English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
excess demand U فزونی تقاضا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
amplitude U فزونی
increases U فزونی
increased U فزونی
excess U فزونی
congestion U فزونی
preponderate U فزونی
increase U فزونی
excesses U فزونی
escalate U فزونی یافتن
escalated U فزونی یافتن
escalates U فزونی یافتن
hyperesthesia U فزونی حساسیت
intensity U شدت فزونی
intension U شدت فزونی
escalating U فزونی یافتن
surplus production U فزونی تولید
extreme U دورترین نقطه فزونی
preponderance U فزونی سنگین تری
hyperglycemia U فزونی قند خون
hypertonicity U فزونی تونوس عضلانی
passive trade balance U فزونی واردات بر صادرات
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
demanded U تقاضا کردن تقاضا
demand U تقاضا کردن تقاضا
demands U تقاضا کردن تقاضا
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
requested U تقاضا
request U تقاضا
postulate U تقاضا
postulated U تقاضا
postulating U تقاضا
postulates U تقاضا
requests U تقاضا
solicitation U تقاضا
requisitioning U تقاضا
requisitioned U تقاضا
requisition U تقاضا
rogation U تقاضا
requisitions U تقاضا
exigence U تقاضا
importance U تقاضا
requesting U تقاضا
demanded U تقاضا
suited U تقاضا
suits U تقاضا
prayer U تقاضا
demands U تقاضا
prayers U تقاضا
suit U تقاضا
demand U تقاضا
adjure U تقاضا کردن
supply and demand U عرضه و تقاضا
law of demand U قانون تقاضا
demanded U تقاضا کردن
applier U تقاضا کننده
requisition U تقاضا کردن
on demand U بنا به تقاضا
change in demand U تغییر تقاضا
demanded <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
offer and demand U عرضه و تقاضا
requirement U تقاضا احتیاج
peak demand U حداکثر تقاضا
measurement of demand U تخمین تقاضا
suing U تقاضا کردن
peak demand U بیشترین تقاضا
demand curve U منحنی تقاضا
demand shift U جابجائی تقاضا
demand shift U انتقال تقاضا
elasticity of demand U کشش تقاضا
demandant U تقاضا کننده
demand shift U تغییر تقاضا
demand side U ستون تقاضا
demand side U طرف تقاضا
demand surface U سطح تقاضا
demand surface U میزان تقاضا
quantity of demand U مقدار تقاضا
demand elasticity U کشش تقاضا
demand factor U ضریب تقاضا
income elasticity of demand U درامدی تقاضا
demand factors U عوامل تقاضا
demand function U تابع تقاضا
demand management U مدیریت تقاضا
demand U تقاضا کردن
demand pattern U الگوی تقاضا
demandable U قابل تقاضا
sues U تقاضا کردن
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
request U تقاضا خواسته
asked <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
claimed <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
plea U تقاضا استدعا
pleas U تقاضا استدعا
requisition U چیزمورد تقاضا
requests U تقاضا خواسته
requesting U تقاضا خواسته
application U فرم تقاضا
information on demand U اطلاعات با تقاضا
applications U فرم تقاضا
demand schedule U جدول تقاضا
requested U تقاضا خواسته
requisitioned U چیزمورد تقاضا
requisitioned U تقاضا کردن
requisitioning U چیزمورد تقاضا
requisitions U تقاضا کردن
requisitions U چیزمورد تقاضا
demands U تقاضا کردن
requisitioning U تقاضا کردن
sued U تقاضا کردن
sue U تقاضا کردن
glut U عرضه بیش از تقاضا
demand U مطالبه تقاضا کردن
request U تقاضا برای چیزی
quantity demanded U مقدار تقاضا شده
gluts U عرضه بیش از تقاضا
applications U تقاضا برای چیز
indent U تقاضا یاسفارش جنس
indenting U تقاضا یاسفارش جنس
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
solicits U درخواست یا تقاضا کردن از
send away for something <idiom> U تقاضا نامه نوشتن
solicit U درخواست یا تقاضا کردن از
demand paging U صفحه بندی تقاضا
solicited U درخواست یا تقاضا کردن از
price elasticity of demand U کشش قیمتی تقاضا
law of supply and demand U قانون عرضه و تقاضا
measurement of demand U اندازه گیری تقاضا
soliciting U درخواست یا تقاضا کردن از
request for proposal U تقاضا برای پیشنهاد
applicant U تقاضا کننده طالب
indents U تقاضا یاسفارش جنس
demand for money U تقاضا برای پول
demand forecast U پیش بینی تقاضا
applicants U تقاضا کننده طالب
supply and demand law U قانون عرضه و تقاضا
application U تقاضا برای چیز
money demand U تقاضا برای پول
requests U تقاضا برای چیزی
demanded U مطالبه تقاضا کردن
registrant U تقاضا ثبت کننده
requesting U تقاضا برای چیزی
stock requisition U تقاضا جهت کالا
requesting unit U یکان تقاضا کننده
demands U مطالبه تقاضا کردن
requested U تقاضا برای چیزی
cross elasticity of demand U کشش متقاطع تقاضا
arc elasticity of demand U کشش کمانی تقاضا
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
adjure به اصرار تقاضا کردن
request for quotation U تقاضا برای اعلام قیمت
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
put in U تقاضا کردن پیشنهاد دادن
demand versus quantity demanded U تقاضا در برابر مقدار تقاضاشده
demands U تقاضا برای انجام چیزی
overloaded U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demanded U تقاضا برای انجام چیزی
overloads U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
overload U تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
infinitely elastic demand curve U منحنی تقاضا با کشش نامحدود
demand U تقاضا برای انجام چیزی
obtrude U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
invoking U تقاضا از کسی برای انجام کاری
invokes U تقاضا از کسی برای انجام کاری
invoked U تقاضا از کسی برای انجام کاری
invoke U تقاضا از کسی برای انجام کاری
obtrudes U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruding U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
clamouring U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamoured U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamour U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamours U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamor U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
demand oriented pricing U قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
demands U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to invite somebody to do something U از کسی تقاضا انجام کاری را کردن
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
obtruded U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
Application may be filed by ... U مهلت ارائه تقاضا نامه تا ... است.
applying U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
demand factors U عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
call-ups U تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
apply U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
applies U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
call up U تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
call-up U تقاضا برای نمایش اطلاعات ذخیره شده
speculative demand for money U تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
input/output U سیگنال تقاضا از CPU برای داده ورودی یا خروجی
X series U تقاضا برای ارتباط دادهای روی داده عمومی شبکه
inquiry U کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
inquiries U کد ارسالی توسط کامپیوتر به ترمینال راه دور و تقاضا برای پاسخ
layer U بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layers U بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
income elasticity of demand U تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
averaged U متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com