Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disputability
U
قابل اعتراض بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
condemnable
U
قابل اعتراض
controvertible
U
قابل اعتراض
challengeable
U
قابل اعتراض
unlikely
U
قابل اعتراض
impugnable
U
قابل اعتراض
objectionable
U
قابل اعتراض
contestable
U
قابل اعتراض
objectionably
U
بطور قابل اعتراض
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
his conduct is object
U
رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
protestingly
U
بطور اعتراض ازروی اعتراض
to bear comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
to stand comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
applying
U
قابل اجرا بودن
to be valid
U
قابل قبول بودن
apply
U
قابل اجرا بودن
to hold water
U
قابل قبول بودن
solvency
U
قابل وصول بودن
bribable
U
قابل رشوه بودن
sociability
U
قابل معاشرت بودن
memorability
U
قابل یادداشت بودن
serviceableness
U
قابل استفاده بودن
noteworthiness
U
قابل ملاحظه بودن
credibility
U
قابل قبول بودن
remerkableness
U
قابل ملاحظه بودن
applies
U
قابل اجرا بودن
irremovability
U
غیر قابل عزل بودن
indivisibility
U
غیر قابل تقسیم بودن
imperceptibility
U
غیر قابل مشاهده بودن
indigestibility
U
غیر قابل هضم بودن
incomprehensibility
U
غیر قابل فهم بودن
springs
U
جهیدن قابل ارتجاع بودن
to be available for delivery at short notice
U
بلافاصله قابل تحویل بودن
irrevocability
U
غیر قابل فسخ بودن
spring
U
جهیدن قابل ارتجاع بودن
irresistibleness
U
غیر قابل مقاومت بودن سختی
visibility
U
قابلیت دید قابل رویت بودن
protested
U
اعتراض اعتراض کردن
protests
U
اعتراض اعتراض کردن
protest
U
اعتراض اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض اعتراض کردن
to go down
[in a particular way]
with somebody
U
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
imparity
U
غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
rule of law
U
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
cases
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
attributing
U
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributes
U
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attribute
U
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
protested
U
اعتراض
objections
U
اعتراض
protests
U
اعتراض
contestation
U
اعتراض
objection
U
اعتراض
protesting
U
اعتراض
impeachment
U
اعتراض
remonstrance
U
اعتراض
challenged
U
اعتراض
exception
U
اعتراض
challenges
U
اعتراض
impugnment
U
اعتراض
exceptions
U
اعتراض
protest
U
اعتراض
protestations
U
اعتراض
protestation
U
اعتراض
challenge
U
اعتراض
impugnation
U
اعتراض
power of reservation
U
حق اعتراض
animadversion
U
اعتراض
condemnation
U
اعتراض
condemnations
U
اعتراض
contesting
U
اعتراض کردن
contested
U
اعتراض کردن
contested
U
اعتراض داشتن بر
contests
U
اعتراض داشتن بر
exceptionable
U
اعتراض پذیر
demurrer
U
اعتراض کننده
contests
U
اعتراض کردن
fussed
U
اعتراض کردن
appose
U
اعتراض کردن
remonstrance
U
تعرض اعتراض
impugns
U
اعتراض کردن
fuss
U
اعتراض کردن
unobjectionable
U
اعتراض ناپذیر
demurrable
U
اعتراض پذیر
impugned
U
اعتراض کردن
impugn
U
اعتراض کردن
demurrant
U
اعتراض کننده
exept
U
اعتراض کردن
protest for non acceptance
U
اعتراض نکول
fusses
U
اعتراض کردن
contesting
U
اعتراض داشتن بر
objector
U
اعتراض کننده
fussing
U
اعتراض کردن
contest
U
اعتراض داشتن بر
contest
U
اعتراض کردن
objectors
U
اعتراض کننده
obtest
U
اعتراض کردن
except
U
اعتراض کردن
objects
U
اعتراض داشتن
objects
U
اعتراض کردن
indirect objects
U
اعتراض داشتن
protest
U
اعتراض رسمی
protested
U
اعتراض رسمی
impugning
U
اعتراض کردن
objecting
U
اعتراض کردن
objecting
U
اعتراض داشتن
object
U
اعتراض داشتن
object
U
اعتراض کردن
indirect objects
U
اعتراض کردن
direct objects
U
اعتراض کردن
direct objects
U
اعتراض داشتن
objected
U
اعتراض داشتن
objected
U
اعتراض کردن
to enter a protest
U
اعتراض کردن
unquestioning
U
غیرقابل اعتراض
kicker
U
اعتراض کننده
protesting
U
اعتراض رسمی
bill of exception
U
اعتراض نامه
fulminates
U
اعتراض کردن
fulminate
U
اعتراض کردن
protests
U
اعتراض کردن
implicit
U
بلا اعتراض
defiance
U
مقاومت اعتراض
fulminated
U
اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض کردن
unquestionable
U
غیرقابل اعتراض
squawk
U
اعتراض کردن
to e. a protest
U
اعتراض کردن
disputable
U
اعتراض پذیر
squawks
U
اعتراض کردن
protested
U
اعتراض کردن
squawked
U
اعتراض کردن
protest
U
اعتراض کردن
take exception to
U
اعتراض کردن به
to a on or upon
U
اعتراض کردن بر
protests
U
اعتراض رسمی
indirect objects
U
کالا اعتراض کردن
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
impugn
U
مورد اعتراض قراردادن
direct objects
U
کالا اعتراض کردن
retour sans protet
U
اعاده بدون اعتراض
implicit obedience
U
فرمانبرداری بدون اعتراض
to protest against something
U
به چیزی اعتراض کردن
to cry shame upon
U
اعتراض سخت بر...کردن
confrontational
U
رفتار همراهبا اعتراض
to take exception to anything
U
به چیزی اعتراض کردن
object
U
کالا اعتراض کردن
objects
U
کالا اعتراض کردن
Whoever else that may object .
U
هر کس دیگه که اعتراض کند
condemnation
U
محکوم کردن اعتراض
condemnations
U
محکوم کردن اعتراض
And exactly what do you mean by that ?
U
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
objecting
U
کالا اعتراض کردن
objected
U
کالا اعتراض کردن
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
demurrer
U
اعتراض بصلاحیت دادگاه
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
animadvert
U
اعتراض کردن متوجه شدن
protesting
U
اعتراض به رای داور کشتی
contested
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
impugning
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
protested
U
اعتراض به رای داور کشتی
to plead against a decision
U
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
to venture on an objection
U
باجرات اعتراض به کسی کردن
impugn
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugned
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
sit-ins
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
contest
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
sit in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
protests
U
اعتراض به رای داور کشتی
contesting
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protest
U
اعتراض به رای داور کشتی
impugns
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
sit-in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
contests
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
loud-mouthed
U
اهل جیغ و داد و اعتراض
The people protested vocally.
U
صدای مردم درآمد ( اعتراض )
questions
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questioned
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
fin de non recevoir
U
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
question
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigate
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
I take exception to the tone of your remarks.
U
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
litigated
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
I strongly protest against such allegations!
U
من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
condemns
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
U
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
condemning
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com