Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maieutics
U
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
catechetical
U
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
catechetics
U
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
biosynthesis
U
تهیه مواد شیمیایی بوسیله موجودات زنده
interrogatively
U
بشکل پرسش بطور پرسش
vivisect
U
موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
vivisection
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
cross-examine
U
پرسش کردن از
debriefs
U
پرسش کردن
cross-examining
U
پرسش کردن از
debriefed
U
پرسش کردن
debrief
U
پرسش کردن
cross-examined
U
پرسش کردن از
cross-examines
U
پرسش کردن از
telic
U
نهایی دارای هدف نهایی
to overwhelm with questions
U
غرق پرسش کردن
inquired
U
پرسش کردن جویا شدن
inquire
U
پرسش کردن جویا شدن
enquires
U
پرسش کردن جویا شدن
enquired
U
پرسش کردن جویا شدن
inquires
U
پرسش کردن جویا شدن
to pry into a person affairs
U
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
interrogates
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
live
U
زنده کردن
quickens
U
زنده کردن
lived
U
زنده کردن
quickened
U
زنده کردن
quicken
U
زنده کردن
vivify
U
زنده کردن
to recover to life
U
زنده کردن
resurrects
U
زنده کردن
restore to life
U
زنده کردن
resuscitating
U
زنده کردن
resuscitates
U
زنده کردن
resuscitated
U
زنده کردن
resuscitate
U
زنده کردن
call back to life
U
زنده کردن
to bring to life
U
زنده کردن
to call back to life
U
زنده کردن
resusctate
U
زنده کردن
resurrecting
U
زنده کردن
to restor to life
U
زنده کردن
resurrected
U
زنده کردن
to restorative to life
U
زنده کردن
resurrect
U
زنده کردن
wake
U
شب زنده داری کردن
To bury blive.
U
زنده بگور کردن
waked
U
شب زنده داری کردن
wakes
U
شب زنده داری کردن
quick en
U
زنده کردن نیروبخشیدن به
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
final shaving
U
پرداخت
[کوتاه کردن نهایی پرزها]
imprisonment
U
محبوس کردن پس ازصدور حکم نهایی
roister
U
عیاشی و شب زنده داری کردن
raises
U
بنا کردن زنده کردن برانگیختن
raise
U
بنا کردن زنده کردن برانگیختن
lucubrate
U
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to scrape down
U
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ratten
U
بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
vitalize
U
زنده کردن تحریک کردن
quick count
U
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wipe
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
baptised
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
instantiate
U
معرفی کردن بوسیله کنسرت
shield
U
بوسیله سپر حفظ کردن
shields
U
بوسیله سپر حفظ کردن
latches
U
بوسیله کلون محکم کردن
chafing
U
بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafe
U
بوسیله اصطکاک گرم کردن
step down
U
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
chafes
U
بوسیله اصطکاک گرم کردن
wet down
U
بوسیله اب پاشی خیس کردن
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
semaphore
U
بوسیله پرچم مخابره کردن
electrotype
U
بوسیله برق چاپ کردن
latch
U
بوسیله کلون محکم کردن
polices
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
vector
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
policed
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
gravitating
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
roentgenize
U
بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
gravitated
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitate
U
بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
postcards
U
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
latensify
U
بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
thermostat
U
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
thermostats
U
:بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
vectorial
U
شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
police
U
بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
faradize
U
بوسیله القای برق معالجه کردن
photoengrave
U
بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
to shield
U
بوسیله سپر
[پوشش]
حفظ کردن
whet
U
عمل تیز کردن بوسیله مالش
to proclaim meetings
U
بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
to file a petition
U
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
electrolyze
U
تجزیه کردن بوسیله جریان برق
postcard
U
بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
talk out
U
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to file an application to somebody
U
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
percutaneous perspiration
U
عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
labiovelar
U
تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
scalded cream
U
سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
psychanalyze
U
بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
seams
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
lixiviate
U
تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
pyrogravure
U
نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
seam
U
درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
barff's precess
U
حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
manual
U
عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
sifting
U
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
queries
U
پرسش
questioned
U
پرسش
query
U
پرسش
items
U
پرسش
queried
U
پرسش
question
U
پرسش
querying
U
پرسش
questions
U
پرسش
test item
U
پرسش
item
U
پرسش
inquiry
U
پرسش بازجویی
item difficulty
U
دشواری پرسش
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
inquiries
U
پرسش بازجویی
questioned
U
تردید پرسش
item selection
U
پرسش گزینی
questions
U
تردید پرسش
item analysis
U
تحلیل پرسش
question
U
تردید پرسش
interrogators
U
پرسش کننده
interrogator
U
پرسش کننده
floorer
U
پرسش سخت
cross-examination
U
پرسش و مقابله
interogation mark
U
نشان پرسش
posers
U
پرسش دشوار
catechise
U
از راه پرسش
poser
U
پرسش دشوار
catechize
U
از راه پرسش
poseurs
U
پرسش دشوار
poseur
U
پرسش دشوار
in an interrogatory tone
U
با لحن پرسش
leadingquestion
U
پرسش راهنما
oblique question
U
پرسش غیرمستقیم
catechist
U
ازراه پرسش
indirect question
U
پرسش غیرمستقیم
questtioningly
U
پرسش کنل
questionary
U
پرسش نامه
interrogarive pronoun
U
ضمیر پرسش
questioningly
U
پرسش کنان
question marks
U
پرسش نشان
item validity
U
اعتبار پرسش
point of interrogation
U
نشان پرسش
question mark
U
پرسش نشان
interrogatively
U
ازراه پرسش
interrogator responsor
U
دستگاه پرسش- پاسخ
catechise
U
از راه پرسش یاددادن
open ended question
U
پرسش باز پاسخ
this very question
U
دقیقا همین پرسش
multiple choice item
U
پرسش چند گزینهای
quizzes
U
شوخی پرسش و ازمون
quiz
U
شوخی پرسش و ازمون
catechize
U
از راه پرسش یاددادن
leap frog test
U
آزمایش پرسش قورباغه
inquiry system
U
سیستم پرسش- پاسخ
catechisms
U
پرسش نامه مذهبی
status enquiry
U
پرسش نامه وضعیت
inquiries
U
پرسش بازجویی رسیدگی
circularize
U
پرسش نامه فرستادن
leading questions
U
پرسش راهنمایی کننده
leading question
U
پرسش راهنمایی کننده
catechism
U
پرسش نامه مذهبی
item discrimination index
U
ضریب افتراق پرسش
inquiry
U
پرسش بازجویی رسیدگی
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
status enquiry
U
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
inquisitorial
U
مقرون به سخت گیری در پرسش
resolveme this
U
این پرسش را پاسخ دهید
multiple-choice
U
وابسته به پرسش چند پاسخی
this act provoked my inquiry
U
این کار موجب پرسش من است
... if you don't mind my asking
U
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com