English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
get the goods on someone <idiom> U فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
get wise to something/somebody <idiom> U درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
target dossiers U پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
misapprehends U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehending U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehended U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
misapprehend U بد فهمیدن نادرست فهمیدن
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
associative storage U یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
talk up <idiom> U صحبت درمورد
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
in on <idiom> U اطلاعاتی داشتن درمورد
what about <idiom> U چطور(درمورد چیزی)
dow jones information service U سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attribute U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributes U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributing U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information U اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
radar correlation U درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
aperture card U روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
use one's head/bean/noodle/noggin <idiom> U عمیقا فکر کردن درمورد
To be biased (prejudiced). U درمورد چیزی تعصب داشتن
search one's soul <idiom> U کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
food for thought <idiom> U درمورد چیز باارزش فکر کردن
monomaia U جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
freeboard U حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
give someone the benefit of the doubt <idiom> U همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
automatic data processing U پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
tie up <idiom> U تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
To be patient with someone . U درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
We must inquire into this matter. U درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
achloropsia U نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
distance vector protocols U اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
aerostatics U علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
let go <idiom> U به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
referendums U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
connexions U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
skill U فهمیدن
make out <idiom> U فهمیدن
sees U فهمیدن
to catch on U فهمیدن
have in mind <idiom> U فهمیدن
see U فهمیدن
to have a gust of U فهمیدن
to make out U فهمیدن
twing U فهمیدن
catch U فهمیدن
catch on <idiom> U فهمیدن
misconceive U بد فهمیدن
to get on to U فهمیدن
grasped U فهمیدن
understands U فهمیدن
understand U فهمیدن
inducting U فهمیدن
telling-off U فهمیدن
inducted U فهمیدن
comprehends U فهمیدن
comprehend U فهمیدن
comprehended U فهمیدن
induct U فهمیدن
comprehending U فهمیدن
inducts U فهمیدن
twig U : فهمیدن
twigs U : فهمیدن
grasp U فهمیدن
tell U فهمیدن
grasps U فهمیدن
tells U فهمیدن
gripe U فهمیدن
civilian internee information bureau U دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
defense system aquisition U سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
malentendu U اشتباه فهمیدن
misconstrue U در فهمیدن مقصود
savvy U فهم فهمیدن
savviest U فهم فهمیدن
savvier U فهم فهمیدن
get it through one's head <idiom> U فهمیدن ،باورداشتن
misconstrues U در فهمیدن مقصود
savvey U فهم فهمیدن
misconstruing U در فهمیدن مقصود
find out <idiom> U فهمیدن ،یادگرفتن
put across <idiom> کاملا فهمیدن
misconstrued U در فهمیدن مقصود
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
pan U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
learn U خبر گرفتن فهمیدن
intends U خیال داشتن فهمیدن
savor U فهمیدن دوست داشتن
getting U تهیه کردن فهمیدن
gets U تهیه کردن فهمیدن
compass U محدود کردن فهمیدن
learns U خبر گرفتن فهمیدن
savour U فهمیدن دوست داشتن
realizes U درک کردن فهمیدن
comprehending U فهمیدن فرا گرفتن
comprehends U فهمیدن فرا گرفتن
comprehended U فهمیدن فرا گرفتن
follow U تعقیب کردن فهمیدن
followed U تعقیب کردن فهمیدن
comprehend U فهمیدن فرا گرفتن
follows U تعقیب کردن فهمیدن
intending U خیال داشتن فهمیدن
intend U خیال داشتن فهمیدن
savours U فهمیدن دوست داشتن
savouring U فهمیدن دوست داشتن
savoured U فهمیدن دوست داشتن
get U تهیه کردن فهمیدن
to fish out U بیرون اوردن فهمیدن
realized U درک کردن فهمیدن
get to the bottom of <idiom> U دلیل اصلی را فهمیدن
realize U درک کردن فهمیدن
realising U درک کردن فهمیدن
wise up to <idiom> U بالاخره فهمیدن واقعیت
realises U درک کردن فهمیدن
realised U درک کردن فهمیدن
to find out U ملتفت شدن فهمیدن
get the message <idiom> U به واضحی فهمیدن مفهوم
realizing U درک کردن فهمیدن
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
(can't) make head nor tail of something <idiom> U فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
master U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
get through to <idiom> U باعث فهمیدن کسی شود
misconsture U بد تفسیر کردن دیر فهمیدن
masters U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
lip-reads U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
mastered U آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
To sound someone out . To feel someones pulse . U مزه دهان کسی را فهمیدن
to be on the same page <idiom> U همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
lip read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
to get the run of a metre U وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
lip-read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
to talk the same language <idiom> U همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
literacy U فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
windowing U 1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
to get a general idea of something U فهمیدن موقعیتی [موضوعی] به طور کلی
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
reads U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
intelligence process U جریان پرورش اطلاعات پرورش اطلاعات
literate U قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
readable U آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
information U اطلاعات
counterintelligence U ضد اطلاعات
[pieces of] information U اطلاعات
data U اطلاعات
intelligence U اطلاعات
witting U اطلاعات
pemmican U اطلاعات خلاصه
combat intelligence U اطلاعات رزمی
perfect information U اطلاعات کامل
genetic information U اطلاعات وراثتی
information desk U میز اطلاعات
communication U عبور اطلاعات
budget data U اطلاعات بودجه
basic data U اطلاعات اولیه
public information U اطلاعات عمومی
pemican U اطلاعات خلاصه
critical intelligence U اطلاعات مهم
defense information U اطلاعات دفاعی
intelligence data U عناصر اطلاعات
defense information U اطلاعات نظامی
combatintelligence U اطلاعات رزمی
data item U جزئیات اطلاعات
data input U اطلاعات ورودی
data element U جزئیات اطلاعات
data element U عناصر اطلاعات
data communication U انتقال اطلاعات
data base U مبنای اطلاعات
information on demand U اطلاعات با تقاضا
critical intelligence U اطلاعات حیاتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com