Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
broken stowage
U
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
margin
U
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
margins
U
فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
ullage
U
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
atmosphere
U
فضای اطراف هرجسمی
atmospheres
U
فضای اطراف هرجسمی
frame
U
و مرز اطراف فضای پنجره
furnace room
U
فضای داخل کوره
cavity
U
فضای خالی
lacuna
U
فضای خالی
spaces
U
فضای خالی
void
U
فضای خالی
cavities
U
فضای خالی
vacuity
U
فضای خالی
space
U
فضای خالی
free space
U
فضای خالی
bad break
U
فضای خالی
cod
U
فضای داخل خلیج یادریاچه
blankest
U
سفید فضای خالی
blank
U
سفید فضای خالی
manspace
U
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
space
U
فضای خالی بین حروف یا خط ها
spaces
U
فضای خالی بین حروف یا خط ها
air-hole
U
[تهویه فضای خالی سرداب]
bossing
U
[فضای خالی زیر پنجره]
hyphenated
U
نوشته شده با فضای خالی
clearance
U
هوا فضای خالی فاصله
space
U
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
double vault
U
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
marks
U
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
spaces
U
کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
mark
U
کد ارسالی در وضعیته که از علامت و فضای خالی
scroll
U
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
scrolls
U
میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
quadding
U
درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
frees
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
empties
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
free
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freed
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
freeing
U
پاک کردن برنامه ها یا فایل ها با افزایش فضای خالی
emptiest
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
gutters
U
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutter
U
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gaps
U
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
gap
U
فضای خالی نوار مغناطیسی بین دو رکورد متمادی
dense index
U
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
emptied
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptier
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empty
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
void
U
فاصله ناخواسته یا فضای خالی در اتصال توسط جوشکاری
ante-choir
U
[فضای خالی جلوی تریبون دسته همسرایان در کلیسا]
he went aboard the ship
او داخل کشتی شد
inboard
U
داخل کشتی
list
U
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
linear
U
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
weaving shed
U
[فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
bordered
U
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
border
U
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
bordering
U
فضای اطراف متن نمایش داده شده یا چاپ گرفته شده
proportional spacing
U
سیستم چاپ که در آن هر حرف نسبت به اندازه اش فضای خالی بعد از خود دارد.
spacing
U
فضای خالی قرار دادن بین حروف یا خط های متن چاپ شده
longboat
U
بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
space
U
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
spaces
U
میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
break bulk point
U
نقطه تقسیم اماد کشتی به داخل قایقهای کوچکتر
supplies
U
امادها
logistics
U
امادها
flowed
U
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flows
U
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flow
U
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
How is business ? How is everything?
U
کار وبارها چطوره ؟
How are you doing?How are you getting along?
U
کار وبارها چطور است ؟
zones
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone
U
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
hyphens
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
counter shed
U
پودکشی
[عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
form
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
formed
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
forms
U
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
blankest
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
intercommand
U
داخل قسمت داخل یکان
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
vacancy
U
محل خالی جای خالی
vacancies
U
محل خالی جای خالی
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
mortise dead lock
U
قفل داخل کار قفل داخل درب
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bin storage space
U
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
milieu
U
اطراف
parties
U
اطراف
from the four winds
U
از اطراف
milieus
U
اطراف
environments
U
اطراف
environment
U
اطراف
milieux
U
اطراف
environs
U
اطراف
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
edge zone
U
اطراف لبه
go around
<idiom>
U
به اطراف سفرکردن
mess around
<idiom>
U
دو رو اطراف بازیکردن
pappus
U
کلاله اطراف گل
periderm
U
پوست اطراف
architrave
U
گچبری اطراف در
ambient noise
U
صدای اطراف
wryly
U
به اطراف چرخاندن
wry
U
به اطراف چرخاندن
sides of the question
U
اطراف موضوع
about
U
در اطراف نزدیک
vicinity
U
در حدود در اطراف
pericardium
U
اطراف قلب
graveside
U
اطراف قبر
gravesides
U
اطراف قبر
touchline
U
خط اطراف زمین فوتبال
port
U
ریل اطراف ناو
look round
U
اطراف کار را دیدن
black eyes
U
سیاهی اطراف چشم
to look a bout
U
اطراف کار را پاییدن
parties
U
متداعیین اطراف دعوی
quayside
U
زمین اطراف بارانداز
sea chest
U
مکندههای اطراف ناو
black eye
U
سیاهی اطراف چشم
barnyard
U
محوطهء اطراف انبار
seaward
U
اطراف دریا روبدریا
barnyards
U
محوطهء اطراف انبار
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
reeling
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
whisker
U
موی اطراف گونه وچانه
paraselene
U
روشنایی اطراف هاله ماه
heat muff
U
پوشش اطراف پنجه اگزوز
balteus
U
[نواری در اطراف بالشتک قوسی]
drop leaf
U
رومیزی اویخته از اطراف میز
reeled
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reel
U
دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
snaking
U
تورگیری اطراف توپ ناو
safe distance
U
مسافت امن اطراف مین
areola
U
محوطهء کوچک اطراف چیزی
(keep/have one's) ear to the ground
<idiom>
U
بادقت مراقب اطراف بودن
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
periosteal
U
واقع در اطراف ضریع استخوان
boundry lines
U
خطوط اطراف زمین والیبال
greater
U
شهر و حومه و شهرکهای اطراف آن
whiskery
U
موی اطراف گونه وچانه
seminars
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
mauls
U
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
plaster casts
U
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
plaster cast
U
گچ گیری اطراف عضو شکسته گچ گرفتن
maul
U
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
albumens
U
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
mauled
U
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
cimbia
U
[نوار یا ابزار مغزی اطراف ستون]
albumen
U
مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
mauling
U
گروه مهاجمان ومدافعان اطراف توپ
thistledown
U
پرز اطراف گلهای خاربن یا ژاژ
peristyle
U
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
vibrissa
U
سبیل وموی اطراف دهان حیوان
ambiance
U
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambience
U
نقوش و تزئینات اطراف یک تابلو نقاشی
ambient
U
متوسط دمای طبیعی اطراف یک وسیله
seminar
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
aureole
U
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
cross pointing
U
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
aureola
U
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
burg
U
حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
splinter screen
U
پوسته زره پوش اطراف پل فرماندهی ناو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com