English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time lag U فاصله زمانی مرده
time lags U فاصله زمانی مرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dead rise U فاصله مرده
time lags U فاصله زمانی
time lag U فاصله زمانی
interval U فاصله زمانی
time interval U فاصله زمانی
lapsing U فاصله زمانی
lapses U فاصله زمانی
lapse U فاصله زمانی
distributed lag U توزیع فاصله زمانی
keying interval U فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
flash to bang time U فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
train headway U فاصله زمانی حرکت دو ترن که یک یکان را حمل می کنند
lunitidal interval U فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
relaxation time U فاصله زمانی بین از بین بردن اشفتگی و برقراری حالت تعادل
keb U میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap U مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
lap turn U زمان تناوب مین روبیها فاصله زمانی بین مین روبیها
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
uptime U پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
predicting interval U فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
space U فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
his heart sank U دل مرده شد
in the dust U مرده
extinct U مرده
deceased U مرده
dead U مرده
vapid U مرده
exanimate U مرده
low-spirited U دل مرده
hearse U مرده کش
lifeless U مرده
one-man U یک مرده
six feet under <idiom> U مرده
one man U یک مرده
defunct U مرده
low spirited U دل مرده
hearses U مرده کش
at rest U مرده
necrophilia U مرده گرایی
inhumationist U مرده خاک کن
cremations U مرده سوزانی
idle wire U سیم مرده
autopsies U تشریح مرده
swell U موج مرده
idle turn U کلاف مرده
swelled U موج مرده
autopsy U تشریح مرده
parted U درگذشته مرده
defunct U مرده درگذشته
stillbirth U مرده زاد
pah U مرده شور
cremation U مرده سوزانی
time lags U زمان مرده
necrophagous U مرده خوار
necrophagous U مرده خور
necrophobia U مرده هراسی
necromania U مرده پرستی
dead storage U گنجایش مرده
murrain U گوشت مرده
lyke wake U پاسبانی مرده در شب
necropsy U مرده نگری
non productive time U زمان مرده
swells U موج مرده
time lag U زمان مرده
necrolatry U مرده پرستی
stillbirths U مرده زاد
deadness U حالت مرده
out of play U توپ مرده
deadball U توپ مرده
dead volume U حجم مرده
dead time U زمان مرده
dead storage U حجم مرده
air slaked lime U اهک مرده
dead space U فضای مرده
dead soils U خاکهای مرده
blate U روح مرده
dead band U نوار مرده
dead load U بار مرده
dead ball U توپ مرده
death day U سال مرده
death feigning U مرده نمایی
morgue U مرده خانه
morgues U مرده خانه
ground swell U موج مرده
death mask U قیافه مرده
death masks U قیافه مرده
exanimate U دل مرده وبیروح
widower U مرد زن مرده
widowers U مرد زن مرده
dull finish U رخده مرده
dull finish U کالیبر مرده
down with him U مرده باد
death's head U جمجمه مرده
death watch U پاسبان مرده
playing dead U مرده نمایی
dead as a d. U بکلی مرده
still born U مرده بدنیاامده
living corpse U مرده متحرک
dead as a doornail <idiom> U کاملا مرده
slaked lime U اهک مرده اهک مرده
saprophage U مرده خوار
resurrection man U مرده دزد
reliquiae U مرده ریگ
resurrectionist U مرده دزد
mortuaries U مرده شوی خانه
inheritance U مرده ریگ وراثت
aeropause U منطقه جوی مرده
d. paleness U رنگ ارام مرده
he seems to have died U ازقرارمعلوم مرده است
Speak well of the dead . <proverb> U پشت سر مرده بد نگو.
departed U مرده درگذشته مرحوم
death masks U ماسک صورت مرده
gralloch U احشای گوزن مرده
mortuary U مرده شوی خانه
cirerar yurn U فرف خاکستر مرده
cadaveric U دارای رنگ مرده
funeral home U مرده شوی خانه
eloge U ستایش شخص مرده
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
blast it U مرده شورش را ببرد
balefire U اتش مرده سوزانی
back lash eliminator U تعادل در مسیر مرده
inheritances U مرده ریگ وراثت
death mask U ماسک صورت مرده
sequestrum U قسمت بافت مرده
necromimesis U خود مرده انگاری
autopsies U تشریح نسج مرده
still born U مرده زاییده شده
plague on it U مرده شورش ببرد
sloughy U شبیه پوست مرده
autopsy U تشریح نسج مرده
protoxlead U سنگ مرده مرتک
dead-house U مرده شوی خانه
To be crazy about agirl . U کشته مرده دختری بودن
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
heritage U مرده ریگ سهم موروثی
cadaverous U دارای رنگ پریده و مرده
deathy U مرگ نما مرده وار
natimortality U امار مرده زاییده شدگان
prosector U تشریح کننده بدن مرده
pall U تابوت محتوی مرده حائل
palled U تابوت محتوی مرده حائل
palling U تابوت محتوی مرده حائل
palls U تابوت محتوی مرده حائل
wraiths U روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
under hatches U زیر عرشه دوراز نظر مرده
postmortem U مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
crematory U کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
urn U گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
wraith U روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
ossuary U محل امانت گذاری استخوان مرده
ossuary U فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
urns U گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
f. pile or pyre U توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
necrotic U دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
funeral pyre U توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
incinerator U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
incinerators U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
obsequial U وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
corn U میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
twicer U حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
lich gate U سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
pyres U توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
pyre U توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
clavus U میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
But his body was eventually recovered. U اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود.
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
give someone an inch and they will take a mile <idiom> U اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
gavelkind U تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
hatchment U صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
infarct U ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com