English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reliability U قابلیت اطمینان
dependable U قابلیت اطمینان
dependability U قابلیت اطمینان
failure safety U قابلیت اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
reliability U قابلیت اطمینان اعتبار
reliability U اطمینان قابلیت اطمینان
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
Other Matches
interoperability U قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution U قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility U قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
serviceability U قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
flotation U قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
swimming capability U قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
electromagnetic compatability U قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
commensurability U قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession U قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
ductility U قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance U قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
trusts U اطمینان
safety U اطمینان
instable U بی اطمینان
trusted U اطمینان
trust U اطمینان
certainties U اطمینان
assurance U اطمینان
assurances U اطمینان
fideism U اطمینان
certes U اطمینان
trustingly U با اطمینان
confidence limit U حد اطمینان
confidence U اطمینان
confidences U اطمینان
security U اطمینان
certitude U اطمینان
affiance U اطمینان
assuredness U اطمینان
sureties U اطمینان
surety U اطمینان
certainty U اطمینان
accredits U اطمینان کردن
trusty U اطمینان بخش
solid U قابل اطمینان
solids U قابل اطمینان
figure on اطمینان داشتن
aplomb U اطمینان بخود
fiducial interval U فاصله اطمینان
reliable U قابل اطمینان
ensures U اطمینان یافتن
accrediting U اطمینان کردن
valid U قابل اطمینان
i'll warrant U اطمینان میدهم
insurance stockage U ذخیره اطمینان
interval confidence U فاصله اطمینان
ensured U اطمینان یافتن
confidence belt U کمربند اطمینان
ensure U اطمینان یافتن
confidence coefficicent U ضریب اطمینان
accredit U اطمینان کردن
ensuring U اطمینان یافتن
confidence level U درجه اطمینان
cretain U تاحدی اطمینان
confidingly U از روی اطمینان
safety-valves U دریچه اطمینان
liable U قابل اطمینان
confidence limits U حدود اطمینان
coniviction U عقیده اطمینان
insures U اطمینان یافتن
assuring U اطمینان دادن
insuring U اطمینان یافتن
factor of safety U عامل اطمینان
factor of safety U ضریب اطمینان
assure U اطمینان دادن
assures U اطمینان دادن
confidence interval U فاصله اطمینان
interval confidence U دامنه اطمینان
safety belt U کمربند اطمینان
confided U اطمینان کردن
confide U اطمینان کردن
truster U اطمینان کننده
unpromising U غیرقابل اطمینان
bleeder valve U شیر اطمینان
fire escape U پلکان اطمینان
fire escapes U پلکان اطمینان
safety valve U دریچه اطمینان
safety plug U پولک اطمینان
safety lamp U چراغ اطمینان
unreliability U عدم اطمینان
confides U اطمینان کردن
assuror U اطمینان دهنده
safety belts U کمربند اطمینان
reassurance U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان افرینی
sicker U قابل اطمینان
reliability U قابل اطمینان
reassurances U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان افرینی
reputable U قابل اطمینان
assurable U قابل اطمینان
assurer U اطمینان دهنده
safety hook U قلاب اطمینان
safety glass U شیشه اطمینان
assurance factor U ضریب اطمینان
play up U اطمینان دادن به
uncertainties U عدم اطمینان
level of confidence U سطح اطمینان
uncertainty U عدم اطمینان
trustful U معتمد اطمینان
overconfidence U اطمینان بیش از حد
coefficient of safety U ضریب اطمینان
limits of confidence U حدود اطمینان
safety-valve U دریچه اطمینان
positiveness U قطعیت اطمینان
safety fuse U فیوز اطمینان
safe valve U دریچه اطمینان
relief valve U شیر اطمینان
quality assurance U اطمینان از کیفیت
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
reasure U دوباره اطمینان یا قوت
area of uncertainity U منطقه عدم اطمینان
safe yield U بده قابل اطمینان
reassures U دوباره اطمینان دادن
persuasions U اطمینان عقیده دینی
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
persuasion U اطمینان عقیده دینی
mistrusts U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrust U اطمینان نکردن به فن داشتن
checked U اطمینان از صحت چیزی
misgivings U عدم اطمینان ترس
checks U اطمینان از صحت چیزی
trusty U موتمن مورد اطمینان
reassured U دوباره اطمینان دادن
safest U صحیح اطمینان بخش
trusts U اطمینان پشت گرمی
trusted U اطمینان پشت گرمی
trust U اطمینان پشت گرمی
qualms U عدم اطمینان بیم
reassure U دوباره اطمینان دادن
safe U صحیح اطمینان بخش
qualm U عدم اطمینان بیم
safer U صحیح اطمینان بخش
safes U صحیح اطمینان بخش
fiduciary U اطمینان بخش ثقه
misgiving U عدم اطمینان ترس
check U اطمینان از صحت چیزی
vouch U اطمینان دادن تایید کردن
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
avouch U اقرار کردن اطمینان دادن
accredits U مورد اطمینان بودن یا شدن
bleeder type steam engine U ماشین بخار با شیر اطمینان
accrediting U مورد اطمینان بودن یا شدن
quality assurance U عملیات اطمینان از کیفیت جنس
swear by <idiom> U کاملا از چیزی اطمینان داشتن
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
i reckon U اطمینان به دوستی کسی داشتن
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
trut U اطمینان داشتن توکل کردن
unreliable U غیر قابل اطمینان نامعتبر
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
to believe in somebody [something] U اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
accredit U مورد اطمینان بودن یا شدن
dependable U قابل اطمینان مورد اعتماد
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
sail in U با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
mistrustfully U ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
controls U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
confidence man U کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
I'm sure we can come to some arrangement. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
controlling U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
maintains U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintained U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
chunking along U عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
maintain U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. U هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
balances U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
balance U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
arithmetic U عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
qualification U قابلیت
skill U قابلیت
contemptibility U قابلیت
solubility U قابلیت حل
credential U قابلیت
competence U قابلیت
capability U قابلیت
habilitation U قابلیت
solvability U قابلیت حل
fitness U قابلیت
adaptability U قابلیت
ability U قابلیت
abilities U قابلیت
capacities U قابلیت
capacity U قابلیت
susceptibility U قابلیت
eligibility U قابلیت
competence U قابلیت
tested U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
test U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
aligner U وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com