English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
staffing U قابل دسترس ساختن افرادبرای سازمانها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on hand <idiom> U قابل دسترس
accessible U قابل دسترس
accessible U در دسترس قابل وصول
an accessible place U جای قابل دسترس
getatable U قابل دسترس توفیق یافتنی
hogs U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
palettes U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
hogged U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
hog U برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
palette U مجموعهای از رنگهای قابل دسترس در یک سیستم گرافیکی کامپیوتر
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
desk accessories U وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
institutions U سازمانها
data diddling U روشی که در ان داده قبل واردشدن به یک فایل کامپیوتری که در ان کمتر قابل دسترس میباشد اصلاح میشود
crowding out effect U اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
data interchange format U استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
constructible U قابل ساختن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
reached U دسترس
within teach U دسترس
accessible U در دسترس
within teach U در دسترس
access U دسترس
accessing U دسترس
accesses U دسترس
disposal U در دسترس
accessed U دسترس
disposal U دسترس
reach U دسترس
reaching U دسترس
available U در دسترس
at arm's length U در دسترس
reaches U دسترس
near at hand U در دسترس
available U دسترس پذیر
out of the way U غیرقابل دسترس
inaccessible U غیرقابل دسترس
out-of-the-way U غیرقابل دسترس
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
inaccessible U خارج از دسترس
availablity U دسترس پذیری
availability U در دسترس بودن
off the shelf U مواد در دسترس
on tap <adj.> U همیشه در دسترس
accessible duct U مجرای دسترس
availability U دسترس پذیری
inaccessible <adj.> U غیرقابل دسترس
accessing U راه دسترس
available with U در دسترس نزد .....
available by U در دسترس از طریق .....
to be available U در دسترس بودن
access point U نقطه دسترس
accessed U راه دسترس
placing at disposal U در دسترس گذاردن
accesses U راه دسترس
access U راه دسترس
abaton U [محل خارج از دسترس]
system availability U دسترس پذیری سیستم
place at disposal U در دسترس قرار دادن
utilize U در دسترس قرار دادن
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
utilising U در دسترس قرار دادن
utilises U در دسترس قرار دادن
utilised U در دسترس قرار دادن
average available discharge U بده میانگینی دسترس
passing shot U ضربه دور از دسترس
to be available [to someone] U در دسترس [کسی] بودن
utilizing U در دسترس قرار دادن
available amount U مقدار [چیزهای] در دسترس
someone has at present U در دسترس کسی بودن
utilizes U در دسترس قرار دادن
unattainbility of absolute zero U دسترس ناپذیری صفر مطلق
ball U توپ دور از دسترس توپزن
utilization U به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
to put something at somebody's disposal U چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
long hop U توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
currents U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
equity U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
unhandy U ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
current U ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
equities U اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
buffer pool U تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
achievable U قابل وصول قابل تفریق
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
sensible U قابل درک قابل رویت
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
accessed U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
access U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
accessing U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
The world is your oyster! <proverb> U دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
to make approaches U وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
accesses U در دسترس بودن راه رسیدن به راه وصول
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
nsfnet U یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
idolising U بت ساختن
fabrication U ساختن
set up U ساختن
manufactures U ساختن
produced U ساختن
produces U ساختن
idolised U بت ساختن
idolises U بت ساختن
upbuild U ساختن
remake U از نو ساختن
remakes U از نو ساختن
idolize U بت ساختن
idolized U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
to t. up U ساختن
to make away U ساختن
composes U ساختن
to get along U ساختن
to go in with U ساختن با
pellet U حب ساختن
idolizing U بت ساختن
indite U ساختن
constructs U ساختن
constructing U ساختن
manufacture U ساختن
make U ساختن
makes U ساختن
miscreate U بد ساختن
upgrade U ساختن
upgraded U ساختن
upgrades U ساختن
upgrading U ساختن
constructed U ساختن
pill U حب ساختن
unifies U تک ساختن
unify U تک ساختن
unifying U تک ساختن
generating U ساختن
generates U ساختن
generated U ساختن
generate U ساختن
manufactured U ساختن
creating U ساختن
construct U ساختن
pills U حب ساختن
create U ساختن
creates U ساختن
produce U ساختن
dree U ساختن با
inventing U ساختن
invented U ساختن
carbonize U کک ساختن
invent U ساختن
bulid U ساختن
to make a shift U ساختن
compose U ساختن
fabricates U ساختن
fashion U مد ساختن
invents U ساختن
fabricate U ساختن
confect U ساختن
build U ساختن
builds U ساختن
fabricating U ساختن
put-up U ساختن
put up U ساختن
fabricated U ساختن
mints U ساختن
buildings U ساختن
forborne U ساختن با
bridged U پل ساختن
fashions U مد ساختن
fashioning U مد ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com