Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inventible
U
قابل اختراع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
europatents
U
حق اختراع قابل قبول دراروپا
Other Matches
specification
U
اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
patenting
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
device
U
اختراع
patented
U
حق اختراع
patenting
U
حق اختراع
mintage
U
اختراع
excogitation
U
اختراع
devices
U
اختراع
invention
U
اختراع
patent right
U
حق اختراع
contrivances
U
اختراع
patent
U
حق اختراع
contrivance
اختراع
patents
U
حق اختراع
contraptions
U
اختراع
contraption
U
اختراع
minted
U
اختراع کردن
minting
U
اختراع کردن
mints
U
اختراع کردن
artifices
U
اختراع نیرنگ
mint
U
اختراع کردن
forgetive
U
اختراع کننده
patent
U
حق ثبت اختراع
patented
U
حق تثبیت اختراع
patent
U
حق تثبیت اختراع
invenit
U
اختراع کرد
inventive power
U
هوش اختراع
to patent an invention
U
ثبت اختراع
invention of the aeroplane
U
اختراع هواپیما
patented
U
حق ثبت اختراع
artifice
U
اختراع نیرنگ
patenting
U
حق ثبت اختراع
invents
U
اختراع کردن
patents
U
حق ثبت اختراع
inventiveness
U
قوه اختراع
drum up
<idiom>
U
اختراع کردن
inventing
U
اختراع کردن
patents
U
حق تثبیت اختراع
appliances
U
تمهید اختراع
appliance
U
تمهید اختراع
inventive power
U
قوه اختراع
fiction
U
داستان اختراع
inventiveness
U
هوش اختراع
make something up
<idiom>
U
اختراع کردن
inventive
U
اختراع کننده
patenting
U
حق تثبیت اختراع
pull out of a hat
<idiom>
U
اختراع کردن
invent
U
اختراع کردن
invented
U
اختراع کردن
fictions
U
داستان اختراع
forgetive
U
دارای هوش اختراع
ingenuity
U
امادگی برای اختراع
best thing since sliced bread
<idiom>
U
[یک نوآوری یا اختراع خوب]
patented
U
اختراع ثبت شده
contrivable
U
اختراع کردنی اندیشیدنی
patent
U
اختراع ثبت شده
figment
U
سخن جعلی اختراع
coins
U
اختراع وابداع کردن
coin
U
اختراع وابداع کردن
patented
U
حق ثبت اختراع پروانه
patenting
U
حق ثبت اختراع پروانه
patenting
U
اختراع ثبت شده
patents
U
اختراع ثبت شده
patents
U
حق ثبت اختراع پروانه
figments
U
سخن جعلی اختراع
patent
U
حق ثبت اختراع پروانه
compass
U
نقشه کشیدن اختراع کردن
atentee
U
صاحب اختراع ثبت شده
daedal
U
دارای هوش اختراع پیچیده
CERN
U
یس که www اولین آنجا اختراع شد
patentee
U
ذینفع اختراع ثبت شده
patentee
U
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
patentee
U
صاحب اختراع ثبت شدن
patentee
U
صاحب اختراع ثبت شده
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
It sinds into insignificance beside his invention .
U
این درمقابل اختراع اوهیچ است
cook up
<idiom>
U
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
new
U
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
new-
U
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
ajeeb
U
دستگاه شطرنجبازمکانیکی به اختراع چارلزارثر هاپر در 8681
nordenfelt
U
یکجور مسلسل که سوئدی اختراع کرده است
newer
U
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
contraption
U
تدبیر
[اختراع]
[ابتکار]
[اسباب عجیب و غریب]
europatents
U
اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
newest
U
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
mauser
U
یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
royalty
U
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalties
U
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
morse alphabet or code
U
الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
caveator
U
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
sensible
U
قابل درک قابل رویت
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
upwards compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upward compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
concocts
U
جعل کردن اختراع کردن
concocting
U
جعل کردن اختراع کردن
concoct
U
جعل کردن اختراع کردن
devising
U
درست کردن اختراع کردن
think up
<idiom>
U
اختراع کردن،خلق کردن
concocted
U
جعل کردن اختراع کردن
devises
U
درست کردن اختراع کردن
devised
U
درست کردن اختراع کردن
devise
U
درست کردن اختراع کردن
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
dissoluble
U
قابل حل
abler
U
قابل
soluble
U
قابل حل
solvable
U
قابل حل
thorough paced
U
قابل
qualified
U
قابل
ablest
U
قابل
sensible
U
قابل حس
good
U
قابل
apt
U
قابل
capable
U
قابل
acceptor
U
قابل
incapable
U
نا قابل
able
U
قابل
discussable
U
قابل بحث
dirigible
U
قابل هدایت
displaceable
U
قابل تغییر
inflexional
U
قابل صرف
dislikeable
U
قابل تنفر
discriminable
U
قابل تمیز
dislikable
U
قابل تنفر
inflective
U
قابل صرف
discussible
U
قابل بحث
discoverable
U
قابل کشف
discountable
U
قابل کسر
disputable
U
قابل بحث
inflamable
U
قابل اشتعال
impugnable
U
قابل اعتراض
imposable
U
قابل تحمیل
erodible
U
قابل فرسایش
erodible
U
قابل سایش
increasable
U
قابل ازدیاد
erectile
U
قابل نعوظ
eradicable
U
قابل استیصال
enforcible
U
قابل اجرا
eludible
U
قابل گریز
effaceable
U
قابل زدودن
effable
U
قابل تغییر
dubitable
U
قابل تردید
dividable
U
قابل تقسیم
distributable
U
قابل توزیع
distillable
U
قابل تقطیر
inferable
U
قابل استنباط
diminishable
U
قابل کاستن
dilatable
U
قابل اتساع
diffusible
U
قابل انتشار
kenspeckle
U
قابل شناسایی
leviable
U
قابل تحمیل
licensable
U
قابل اجازه
recommendable
U
قابل توصیف
describable
U
قابل توصیف
descendible
U
قابل انتقال
limit of inflammability
U
حد قابل اشتعال
limpsey
U
قابل انحناء
descendible
U
قابل نزول
derivable
U
قابل اشتقاق
deprivable
U
قابل محرومیت
limpsy
U
قابل انحناء
limsy
U
قابل انحناء
deposable
U
قابل عزل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com