Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
acceptable product
U
فراورده جانشین قابل قبول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acceptable alter nate product
U
فراورده مشابه قابل قبول
vicarious
U
به نیابت قبول کردن جانشین
admissible
U
قابل قبول
acceptance limit
U
حد قابل قبول
acceptable
<adj.>
U
قابل قبول
sufficiently
<adv.>
U
قابل قبول
acceptable
U
قابل قبول
tolerable
U
قابل قبول
passable
U
قابل قبول
receivable
U
قابل قبول
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
قابل قبول
allowable
U
قابل قبول
valid
U
قابل قبول
sufficing
<adj.>
U
قابل قبول
sufficient
<adj.>
U
قابل قبول
satisfactory
<adj.>
U
قابل قبول
good
[sufficient]
<adj.>
U
قابل قبول
adequate
<adj.>
U
قابل قبول
believable
U
قابل قبول
admittable
U
قابل قبول
aceptive
U
قابل قبول
reasonable
U
قابل قبول
loss appraisal
U
ضایعات قابل قبول
zone of acceptability
U
منطقه قابل قبول
eligibly
U
بطور قابل قبول
admissible load
U
بار قابل قبول
popularity
U
قابل قبول عامه
admissible stress
U
تلاش قابل قبول
admissibleness
U
بطور قابل قبول
to hold water
U
قابل قبول بودن
sit right (negative)
<idiom>
U
غیر قابل قبول
to be valid
U
قابل قبول بودن
credibility
U
قابل قبول بودن
valid assumptions
U
فروض قابل قبول
acceptance tolerance
U
حد مجاز قابل قبول
legal tender
U
پول قابل قبول
permissible stress
U
خستگی قابل قبول
hard currencies
U
ارز قابل قبول
persona non grata
U
شخص غیر قابل قبول
cut off ratio
U
حداقل نرخ قابل قبول
primafacie
U
در بادی امر قابل قبول
europatents
U
حق اختراع قابل قبول دراروپا
argumentum
U
یک سلسله دلایل قابل قبول
acceptable quality level
U
سطح کیفیت قابل قبول
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
add up
<idiom>
سازگار و قابل قبول به نظر رسیدن
principal challenger
U
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
standards
U
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
operation exposure guide
U
حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت
standard
U
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
signalled
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signaled
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
nuncupative will
U
در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
wind aided
U
اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
pooler
U
وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
supplying
U
فراورده
supply
U
فراورده
product
U
فراورده
supplied
U
فراورده
products
U
فراورده
volatility product
U
فراورده فرار
production
U
فراورده محصول
productions
U
فراورده محصول
distillate
U
فراورده تقطیر
coproduct
U
فراورده جنبی
by-product
U
فراورده جنبی
by product material
U
فراورده فرعی
by product
U
فراورده فرعی
distillate
U
هر فراورده نفتی
by-products
U
فراورده جنبی
end product
U
فراورده نهایی
processed
U
اموده فراورده
intermediate product
U
فراورده واسطه
program product
U
فراورده برنامه
product scale
U
مقیاس فراورده
take over
U
مسلط شدن غلبه کردن جانشین کردن جانشین شدن
aliterary production
U
فراورده یا محصول ادبی تالیف
product
U
نتیجه کار محصول فراورده
benzole
U
فراورده قیر زغال سنگ
products
U
نتیجه کار محصول فراورده
adopted types
U
انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
successor
U
جانشین
substitute
U
جانشین
substituted
U
جانشین
replacement
U
جانشین
replacements
U
جانشین
locumtenens
U
جانشین
absence indicator
U
جانشین
surrogates
U
جانشین
heir
U
جانشین
imam or imaum
U
جانشین
substituting
U
جانشین
surrogate
U
جانشین
subsitute
U
جانشین
deputies
U
جانشین
superseder
U
جانشین
relief
U
جانشین
standbys
U
جانشین
standby
U
جانشین
deputy
U
جانشین
vicars
U
جانشین
succeeder
U
جانشین
succedent
U
جانشین
succedaneum
U
جانشین
locums
U
جانشین
locum
U
جانشین
vicar
U
جانشین
expromissor
U
جانشین بدهکار
pinches
U
اندک جانشین
pinch
U
اندک جانشین
he succeeded his father
U
جانشین پدرش شد
substitution
U
جانشین سازی
displaced
U
جانشین شدن
surreptitiously
U
محرمانه جانشین
succedaneous
U
متعاقب جانشین
substitute goods
U
کالاهای جانشین
displacing
U
جابجاکردن جانشین
substituting
U
جانشین کردن
displaces
U
جانشین شدن
displaces
U
جابجاکردن جانشین
substituted
U
جانشین کردن
substitute
U
جانشین کردن
displaced
U
جابجاکردن جانشین
displace
U
جانشین شدن
replacements
U
جانشین سازی
alternate forms
U
شکلهای جانشین
displacing
U
جانشین شدن
incomer
U
جانشین مهاجر
backup
U
جانشین بازیگر
substitute goals
U
هدفهای جانشین
b. eliminator
U
جانشین باتری ب
surrogate
U
جانشین شدن
standby application
U
کاربرد جانشین
surrogates
U
جانشین شدن
heir
U
جانشین شدن
kludge
U
جانشین کردن
displacement
U
جانشین سازی
repeater
U
پرچم جانشین
displace
U
جابجاکردن جانشین
fill in
U
جانشین کردن
father surrogate
U
جانشین پدر
aliases
U
نام جانشین
swaps
U
جانشین کردن
swapped
U
جانشین کردن
alias
U
نام جانشین
swap
U
جانشین کردن
mother substitute
U
جانشین مادر
mother surrogate
U
جانشین مادر
wlldcard
U
علامت جانشین
fill in
U
جانشین شونده
vicar of christ
U
جانشین یا خلیفه
swops
U
جانشین کردن
swopping
U
جانشین کردن
to take over
U
جانشین شدن
vacant succession
U
بدون جانشین
complete substitution
U
جانشین کامل
swopped
U
جانشین کردن
replacement
U
جانشین سازی
subrogation
U
نیابت جانشین سازی
ingraft
U
در ذهن جانشین کردن
standards
U
کالای جانشین رزمی
locumtenens
U
کفیل جانشین موقت
alternate command authority
U
مقام جانشین فرماندهی
alternate command authority
U
افسر جانشین فرمانده
standard
U
کالای جانشین رزمی
vicegerent
U
جانشین قائم مقام
vice chief of staff
U
جانشین رئیس ستاد
deputies
U
قائم مقام جانشین
to take the place of something
U
جانشین چیزی شدن
substitute
U
تعویض جانشین کردن
stand in
U
جانشین هنرپیشه شدن
stand-ins
U
جانشین هنرپیشه شدن
substituting
U
تعویض جانشین کردن
substituted
U
تعویض جانشین کردن
stand in for someone
<idiom>
U
جانشین کسی بودن
substitution test
U
ازمون جانشین سازی
deputy
U
قائم مقام جانشین
stand-in
U
جانشین هنرپیشه شدن
deputy chief of naval operation
U
جانشین فرماندهی نیروی دریایی
succee
U
جانشین شدن میراث بردن
succession of the presidency
U
سیستم تعیین جانشین درریاست
symbol substitution test
U
ازمون جانشین سازی نمادها
make do with something
<idiom>
U
جانشین چیزی به جای چیزدیگر
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
standard
U
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards
U
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
expansion
U
فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود
local procurement
U
تدارک محلی فراورده محلی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
imprimatur
U
قبول
adoption
U
قبول
intromission
U
قبول
acknowledgment
U
قبول
acceptances
U
قبول
admissions
U
قبول
admission
U
قبول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com