Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
ancillary
U
کمکی
common
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commoners
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
commonest
U
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
comment
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commented
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
commenting
U
نکات کمکی در برنامه برای راهنمایی کاربر
build up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
guiding
U
عضلات کمکی مجاور
auxiliaries
U
امدادی کمکی
auxiliaries
U
کمکی
auxiliary
U
امدادی کمکی
auxiliary
U
کمکی
boot
U
پوشش کمکی روی سم اسب
aid
U
کمک وسایل کمکی
aided
U
کمک وسایل کمکی
aiding
U
کمک وسایل کمکی
cad
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
supplementary
U
کمکی
find
U
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
finds
U
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
accessory
U
لوازم کمکی
secondary
U
کمکی
housekeeping
U
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
help
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
help
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helped
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helped
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
helps
U
کلید مخصوص برای نمایش اطلاعات کمکی . 2-
helps
U
کلید تابع F برای نمایش اطلاعات کمکی
will
U
فعل کمکی "خواهم "
willed
U
فعل کمکی "خواهم "
wills
U
فعل کمکی "خواهم "
subsidiaries
U
کمکی
subsidiary
U
کمکی
version
U
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
versions
U
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
access road
U
راه دستیابی راه کمکی
accessory cells
یاخته های کمکی
accommodator
U
کارگر کمکی
admixtures
U
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
afforce
U
نیروی کمکی فرستادن به
air traffic control radar system
U
راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
artificial aids
U
وسایل کمکی
artificial antenna
U
انتن کمکی
dummy antenna
U
انتن کمکی
astrocyteo
U
نوعی یاخته کمکی
audiovisual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری-شنیداری
augmentation
U
افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
aux
U
در DOS اختصار پورت یادرگاه کمکی است که پورت ارتباطات را در DOS به عنوان پیش فرض استفاده میکند
auxiliary base line
U
باز کمکی
auxiliary charger
U
شارژکننده کمکی
auxiliary control surfaces
U
سطوح فرامین کمکی
auxiliary ego
U
خود کمکی
auxiliary electrode
U
الکترود کمکی
auxiliary equipment
U
تجهیزات کمکی
auxiliary equipment
U
وسایل کمکی
auxiliary equipment
U
وسائل کمکی
auxiliary flight surfaces
U
سطوح پرواز کمکی
auxiliary forces
U
قوای کمکی
auxiliary forces
U
نیروی کمکی
auxiliary landing field
U
فرودگاه کمکی
auxiliary machinery
U
دستگاههای کمکی ماشینهای فرعی ماشینهای کمکی
auxiliary memory
U
حافظ کمکی
auxiliary memory
U
حافظه کمکی
auxiliary operatich
U
عمل کمکی
auxiliary operation
U
عمل کمکی
auxiliary operation
U
عملیات کمکی عملکرد کمکی
auxiliary power unit
U
واحد قدرت کمکی
auxiliary rotor
U
رتور کمکی
auxiliary storage
U
انبار کمکی
auxiliary storage
U
انباره کمکی
auxiliary storage
U
حافظه کمکی ذخیره سازی کمکی
auxiliary target
U
هدف کمکی
auxiliary target
U
نقطه کمکی
auxiliary view
U
نمای کمکی
baby siphon
U
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
back end processor
U
پردازنده کمکی تک منظوره
back up frequency
U
فرکانس کمکی
backup utility
U
برنامه کمکی پشتیبان
banderillero
U
عضو تیم کمکی گاوبازماموراستفاده از نیزه
blue key
U
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
booster magneto
U
دینام کمکی
booster pump
U
پمپ کمکی
boostes pump
U
پمپ کمکی
boostes transformer
U
ترانسفورماتور کمکی
bowsight
U
وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
by pass valve
U
شیر کمکی
communicating pole
U
قطب کمکی
communicating pole winding
U
سیم پیچی قطب کمکی
commutating pole
U
قطب کمکی
commutating pole converter
U
تبدیل گر قطب کمکی
compound helicopter
U
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
Other Matches
user interface
U
میانجی کمکی
operating supplies
U
مواد کمکی
prony motor
U
موتور کمکی
relieving arch
U
طاق کمکی
relieving tackle
U
تاکل کمکی
remedial measure
U
اندازه کمکی
sabot
U
خرج کمکی
slack variable
U
متغیر کمکی
split pole motor
U
موتور کمکی
utilitu program
U
برنامه کمکی
interpoles
U
قطبهای کمکی
reserve accumulator
U
انباره کمکی
coprocessor
U
پردازنده کمکی
intermediate grid
U
شبکه کمکی
interpole
U
قطب کمکی
pitman
U
عضو گروه کمکی
sabot
U
خرج موشکی کمکی
table utility
U
برنامه کمکی جدولی
undelete utility
U
برنامه کمکی احیاء
navigational grid
U
شبکه کمکی ناوبری
mace utilities
U
برنامه کمکی میس
igniter pad
U
کیسه خرج کمکی
interpole motor
U
موتور با قطب کمکی
kedge anchor
U
لنگر کمکی ناو
layshaft
U
محور دندانه کمکی
dozzle
U
مخزن کمکی تغذیه
downloading utility
U
برنامه کمکی استقرار
lee helm
U
سکان کمکی ناو
visual aids
U
ابزارهای کمکی دیداری
I can't help it.
<idiom>
U
من نمیتونم کمکی کنم.
norton utilities
U
برنامههای کمکی نورتن
ingot feeder head
U
مخزن کمکی تغذیه شمش
I'm really not responsible for it.
<idiom>
U
من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
outline utility
U
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
I'm glad I could help.
U
خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
file conversion utility
U
برنامه کمکی تبدیل فایل
file transfer utility
U
برنامه کمکی انتقال فایل
frapping lines
U
طناب تعادل کمکی ناو
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
screen saver utility
U
برنامه کمکی محافظ صفحه نمایش
file compression utility
U
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
My hands are tied.
<idiom>
U
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
drum sorting
U
مرتب کردن با حافظه کمکی استوانهای مغناطیسی
pickup man
U
اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
context sensitive help key
U
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
heading select feature
U
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
stick bridge
U
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
transaction trailing
U
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
U
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
pit board
U
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
escape character
U
ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
f key
U
برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
font da/mover
U
یک برنامه کمکی است که توسط شرکت اپل تهیه گردیده است و در محیط مکینتاش بکار می رود
paradrag drop
U
سقوط ازاد از ارتفاع کم سقوط با چتر کمکی
ignition anode
U
اند کمکی اند احتراق
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
landing aids
U
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com