English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
consular agent U قائم مقام کنسول
procousul U قائم مقام کنسول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
locums U قائم مقام
deputy U قائم مقام
substitute U قائم مقام
surrogate U قائم مقام
deputies U قائم مقام
vicars U قائم مقام
vicar U قائم مقام
locum U قائم مقام
surreptitiously U قائم مقام
subsitute U قائم مقام
substituting U قائم مقام
substituted U قائم مقام
locumtenens U قائم مقام
surrogates U قائم مقام
vice-chancellors U قائم مقام
vice-chancellor U قائم مقام
successor U قائم مقام
vice chancellor U قائم مقام
deputy U نایب قائم مقام
deputies U نایب قائم مقام
surrogates U قائم مقام شدن
commercial representative U قائم مقام تجارتی
deputy minister U قائم مقام وزیر
surrogate U قائم مقام شدن
deputy U قائم مقام جانشین
commercial procuration U قائم مقام تجارتی
vicegerent U جانشین قائم مقام
deputies U قائم مقام جانشین
subrogate U قائم مقام تعیین کردن
substitute U قائم مقام جایگزین کردن
substituted U قائم مقام جایگزین کردن
substituting U قائم مقام جایگزین کردن
deputy primeminister U قائم مقام نخست وزیر
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
exquatur U اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
internunico U فرستاده پاپ قائم مقام نماینده پاپ
consul U کنسول
ancon U کنسول
consular agent U کنسول
anconis U کنسول
consuls U کنسول
cantilever bridge U پل کنسول
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
display console U کنسول نمایش
honorary consul U کنسول افتخاری
console operator U اپراتور کنسول
consular agent U نایب کنسول
console printer U چاپگر کنسول
control console U کنسول کنترل
operator console U کنسول اپراتور
consular U منسوب به کنسول
procousul U نایب کنسول
vice consul U کنسول یار
vice cunsol U نایب کنسول
consular district U منطقه عمل کنسول
propraetor U کنسول فرمانداراستان قدیم روم
praetor U قاضی یاافسر مادون کنسول
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
propretor U کنسول فرماندار استان قدیم روم
consular invoice U برگه فروش با مهر کنسول گری
console U کنسول [نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
consulage U هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
consular convention U عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
sense switch U سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
embassage U مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
con U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conning U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conned U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
cons U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
erected U قائم
plumb lines U خط قائم
normal U قائم
erect U قائم
plumb line U خط قائم
perpendecular U قائم
orthogonal U قائم
vertical tail U دم قائم
righted U قائم
vertical U قائم
erects U قائم
erecting U قائم
righting U قائم
upstanding U قائم
upright U قائم
right U قائم
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
increate U قائم بالذات
local vertical U قائم محلی
envelops U احاطه قائم
enveloping U احاطه قائم
enveloped U احاطه قائم
envelop U احاطه قائم
vertical force U نیروی قائم
semierect U نیمه قائم
vertical photograph U عکس قائم
vertical envelopement U احاطه قائم
vertical speed U سرعت قائم
high angle U تیر قائم
rectangular U قائم الزاویه
prop U تقویت قائم
propped U تقویت قائم
propping U تقویت قائم
stake U قائم کردن
staked U قائم کردن
ordinate U بعد قائم
abeam U قائم بر مسیرحرکت
apeak U عمودی قائم
substantive U قائم بذات
envelopment U احاطه قائم
right-angled U قائم الزاویه
vertical bulking U کمانش قائم
right U قائم نگاهداشتن
vertical drop U ابشار قائم
vertical cut U برش قائم
stakes U قائم کردن
self consistent U قائم بالذات
vertical creep U وارفتگی قائم
vertical circle U دایره قائم
self perpetuation U قائم بذات
vertical axis U محور قائم
perpendecular U خط عمودی یا قائم
quadratic U منشور قائم
subrogation U قائم مقامی
true vertical U قائم واقعی
normal vector U بردار قائم
normal plane U صفحه قائم
normal axis U محور قائم
normal acceleration U شتاب قائم
righting U قائم نگاهداشتن
righted U قائم نگاهداشتن
zenith U نقطه قائم بر نافر
vertical center line illusion U خطای خط قائم مرکزی
right cone U مخروط قائم [ریاضی]
plane of departure U سطح قائم تیر
recoil pit U چاله تیر قائم
ablique coordinates U دستگاه مختصات قائم
prime vertical circle U دایره قائم اصلی
wedge U اسکنه کولاس قائم
upload U همنه قائم نیرو
vertical envelopement U حرکت دورانی قائم
wedged U اسکنه کولاس قائم
wedges U اسکنه کولاس قائم
vertical probable error U اشتباه احتمالی قائم
wedging U اسکنه کولاس قائم
sheathing U تخته بندی قائم
mercator chart U نقشه قائم الزاویه
vertical deformation U تغییر شکل قائم
vertical photograph U عکس هوایی قائم
short scope buoy U بویه شناور قائم
right angled triangle U مثلث قائم الزاویه
legs U ساق مثلث قائم الزاویه
plumb U سطح قائم صفحه شاغول
leg U ساق مثلث قائم الزاویه
vicarial U وابسته به خلیفه قائم مقامی
vertical probable error U خطای اصابت قائم گلوله
hypotenuse U وتر مثلث قائم الزاویه
hypotenuses U وتر مثلث قائم الزاویه
plane of departure U سطح قائم مسیر گلوله
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
zenith U اوج محور قائم بر افق نقاط
plane of site U سطح قائم مار بر سکوی تیر
universal transverse mercator U سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
rakes U زاویه بین قائم محل و محورچرخ دم هواپیما
raking U زاویه بین قائم محل و محورچرخ دم هواپیما
x plate U صفحات قائم موازی در لوله اشعه کاتدی
rake U زاویه بین قائم محل و محورچرخ دم هواپیما
upload U نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
buttock lines U نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
z correction U تصحیح انحراف محور قائم دوربین در عکس هوایی
theodolite U دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
theodolites U دوربین اپتیکی برای اندازه گیری زوایای قائم یا افقی
ventral U تیغه قائم یا مایل بصورت ثابت یا لولایی در زیر یا عقب هواپیما
gust alleviation U سیستم دینامیکی برای کاهش اثر تندبادهای قائم روی هواپیما
webs U جزء قائم اصلی تیر یا تیرک که در طول بال یا بدنه امتدادمیابد
web U جزء قائم اصلی تیر یا تیرک که در طول بال یا بدنه امتدادمیابد
ride control U سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
fan marker U نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
pank U مقام
foothole U مقام
equipotential U هم مقام
rete U مقام
setting U مقام
paripassu U هم مقام
opposite number U هم مقام
eminence U مقام
offices U مقام
office U مقام
eminency U مقام
placing U مقام
status U مقام
functioned U مقام
functions U مقام
position U مقام
connexions U مقام
connection U مقام
function U مقام
authority U مقام
pews U مقام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com