Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
simple compression
U
فشار ساده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
unconfined compression test
U
ازمایش فشار ساده
Other Matches
simple design
U
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
basic
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
mirror carpet
U
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
structures
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
clean
U
ساده
plainer
U
ساده
cleaned
U
ساده
taffetized
U
ساده
plainest
U
ساده
plains
U
ساده
inexpensive
U
ساده
unmeaning
U
ساده
artless
U
ساده
incomposite
U
ساده
unaadorned
U
ساده
untutored
U
ساده
plain
U
ساده
positive
U
ساده
fructose
U
ساده
charmless
U
ساده
freestanding
U
ساده
free spoken
U
ساده گو
unceremonious
U
ساده
unceremoniously
U
ساده
daff
U
ساده دل
naive
U
ساده
simpleminded
U
ساده دل
fanciless
U
ساده
simplex
U
ساده
idiots
U
ساده
idiot
U
ساده
cleanest
U
ساده
cleans
U
ساده
incomplex
U
ساده
downright
U
ساده
semplice
U
ساده
simplistic
U
ساده
frugal
U
ساده
unassuming
U
ساده
homespun
U
ساده
simple minded
U
ساده دل
unsophisticated
U
ساده
fraudless
U
ساده
sheepishly
U
ساده دل
seemly
<adj.>
U
ساده دل
good-humored
U
ساده دل
expansive
<adj.>
U
ساده دل
conversable
<adj.>
U
ساده دل
simpler
U
ساده دل
explicit
U
ساده
slick
U
ساده
innocent
<adj.>
U
ساده دل
simple-hearted
<adj.>
U
ساده دل
bald
U
ساده
balder
U
ساده
baldest
U
ساده
baldly
U
ساده
sheepish
U
ساده دل
clodhopper
U
ساده
clodhoppers
U
ساده
plain hearted
U
ساده دل
simple hearted
U
ساده دل
slickest
U
ساده
unaffected
U
ساده
naif
U
ساده
simplest
U
ساده دل
simpler
U
ساده
simple
U
ساده دل
simple
U
ساده
simplest
U
ساده
naivete
U
ساده لوحی
martin
U
ساده لوح
lamblkin
U
ساده لوح
lamblike
U
ساده لوح
infrugal
U
غیر ساده
gullibility
U
ساده لوحی
plain clothes
U
ساده پوش
free spokenness
U
ساده گویی
plain-clothes
U
ساده پوش
pick wickian
U
ساده بی تکلف
perfect gazes
U
گازهای ساده
phoneme
U
صدای ساده
phonemes
U
صداهای ساده
overhand knot
U
گره ساده
gowk
U
ساده لوح
natively
U
بطور ساده
ingenue
U
دختر ساده
gobemouche
U
ساده لوح
galah
U
ساده لوح
gaby
U
ساده لوح
frugal food
U
خوراک ساده
in plain english
U
به انگلیسی ساده
primitive
U
شکل ساده
sketch
U
طرح ساده
sketch
U
نقشه ساده
sketched
U
طرح ساده
sketched
U
نقشه ساده
sketches
U
طرح ساده
reductions
U
ساده سازی
reduction
U
ساده سازی
ingenuous
U
صاف و ساده
sketches
U
نقشه ساده
simpleton
U
ساده لوح
simpletons
U
ساده لوح
navvies
U
کارگر ساده
navvy
U
کارگر ساده
goof
U
ادم ساده
simplifying
U
ساده سازی
simplifies
U
ساده کردن
dupes
U
ساده لوح
duped
U
ساده لوح
dupe
U
ساده لوح
goofs
U
ادم ساده
goofing
U
ادم ساده
goofed
U
ادم ساده
simplifies
U
ساده سازی
simplify
U
ساده کردن
simplify
U
ساده سازی
simplifying
U
ساده کردن
penny whistle
U
نی لبک ساده
credulity
U
ساده لوحی
credulous
U
ساده لوح
lambs
U
ادم ساده
simplified
U
ساده شده
simple interest
U
سود ساده
king post truss
U
خرپای ساده
basic circuit
U
مدار ساده
booby
U
ساده لوح
book keeping by single e.
U
دفترداری ساده
cats paw
U
ساده لوح
clean bill
U
برات ساده
clean bill of lading
U
بارنامه ساده
clean collection
U
وصولی ساده
dupable
U
ساده لوح
empirical formula
U
فرمول ساده
lamb
U
ادم ساده
simplistic
U
ساده طبع
simplification
U
ساده سازی
fall guys
U
ساده لوح
fall guy
U
ساده لوح
credulousness
U
ساده لوحی
nincompoop
U
ساده لوح
nincompoops
U
ساده لوح
open-and-shut
U
ساده واضح
open and shut
U
ساده واضح
simplifications
U
ساده سازی
penny whistles
U
نی لبک ساده
flat rate
U
نرخ ساده
reduces
U
ساده کردن
simple correlation
U
همبستگی ساده
simple distillation
U
تقطیر ساده
simple eye
U
چشم ساده
simple fraction
U
کسر ساده
underhand service
U
سرویس ساده
take it easy
<idiom>
U
ساده بگیر
baring
U
ساده اشکار
barest
U
ساده اشکار
bares
U
ساده اشکار
liquidation
U
ساده سازی
simple bending
U
خمش ساده
simple truss
U
خرپای ساده
reducing
U
ساده کردن
simplex channel
U
مجرای ساده
plain design
U
طرح کف ساده
simple attack
U
حمله ساده
simple average
U
میانگین ساده
simple beam
U
تیره ساده
single bond
U
پیوند ساده
simple beam
U
تیر ساده
barer
U
ساده اشکار
(a) snap
<idiom>
U
خیلی ساده
single bevel but weld
U
جوش لب به لب "وی " ساده
single entry
U
حسابداری ساده
smpleton
U
ساده لوح
soft eye
U
چشمی ساده
sot
U
ساده لوح
unskilled worker
U
کارگر ساده
unfigured
U
بی صورت ساده
two time
U
دو حرکت ساده
plainly
U
بطور ساده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com