Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shiftable
U
قابل تعویض یا انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
change of station
U
انتقال تعویض محل خدمت
channeled
U
انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channelled
U
انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channel
U
انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channels
U
انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channeling
U
انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
substitutable
U
قابل تعویض
fungible
U
قابل تعویض
replaceable
U
قابل تعویض
interchangeable
U
قابل تعویض
refillable
U
قابل تعویض
exchangeable disk
U
دیسک قابل تعویض
irreplaceable
U
غیر قابل تعویض
substituent
U
قابل تعویض توکیلی
direct exchange items
U
اقلام قابل تعویض مستقیم
pole changing motor
U
موتور با قطبهای قابل تعویض
interchangeable bearing shells
U
پوسته قابل تعویض یاطاقان
post knotting
U
پشت زنی
[تعویض گره ها بعد از اتمام فرش]
[گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
incommutable
U
تبدیل ناپذیر غیر قابل تعویض
microgroove
U
سه شاخه قابل تعویض میان صفحات گرامافون
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
Bernoulli drive
U
سیستم بافرفیت ذخیره سازی بالا که ازکارتریج قابل تعویض MBاستفاده میکند
portable
U
قابل انتقال
demountable
U
قابل انتقال
removable
U
قابل انتقال
negotiated
U
قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
negotiating
U
قابل انتقال
descendible
U
قابل انتقال
negotiable
U
قابل انتقال
transmissive
U
قابل انتقال
alienable
U
قابل انتقال
negotiate
U
قابل انتقال
conductible
U
قابل انتقال
conveyable
U
قابل انتقال
open cheque
U
چک قابل انتقال
transferable
U
قابل انتقال
portable program
U
برنامه قابل انتقال
transmissable rights
U
حقوق قابل انتقال
built in
U
غیر قابل انتقال
negotiable instrument
U
سند قابل انتقال
irremovable
U
غیر قابل انتقال
negotiable papers
U
اوراق قابل انتقال
assignable credit
U
اعتبار قابل انتقال
non transferable
U
غیر قابل انتقال
transferable credit
U
اعتباراسنادی قابل انتقال
transferable credit
U
اعتبار قابل انتقال
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
transferable commercial instrument
U
اوراق تجارتی قابل انتقال
transferable securities
U
اوراق بهادار قابل انتقال
removable mass storage
U
انباره انبوه قابل انتقال
inalienably
U
بطور غیر قابل انتقال
movable support
U
تکیه گاه قابل انتقال
inheritable
U
میراث بردنی قابل انتقال
commercial paper
U
اوراق و اسناد بهادار قابل انتقال
removable storage media
U
رسانههای ذخیره سازی قابل انتقال
floating
U
پنجرهای که قابل انتقال به هر بخش صفحه باشد
movable dam
U
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند
relocatable
U
آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
ether
U
جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
asynchronous
U
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
deferred exit
U
انتقال کنترل به یک زیربرنامه در زمانی که قابل پیش بینی نبوده و حادثهای غیر مترقبه ان را مشخص میکند
demodulator
U
دستگاهی که سیگنالهای انتقال یافته در یک اتصال مخابراتی را دریافت کرده وانها را به پالسهای الکتریکی یا بیتها که قابل ورود به ماشین داده پردازباشند
litter relay point
U
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
interchanges
U
تعویض
replacements
U
تعویض
resignations
U
تعویض
line feed
U
تعویض خط
switch
U
تعویض
replacement
U
تعویض
quid pro quos
U
تعویض
swapping
U
تعویض
shift
U
تعویض
interchange
U
تعویض
interchanging
U
تعویض
substitution
U
تعویض
stage set
U
تعویض سن
shifts
U
تعویض
substituent
U
تعویض
shifted
U
تعویض
rotation
U
تعویض
switchover
U
تعویض
quid pro quo
U
تعویض
resignation
U
تعویض
interchanged
U
تعویض
refilled
U
تعویض
refilling
U
تعویض
refills
U
تعویض
refill
U
تعویض
replace
U
تعویض
replaced
U
تعویض
replaces
U
تعویض
replacing
U
تعویض
switches
U
تعویض جا
switches
U
تعویض
switched
U
تعویض جا
switch
U
تعویض جا
switched
U
تعویض
shifted
U
نوبت تعویض
shift
U
تعویض کردن
shift
U
نوبت تعویض
relieving
U
تعویض نگهبانی
maintenance
U
تعویض قط عات و...
replacer
U
تعویض کننده
request substitution
U
تقاضای تعویض
restaging
U
تعویض محل
shifted
U
تعویض کردن
commutating switch
U
کلید تعویض
rotation
U
تعویض یکانها
relieve
U
تعویض نگهبانی
line feed
U
تعویض سطر
substitutionary
U
تعویض جانشینی
modification
U
تعویض مدل
line replacement
U
تعویض خط جبهه
foreign exchange
U
تعویض خارجی
relieves
U
تعویض نگهبانی
shifter
U
تعویض کننده
shifts
U
تعویض کردن
shifts
U
نوبت تعویض
replacement cost
U
هزینه تعویض
replacement
U
تعویض قطعه
substitution
U
تعویض جانشینی
supplant
U
تعویض کردن
supplanted
U
تعویض کردن
supplanting
U
تعویض کردن
supplants
U
تعویض کردن
exchange point
U
نقطه تعویض
oil change
U
تعویض روغن
replacements
U
تعویض یکانها
replacements
U
تعویض قطعه
illumination change
U
تعویض روشنایی
replacement
U
تعویض یکانها
automatic carriage
U
تعویض خودکار
changing
U
تعویض مبادله
sub
U
تعویض بازیگر
subs
U
تعویض بازیگر
relief in place
U
تعویض در محل
change
U
تعویض مبادله
changed
U
تعویض مبادله
to shift
U
تعویض کردن
changes
U
تعویض مبادله
pole changing
U
تعویض قطب
direct exchange
U
تعویض باداغی
adjournments
U
برخاست تعویض
substituted
U
تعویض بازیگر
interchange circuit
U
مدار تعویض
adjournment
U
برخاست تعویض
changer
U
تعویض کننده
interchangeability
U
قابلیت تعویض
fungibility
U
قابلیت تعویض
substitute
U
تعویض بازیگر
symmetrical exchange
U
تعویض قرینه
turn over
U
برگردان تعویض
rotation
U
تعویض محل
alternation
U
تعویض قطب
alteration
U
تعویض کردن
change court
U
تعویض زمین
alternate
U
تعویض متناوب
alternates
U
تعویض متناوب
alternated
U
تعویض متناوب
substituting
U
تعویض بازیگر
frequency changing
U
تعویض فرکانس
lead through
U
تعویض سرپرست
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
change of service
U
تعویض سرویس والیبال
changing the goal keeper
U
تعویض دروازه بان
gear change box
U
جعبه تعویض دنده
courier transfer station
U
ایستگاه تعویض پیک
anastrophe
U
تعویض کلمات یک عبارت
relief in place
U
تعویض یکانها در محل
broadband exchange
U
تعویض پهن باند
aircraft handover
U
تعویض کنترل هواپیما
substituting
U
تعویض کردن جابجاکردن
replacing
U
چیزی را تعویض کردن
substituting
U
تعویض جانشین کردن
pole changing switch
U
کلید تعویض قطب
board exchange warranty
U
ضمانت تعویض برد
replaces
U
چیزی را تعویض کردن
replaced
U
چیزی را تعویض کردن
noninterchanging states
U
حالتهای تعویض نشدنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com