیر
kenspeckle U قابل شناسایی
multiplicable U قابل تکثیر
regrettable U قابل تاسف
namable U قابل ذکر
separable U قابل تفکیک
justiciable U قابل دادرسی
judicable U قابل قضاوت
passable U قابل عبور
observable U قابل مراعات
omissible U قابل حذف
inquirable U قابل تحقیق
inspirable U قابل تنفس
pasturable U قابل چرا
insurable U قابل بیمه
interconvertible U قابل تبدیل
partible U قابل افراز
investigable U قابل رسیدگی
justifiable U قابل توجیه
pardoable U قابل عفو
operable U قابل درمان
inventible U قابل اختراع
operable U قابل علاج
open cheque U چک قابل انتقال
inventible U قابل جعل
irrecusable U غیر قابل رد
knowable U قابل دانستن
inoculable U قابل تلقیح
mistakable U قابل اشتباه
merchantable U قابل معامله
mentionable U قابل ذکر
meltable U قابل ذوب
fissile U قابل انشقاق
medicable U قابل معالجه
maintainable U قابل نگاهداری
machinable U قابل تراش
liveable U قابل زندگی
merchantable U قابل فروش
macroscopic U قابل رویت
selectively U قابل انتخاب
selective U قابل انتخاب
minable U قابل استخراج
mobilizable U قابل تجهیز
mibeable U قابل استخراج
drinkable U قابل اشامیدن
digestible U قابل هضم
enforceable U قابل اجراء
enforceable U قابل اجرا
trustworthy U قابل اعتماد
limpsey U قابل انحناء
negotiating U قابل انتقال
negotiates U قابل انتقال
negotiated U قابل انتقال
limit of inflammability U حد قابل اشتعال
licensable U قابل اجازه
negotiate U قابل انتقال
eligible U قابل انتخاب
moot U قابل بحث
liveable U قابل معاشرت
liveable U قابل زیستن
livable U قابل زندگی
livable U قابل معاشرت
livable U قابل زیستن
pivoting U قابل چرخش
limsy U قابل انحناء
limpsy U قابل انحناء
leviable U قابل تحمیل
reclaimable U قابل استرداد
reimbursable U قابل پرداخت
remittable U قابل پرداخت
vulnerable U قابل حمله
remediable U قابل علاج
comprehensible U قابل درک
intelligible U قابل درک
intelligible U قابل فهم
remissible U قابل اغماض
removable U قابل رفع
removable U قابل انتقال
removable U قابل عزل
renderable U قابل ارائه
rentable U قابل اجاره
repairable U قابل جبران
regulable U قابل تعدیل
objectionable U قابل اعتراض
reclaimable U قابل احیاء
reconcilable U قابل تلفیق
recoupable U قابل جبران
distinct U قابل تشخیص
discernible U قابل تشخیص
discernible U قابل تمیز
sale U قابل فروش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com