English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
supposition U فرضی انگاشتی
suppositions U فرضی انگاشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
imaginary U انگاشتی
assumed decimal point U ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
assumed grid U شبکه فرضی سیستم مختصات فرضی
false origin U مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
an imaginary line U خط فرضی
agonic line U خط فرضی
obligatory U فرضی
suppositional U فرضی
suppositive U فرضی
suppisitive U فرضی
assumptive U فرضی
presumptive title U حق فرضی
hypothetial U فرضی
phantom line U خط فرضی
hypothetic U فرضی
supposed U فرضی
assumed U فرضی
theoretical U فرضی
presumptive U فرضی
hypothetical U فرضی
imaginary U فرضی
implied trust U مسئولیت فرضی
line of scrimmage U خط فرضی تجمعی
hypothetical construct U سازه فرضی
john done U اسم فرضی
notional income U درامد فرضی
persumptive death U موت فرضی
supposed death U موت فرضی
hypothetical case U دعوی فرضی
fictitious thickness U ضخامت فرضی
assumed name U نام فرضی
theoretical competition U رقابت فرضی
suppositious U فرضی خیالی
presumptive title U سمت فرضی
presumption of death U موت فرضی
presumed death U موت فرضی
hypostatic U اصلی- فرضی
supposedly U بطور فرضی
assumed position U موضع فرضی
dead reckoning U نقطه فرضی
assumed orientation U توجیه فرضی
assumed mean U میانگین فرضی
dead reckoning U محل فرضی
assumed azimuth U گرای فرضی
arbitrary control U کنترل فرضی
presumptive U فرضی احتمالی
fictitious thickness U ضخامت فرضی
conceptual nervous system U دستگاه عصبی فرضی
ideal U نمونه کامل فرضی
presumption of death decree U حکم موت فرضی
presumption of the death decree U حکم موت فرضی
ideals U نمونه کامل فرضی
agonic line U خط فرضی روی نقشه
rule of thumb U حساب تخمینی و فرضی
assumed grid U شبکه بندی فرضی
cone of scape U مخروط فرضی در اگزوسفر
fictitious force U نیروی فرضی [فیزیک]
home whistle U امتیاز واقعی یا فرضی
hypothetico deductive method U روش فرضی- قیاسی
implied malice U سوء نیت فرضی
warrant of presumed death U حکم موت فرضی
intervening variable U متغیر فرضی رابط
hypotheses U قضیه فرضی نهشته
hypothesis U قضیه فرضی نهشته
offside line U خط فرضی موازی با دروازه
differential ballistic wind U باد بالیستیکی فرضی
arbitrary control U کنترل با استفاده از گرایامختصات فرضی
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
head string U خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
lay line U خط فرضی مسیر قایق به مقصد
graviton U واحد بنیادی فرضی گرانش
It is quite a hypothetical case . U این یک قضیه کاملا" فرضی است
four yard line U خط فرضی 4 متر به موازات دوازه واترپولو
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
tabula rasa U مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
long string U خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
Utopia U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
data line U خط فرضی که نمایشگر حدفاصله بین دو روز عملیات میباشد
Utopias U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
purpuric acid اسید فرضی که نمک های آن ارغوانی رنگ هستند
bomb release line U خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
telegony U انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
isallobaric U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
point of fall U نقطه فرود گلوله به زمین به طور فرضی که با دهانه لوله در یک افق قرار دارد
rhumb line U خط فرضی روی کره زمین که همه نصف النهارها را تحت زاویه یکسان قطع میکند
chapman region U منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
talweg U خط فرضی موجوددر رود یا نهر که اگر این رود یا نهر بین دو کشورمشترک باشد خط مذکور مرزان دو محسوب خواهد شد
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com