English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
communicable U قابل ابلاغ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
incommunicable U غیر قابل ابلاغ
Other Matches
constructive notice U ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
impartment U ابلاغ
prophecy U ابلاغ
service U ابلاغ
serviced U ابلاغ
statement U ابلاغ
statements U ابلاغ
signification U ابلاغ
prophecies U ابلاغ
communication U ابلاغ
notification U ابلاغ
constructive service U ابلاغ قانونی
communicants U مامور ابلاغ
imparting U ابلاغ کردن
communicants U ابلاغ کننده
imparts U ابلاغ کردن
communicant U مامور ابلاغ
communicant U ابلاغ کننده
constructive notice U ابلاغ قانونی
communique U ابلاغ رسمی
imparted U ابلاغ کردن
impart U ابلاغ کردن
communication of punishment U ابلاغ تنبیه
communication of punishment U ابلاغ مجازات
communicable U ابلاغ کردنی
advising of credit U ابلاغ اعتبار
incommunicable U غیرقابل ابلاغ
summons U ابلاغ نامه
summonses U ابلاغ نامه
summonsing U ابلاغ نامه
summonsed U ابلاغ نامه
personal service U ابلاغ شخصی
substituted service U ابلاغ قانونی
impartation U ابلاغ دادن
signalled U با علامت ابلاغ کردن
advising bank U بانک ابلاغ کننده
signal U با علامت ابلاغ کردن
signaled U با علامت ابلاغ کردن
pursuivant U مامور ابلاغ یا اخطاریه
conveyance U وسیله نقلیه ابلاغ
conveyances U وسیله نقلیه ابلاغ
impartation of news U رساندن یا ابلاغ خبر
service at domicile U ابلاغ در محل اقامت
process server U مامور ابلاغ برگهای قانونی
to serve a legal p on any one U ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
backtell U ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
revealed religion U مذهبی که بوسیله پیغمبران بمردم ابلاغ شده باشد
cognizance U ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
achievable U قابل وصول قابل تفریق
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
sensible U قابل درک قابل رویت
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
ablest U قابل
able U قابل
sensible U قابل حس
thorough paced U قابل
good U قابل
dissoluble U قابل حل
abler U قابل
acceptor U قابل
apt U قابل
qualified U قابل
incapable U نا قابل
capable U قابل
soluble U قابل حل
solvable U قابل حل
livable U قابل زندگی
serviceable U قابل استفاده
resistible U قابل مقاومت
merchantable U قابل معامله
merchantable U قابل فروش
remarkable U قابل توجه
venial U قابل عفو
reprouducible U قابل تولیدیاتناسل
reproducible U قابل تکثیر
expendable U قابل خرج
respirable U قابل تنفس
mentionable U قابل ذکر
liveable U قابل زیستن
enforceable U قابل اجرا
enforceable U قابل اجراء
digestible U قابل هضم
liveable U قابل معاشرت
liveable U قابل زندگی
machinable U قابل تراش
macroscopic U قابل رویت
maintainable U قابل نگاهداری
medicable U قابل معالجه
meltable U قابل ذوب
mibeable U قابل استخراج
reproachable U قابل توبیخ
remissible U قابل اغماض
mobilizable U قابل تجهیز
remediable U قابل علاج
drinkable U قابل اشامیدن
moot U قابل بحث
eligible U قابل انتخاب
remittable U قابل پرداخت
intelligible U قابل فهم
intelligible U قابل درک
negotiates U قابل انتقال
removable U قابل رفع
removable U قابل انتقال
mistakable U قابل اشتباه
representable U قابل عرضه
substitutable U قابل تعویض
replaceable U قابل تعویض
repeatable U قابل تکرار
reparable U قابل جبران
repairable U قابل جبران
rentable U قابل اجاره
renderable U قابل ارائه
selectively U قابل انتخاب
selective U قابل انتخاب
removable U قابل عزل
negotiated U قابل انتقال
minable U قابل استخراج
revocable U قابل فسخ
permeable U قابل نفوذ
reversible U قابل نقض
insurable U قابل بیمه
revealable U قابل مکاشفه
justifiable U قابل توجیه
interconvertible U قابل تبدیل
investigable U قابل رسیدگی
inventible U قابل اختراع
applicable U قابل اجراء
applicable U قابل اطلاق
inspirable U قابل تنفس
inquirable U قابل تحقیق
inoculable U قابل تلقیح
inferible U قابل استنباط
inflamable U قابل اشتعال
imaginable U قابل درک
inflective U قابل صرف
detectable U قابل کشف
inflexional U قابل صرف
inhabitable U قابل سکنی
revocable U قابل رجوع
inheritable U قابل توارث
revocable U قابل برگشت
excitable U قابل تحریک
inflammable U قابل اشتعال
inventible U قابل جعل
leviable U قابل تحمیل
licensable U قابل اجازه
limit of inflammability U حد قابل اشتعال
trustworthy U قابل اعتماد
limpsey U قابل انحناء
limpsy U قابل انحناء
limsy U قابل انحناء
realizable U قابل درک
realizable U قابل تحقق
pivoting U قابل چرخش
livable U قابل زیستن
kenspeckle U قابل شناسایی
justiciable U قابل دادرسی
judicable U قابل قضاوت
flammable U قابل اشتعال
returnable U قابل برگشت
tolerable U قابل تحمل
irrecusable U غیر قابل رد
noticeable U قابل توجه
tolerable U قابل قبول
adaptable U قابل توافق
restorable U قابل اعاده
sociable U قابل معاشرت
regrettable U قابل تاسف
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com