English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tent striking U فرمان اماده حرکت شدن یکانها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
at call U اماده فرمان
at or within call U اماده فرمان
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
oblique compartment U قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
in gear U اماده حرکت
fixed pivot U محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
redesignate U اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
hawed U درنگ فرمان حرکت
hawing U درنگ فرمان حرکت
haws U درنگ فرمان حرکت
haw U درنگ فرمان حرکت
routes U فرمان حرکت دادن
route U فرمان حرکت دادن
marching orders U فرمان حرکت برای جنگ
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
recovers U به حالت اول درامدن فرمان حرکت از نو
recover U به حالت اول درامدن فرمان حرکت از نو
recovering U به حالت اول درامدن فرمان حرکت از نو
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
unit categories U انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
wingman U خلبانی که خارج از فرمان دسته هوایی حرکت میکند خلبان جناحی
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
ctrl break U در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off U فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
stand fast U فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering U فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me U فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
troops U یکانها
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
reinforces U تقویت یکانها
incidents U تصادم یکانها
reinforce U تقویت یکانها
system of units U دستگاه یکانها
movements U حرکات یکانها
dispatches U اعزام یکانها
weapon troops U یکانها ادوات
incident U تصادم یکانها
despatching U اعزام یکانها
rotation U تعویض یکانها
line of retreat U خط بازگشت یکانها
despatched U اعزام یکانها
logistic route U امورلجستیکی یکانها
servicae life U عمرخدمتی یکانها
force structure U سازمان یکانها
despatches U اعزام یکانها
replacements U تعویض یکانها
keeping U ذخایر یکانها
dispatch U اعزام یکانها
dispatched U اعزام یکانها
replacement U تعویض یکانها
administrations U اداره امور یکانها
disbanding U انحلال رسمی یکانها
redezvous U محل تلاقی یکانها
disbands U انحلال رسمی یکانها
separations U مستقل شدن یکانها
disbanding U منحل کردن یکانها
disband U انحلال رسمی یکانها
disband U منحل کردن یکانها
separation U مستقل شدن یکانها
logistics U عمل تدارک یکانها
employment U به کار بردن یکانها
relief in place U تعویض یکانها در محل
force development U برنامه تشکیل یکانها
reception station U دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
disbands U منحل کردن یکانها
administration U اداره امور یکانها
rendezvous area U نقطه الحاق یکانها
collective call sign U معرف مشترک یکانها
troop program U برنامه تشکیل یکانها
logistical U مربوط به اماد یکانها
close interval U فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks U فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
computer controlled machine U دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
detaching U زیرامر قرار دادن یکانها
attachment U منتصب کردن یکانها انتصاب
detaches U زیرامر قرار دادن یکانها
rotation U تعویض نوبتی یکانها یا افراد
fast shuttle U تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
detach U زیرامر قرار دادن یکانها
force development U برنامه تامین یا بسیج یکانها
interservice U بین یکانها در حین خدمت
chopped U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
disposition U استقرار یکانها و اماد درمنطقه
redeployment U تغییر مکان دادن یکانها
chop U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
common user items U اقلام مشترک المصرف بین یکانها
debarkation U تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
adjutant's call U احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
fire restriction U محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
movement control U کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
guide left U فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
parting shot U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
gap filler U یکان پوشاننده شکافها یارخنههای بین یکانها
troop test U ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
parting shots U تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
emergency complement U جدول تعدیل نیروی انسانی برای تکمیل یکانها
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
unit citation U جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
emergency establishment U تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
alert force U نیروهای اماده باش نیروهای اماده
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cancel check firing U فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum U سرعت حرکت شتاب حرکت
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
angle of depression U میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens U مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
marshalling U تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
replace U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
replaces U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
replacing U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
tactician U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians U متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
replaced U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
rallying points U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying point U محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
army training test U راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
travelling overwatch U راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
development U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
developments U گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
bounding overwatch U حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding U سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
in kelter U اماده
in store U اماده
equipped U اماده
readying U اماده
lief U اماده
stocked U اماده
in the saddle U اماده
in form U اماده
set U اماده
in full fig U اماده
setting up U اماده
ready made U اماده
provided U اماده
stock U اماده
sets U اماده
freshest U اماده
in gear U اماده
accoutred U اماده
yoi U اماده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com