English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
persuadable U قابل تشویق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abets U تشویق
eulogy U تشویق
exhortation U تشویق
eulogies U تشویق
cheer U تشویق
cheered U تشویق
abetted U تشویق
cheers U تشویق
abet U تشویق
abetting U تشویق
persuasions U تشویق
encouragement U تشویق
persuasion U تشویق
eulogizes U تشویق کردن
eulogizing U تشویق کردن
to put a premium on U تشویق کردن
encourage U تشویق کردن
encourager U تشویق کننده
encourage U تشویق کردن
encouage U تشویق کردن
encouraged U تشویق کردن
eulogize U تشویق کردن
countenance U تشویق کردن
countenanced U تشویق کردن
countenancing U تشویق کردن
eulogised U تشویق کردن
encourages U تشویق کردن
countenances U تشویق کردن
eulogises U تشویق کردن
eulogising U تشویق کردن
eulogized U تشویق کردن
abets U تشویق تقویت
abetted U تشویق تقویت
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
elate U تشویق کردن
applause U تشویق و تمجید
lead on U تشویق کردن
inspirit U تشویق کردن
inspiriting U تشویق کننده
reanimate U تشویق کردن
hearten U تشویق کردن
take heart <idiom> U تشویق شدن
encouragingly U ازراه تشویق
abetting U تشویق تقویت
embolden U تشویق کردن
countenance [encourage] U تشویق کردن
lead on <idiom> U تشویق موزیانه
cheers U تشویق کردن
cheered U تشویق کردن
cheer U تشویق کردن
unit awards U تشویق نامه یکانی
protreptic U تشویق کننده نصیحت
exhort U تشویق و ترغیب کردن
exhorted U تشویق و ترغیب کردن
exhorting U تشویق و ترغیب کردن
shot in the arm <idiom> U تشویق یا برانگیختن چیزی
acclamation U آفرین [تشویق] [تحسین]
cheerleaders U سر دستهی تشویق کنندگان
cheerleader U سر دستهی تشویق کنندگان
exhorts U تشویق و ترغیب کردن
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
overpraise U بیش از حد تشویق و تحسین کردن
you tell'em <idiom> U تشویق شخص دربیان گفتهها
he inspirited me to do it U مرا بکردن ان کار تشویق کرد
oversold U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
oversells U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
overselling U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
oversell U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
citations U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
citation U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
grace U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
gracing U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graced U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graces U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
golden handshake U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshakes U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
reward is an iduce to toil U چیزیکه ادم را بکار کردن تشویق میکند پاداش است
trading stamp U تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
yoicks U علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
patronized U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronised U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronize U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronizes U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
sensible U قابل درک قابل رویت
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
achievable U قابل وصول قابل تفریق
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable U قابل
good U قابل
qualified U قابل
able U قابل
solvable U قابل حل
abler U قابل
ablest U قابل
sensible U قابل حس
thorough paced U قابل
dissoluble U قابل حل
apt U قابل
incapable U نا قابل
acceptor U قابل
soluble U قابل حل
selectively U قابل انتخاب
selective U قابل انتخاب
mistakable U قابل اشتباه
mobilizable U قابل تجهیز
nota bene U قابل توجه
minable U قابل استخراج
enforceable U قابل اجرا
returnable U قابل برگشت
reproducible U قابل تکثیر
reprouducible U قابل تولیدیاتناسل
redeemable U قابل ابتیاع
resistible U قابل مقاومت
restorable U قابل اعاده
respirable U قابل تنفس
objectionable U قابل اعتراض
multiplicable U قابل تکثیر
multipliable U قابل تکثیر
enforceable U قابل اجراء
digestible U قابل هضم
moot U قابل بحث
vulnerable U قابل حمله
substitutable U قابل تعویض
reproachable U قابل توبیخ
namable U قابل ذکر
moveable U قابل تغییر
representable U قابل عرضه
noticeable U قابل توجه
leviable U قابل تحمیل
licensable U قابل اجازه
sailable U قابل هوابری
sailable U قابل کشتیرانی
limit of inflammability U حد قابل اشتعال
limpsey U قابل انحناء
justifiable U قابل توجیه
revocable U قابل رجوع
limpsy U قابل انحناء
limsy U قابل انحناء
livable U قابل زیستن
kenspeckle U قابل شناسایی
justiciable U قابل دادرسی
venial U قابل عفو
expendable U قابل خرج
serviceable U قابل استفاده
remarkable U قابل توجه
salvageable U قابل نجات
negotiable U قابل مذاکره
irrecusable U غیر قابل رد
apparent U قابل رویت
irrigable U قابل ابیاری
imaginable U قابل درک
judicable U قابل قضاوت
livable U قابل معاشرت
livable U قابل زندگی
merchantable U قابل معامله
intelligible U قابل فهم
merchantable U قابل فروش
forfeitable U قابل مجازات
intelligible U قابل درک
comprehensible U قابل درک
pivoting U قابل چرخش
mentionable U قابل ذکر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com