Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
salable
U
قابل خرید معاملهای
saleable
U
قابل خرید معاملهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
available
U
آنچه قابل دستیابی یا خرید است
negotiatory
U
معاملهای
inelastic demand
U
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
selling plater
U
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order
U
خرید سفارش خرید
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
purchase
U
خرید
procurement
U
خرید
shopping
U
خرید
buys
U
خرید
purchases
U
خرید
purchased
U
خرید
purchasing
U
خرید
buying
U
خرید
underwrote
U
خرید
underwritten
U
خرید
underwriting
U
خرید
underwrite
U
خرید
buy
U
خرید
bond servant
U
زر خرید
bondwoman
U
زن زر خرید
underwrites
U
خرید
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
nundination
U
خرید و فروش
buying and selling
U
خرید و فروش
shopping cart
U
گاری خرید
redemption
U
باز خرید
business
U
خرید یا فروش
businesses
U
خرید یا فروش
buyers market
U
بازار خرید
credit purchase
U
خرید نسیه
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
counter purchase
U
خرید متقابل
impulse buying
U
خرید بی مقدمه
cornering
U
خرید یکجا
conditions of purchase
U
شرایط خرید
corner
U
خرید یکجا
bulk buying
U
خرید فله
bid
U
پیشنهاد خرید
bids
U
پیشنهاد خرید
shopping basket
U
سبد خرید
buyer's market
U
بازار خرید
oniomania
U
جنون خرید
open purchase
U
خرید ازاد
corners
U
خرید یکجا
local procurement
U
خرید محلی
local purchase
U
خرید محلی
bargain
U
خرید ارزان
lump sum purchase
U
خرید کلی
monopolist
U
انحصار خرید
purchasing power
U
توان خرید
purchasing power
U
قدرت خرید
hire purchase
U
خرید اقساطی
monopsony
U
انحصار خرید
lump sum purchase
U
خرید یکجا
field buying
U
خرید در صحرا
buying price
U
قیمت خرید
buying rate
U
نرخ خرید
forward purchase
U
پیش خرید
forward purchase
U
خرید سلف
futures exchange
U
خرید اتی
local purchase
U
خرید از محل
blanket buying
U
خرید کلی
forward purchasing
U
پیش خرید
coemption
U
خرید کل محصول
purchasing patterns
U
الگوی خرید
procurement cycle
U
دوره خرید
purchase rate
U
نرخ خرید
buys
U
خرید کردن
purchase order
U
دستور خرید
buy
U
خرید کردن
redemption yield
U
بازده خرید
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
purchasing analyst
U
تحلیل گر خرید
purchasing officer
U
مسئول خرید
dear bought
U
گران خرید
dealing
U
خرید و فروش
purchase notice agreements
U
قراردادهای خرید
rebuy
U
خرید مکرر
purchasable
U
باب خرید
to make a purchase
U
خرید کردن
purchase order
U
سفارش خرید
purchasing office
U
دفتر خرید
purchase requisition
U
درخواست خرید
purchasing department
U
دفتر خرید
purchasing department
U
قسمت خرید
advance purchase
U
خرید سلف
acquisition authority
U
اجازه خرید
achate
U
عقیق خرید
regional purchase
U
خرید محلی
purchasing officer
U
مامور خرید
short covering
U
پیش خرید
real estate
U
خرید زمین
purchasing office
U
قسمت خرید
income effect
U
تناسب خرید با درامد
hedged
U
خرید و فروش تامینی
the longs
U
پیش خرید کنندگان
purchasing power of money
U
قدرت خرید پول
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
call option
U
خرید به شرط خیار
duopsony
U
انحصار دو قطبی خرید
buy in advance
U
پیش خرید کردن
hedges
U
خرید و فروش تامینی
credit
U
خرید وفروش اعتباری
credited
U
خرید وفروش اعتباری
crediting
U
خرید وفروش اعتباری
credits
U
خرید وفروش اعتباری
demand
U
تقاضای خرید کالا
demanded
U
تقاضای خرید کالا
brokerage
U
کارمزد خرید سهام
purchasing power parity
U
برابری قدرت خرید
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
real account
U
حساب خرید املاک
collaborative purchase
U
خرید با تشریک مساعی
stock trading
U
خرید و فروش سهام
blanket buying
U
خرید بصورت عمده
demands
U
تقاضای خرید کالا
furriery
U
خرید وفروش خز خزدوزی
hedge
U
خرید و فروش تامینی
handles
U
خرید و فروش کردن
bulk buying
U
خرید درحجم زیاد
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
shopped
U
کارخانه خرید کردن
shops
U
کارخانه خرید کردن
current purchasing power
U
قدرت خرید فعلی
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
overbuy
U
در خرید افراط کردن
open indent
U
سفارش خرید باز
bulk buying
U
خرید بصورت عمده
value for money
U
قدرت خرید پول
handle
U
خرید و فروش کردن
preclusive buying
U
خرید پیشگیری کننده
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
course of dealing
U
دوره خرید و فروش
real purchasing power
U
قدرت خرید واقعی
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
on approval
U
خرید کالا به شرط
shop
U
کارخانه خرید کردن
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
irredeemable
U
باز خرید نشدنی
purchase ledger
U
دفتر بزرگ خرید
average purchase rate
U
نرخ متوسط خرید
automated purchasing
U
خرید بصورت اتوماتیک
hedging
U
خرید و فروش تامینی
Examine it first before buying.
U
قبل از خرید امتحانش کن
purchases
U
خرید خریداری کردن
purchased
U
خرید خریداری کردن
oligopsony
U
خرید نیمه انحصاری
purchase
U
خرید خریداری کردن
offer to purchase
U
پیشنهاد جهت خرید
procurement lead time
U
زمان انجام خرید
home trade
U
خرید وفروش داخلی
open purchase
U
خرید از بازار ازاد
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
acquisition authority
U
اعتبار خرید کالاو خدمات
mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
circulating medium
U
وسیله انتقال قدرت خرید
futures market
U
بازار خرید و فروش سلف
commercial center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
burse
U
مغازه یابازار خرید وفروش
credit card
U
کارت یاورقه خرید نسیه
credit cards
U
کارت یاورقه خرید نسیه
regional purchase
U
خرید از داخل منطقه پادگانی
contango
U
هزینههای دیرکرد خرید سهم
consumer credit
U
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
offer to buy something
U
حاضر به خرید چیزی شدن
package deal
U
مقاطعه در بست و خرید یکجا
package deals
U
مقاطعه در بست و خرید یکجا
oligopsony
U
انحصار چند جانبه خرید
claims
U
قرارداد رسمی خرید اسب
preemptor
U
شریک دارای حق تقدم در خرید
boycott
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
ship broker
U
دلال خرید و فروش کشتی
bargain
U
قرارداد معامله خرید ارزان
bargained
U
قرارداد معامله خرید ارزان
bargaining
U
قرارداد معامله خرید ارزان
claim
U
قرارداد رسمی خرید اسب
claimed
U
قرارداد رسمی خرید اسب
claiming
U
قرارداد رسمی خرید اسب
bargains
U
قرارداد معامله خرید ارزان
boycotts
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
dealers
U
کسی که خرید و فروش میکند
dealer
U
کسی که خرید و فروش میکند
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
retail shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com