Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
restorable
U
قابل اعاده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
request for discharge
U
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
repetitions
U
اعاده
repetition
U
اعاده
rebounds
U
اعاده
redintegration
U
اعاده
returned
U
اعاده
restitution
U
اعاده
reestablishment
U
اعاده
rebound
U
اعاده
rebounding
U
اعاده
restoration
U
اعاده
returning
U
اعاده
recourse
U
اعاده
returns
U
اعاده
rebounded
U
اعاده
return
U
اعاده
reconveyance
U
اعاده مجدد
recession
U
اعاده کسادی
recessions
U
اعاده کسادی
restoratives
U
اعاده کننده
restorative
U
اعاده کننده
restored
U
اعاده دادن
remanded
U
اعاده دادن
restore
U
اعاده کردن
restore
U
اعاده دادن
remands
U
اعاده دادن
restitution
U
اعاده تصرف
remand
U
اعاده دادن
restorer
U
اعاده دهنده
restorers
U
اعاده دهنده
reverts
U
اعاده دادن
reverting
U
اعاده دادن
reverted
U
اعاده دادن
revert
U
اعاده دادن
remanding
U
اعاده دادن
returns
U
اعاده بازگشت
returning
U
اعاده بازگشت
returned
U
اعاده بازگشت
re hearing
U
اعاده دادرسی
re trial
U
اعاده دادرسی
return
U
اعاده بازگشت
reconversion
U
اعاده مالکیت
recuperative
U
اعاده دهنده
new trial
U
اعاده دادرسی
restored
U
اعاده کردن
restoring
U
اعاده کردن
restoring
U
اعاده دادن
re-entry
U
اعاده تصرف
restitute
U
اعاده کردن
rehabilitation
U
اعاده اعتبار
re entry
U
اعاده تصرف
restoration
U
اعاده ترمیم
restores
U
اعاده دادن
restores
U
اعاده کردن
rectus in curia
U
اعاده حق ترافع در دادگاه
rehabilitated
U
اعاده اعتبار کردن
redisseinsin
U
اعاده تصرف عدوانی
rehabilitate
U
اعاده اعتبار کردن
rehabilitation
U
اعاده اعتبار تاجرورشکسته
rehabilitation
U
اعاده حیثیت مجرم
retour sans protet
U
اعاده بدون اعتراض
replevin
U
دعوی اعاده مالکیت
rehabilitates
U
اعاده اعتبار کردن
reverter
U
حکم اعاده وضع
possessory action
U
دعوی اعاده مالکیت
rehabilitating
U
اعاده اعتبار کردن
republication of will
U
اعاده اعتبار وصیت نامه
disgharge of bankrupt
U
اعاده اعتبار تاجر ورشکسته
suppliant
U
خواهان دعوی اعاده تصرف
bankrupts certificate
U
گواهی نامه اعاده حیثیت
vindication
U
اعاده حیثیت
[مثال شهرت یا آبرو ...]
revalorization
U
اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
irredentism
U
سیاست اعاده نقاط ایتالیایی زبان بایتالیا
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
postliminum
U
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
rehabilitated
U
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating
U
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitates
U
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitate
U
تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
sensible
U
قابل درک قابل رویت
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
reestablishment of diplomatic relations
U
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
apt
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
qualified
U
قابل
good
U
قابل
thorough paced
U
قابل
acceptor
U
قابل
soluble
U
قابل حل
abler
U
قابل
sensible
U
قابل حس
ablest
U
قابل
capable
U
قابل
solvable
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
able
U
قابل
negotiate
U
قابل انتقال
omissible
U
قابل حذف
multiplicable
U
قابل تکثیر
namable
U
قابل ذکر
nota bene
U
قابل توجه
partible
U
قابل افراز
operable
U
قابل علاج
separable
U
قابل تفکیک
knowable
U
قابل دانستن
numerable
U
قابل شمارش
observable
U
قابل مراعات
open cheque
U
چک قابل انتقال
operable
U
قابل درمان
pardoable
U
قابل عفو
justifiable
U
قابل توجیه
trustworthy
U
قابل اعتماد
livable
U
قابل زیستن
livable
U
قابل معاشرت
livable
U
قابل زندگی
pivoting
U
قابل چرخش
liveable
U
قابل زیستن
liveable
U
قابل معاشرت
liveable
U
قابل زندگی
enforceable
U
قابل اجرا
limsy
U
قابل انحناء
limpsy
U
قابل انحناء
limpsey
U
قابل انحناء
irrecusable
U
غیر قابل رد
noticeable
U
قابل توجه
irrigable
U
قابل ابیاری
judicable
U
قابل قضاوت
regrettable
U
قابل تاسف
justiciable
U
قابل دادرسی
kenspeckle
U
قابل شناسایی
leviable
U
قابل تحمیل
licensable
U
قابل اجازه
limit of inflammability
U
حد قابل اشتعال
enforceable
U
قابل اجراء
digestible
U
قابل هضم
mobilizable
U
قابل تجهیز
selectively
U
قابل انتخاب
selective
U
قابل انتخاب
moot
U
قابل بحث
moveable
U
قابل تغییر
drinkable
U
قابل اشامیدن
multipliable
U
قابل تکثیر
eligible
U
قابل انتخاب
negotiating
U
قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
mistakable
U
قابل اشتباه
minable
U
قابل استخراج
mibeable
U
قابل استخراج
machinable
U
قابل تراش
macroscopic
U
قابل رویت
maintainable
U
قابل نگاهداری
medicable
U
قابل معالجه
predictable
U
قابل پیشگویی
meltable
U
قابل ذوب
mentionable
U
قابل ذکر
merchantable
U
قابل معامله
merchantable
U
قابل فروش
negotiated
U
قابل انتقال
admissible
U
قابل قبول
vulnerable
U
قابل حمله
reflexible
U
قابل انعکاس
comprehensible
U
قابل درک
intelligible
U
قابل درک
intelligible
U
قابل فهم
refractile
U
قابل انکسار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com