English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
becking mill U غلطک برای افزایش طول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revenue tax U مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
precision U استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
multiple U استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
pipelining U تکنیکی است برای افزایش سرعت کامپیوتر
vented U سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents U سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
venting U سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
fast pill U ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
vent U سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
additive ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
adjective colour U زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
additives U مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
tweak U تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaking U تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaked U تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaks U تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
cold rolling U عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
natural rate hypothesis U هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
sub woofer U هرتز , که در دستگاههای معمولی برای افزایش کیفیت صدا استفاده میشود
expansion U تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
card U تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
cards U تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
expansion board U برد مدار چاپی برای افزایش قابلیتها و توابع به سخت افزار کامپیوتر
debt finance U افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
pipelines U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipeline U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
litotes U کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
pre fetch U دستورات CPU ذخیره شده در صف کوتاه موقت پیش از پردازش برای افزایش سرعت اجرا
long run U مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking U افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
calendaring U قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
fine tune U تنظیم خصوصیات و پارامترهای نرم افزار و سخت افزار برای افزایش کارایی
tune U تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
tunes U تنظیم با مقدار کوچک پارامترهای سخت افزاری یا نرم افزاری برای افزایش کارایی
shifts U روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shift U روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
shifted U روش افزایش کل ترکیب بیتهای ممکن با استفاده از تعدادی بیت برای بیان اینکه آیا کد بعدی باید جای شود یا میز
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiple U معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
quads U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quad U چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
deep stall U وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
graphics U کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
coprocessor U پردازنده جانبی مخصوص مشابه آرایه یا پردازنده عددی که میتواند با CPU اصلی برای افزایش سرعت اجرا کار کند
Intel U محدوده پردازنده ها ساخت intel که حاوی قط عاتی هستند که برای افزایش کارایی به کار می روند در صورت کار با چند رسانهای و ارتباطات
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
actions U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action U حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
roller U غلطک
drum U غلطک
camslide U غلطک
pully U غلطک
drummed U غلطک
rollers U غلطک
cylinder U غلطک
cylinders U غلطک
pre U دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
pre- U دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
bottom roll U غلطک ماتریسی
tamping roller U غلطک لرزاننده
vibrating roller U غلطک لرزان
hand roller U غلطک دستی
drum controller U غلطک فرمان
drag roll U غلطک کششی
guide roller U غلطک راهنما
pilger roll U غلطک زائر
grooved roll U غلطک شیاردار
hydraulic roller U غلطک ئیدرولیکی
idle roll U غلطک کور
dummy roll U غلطک کور
roller conveyor U غلطک حمال
adjustment of rools U تنظیم غلطک
rolling U غلطک زنی
roller conveyor U غلطک بالابر
vibrating roller U غلطک ارتعاشی
roadwheel U غلطک شنی
center disc roll U غلطک دیسکی
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
straightening roll U غلطک مستقیم کنی
roller U ماشین غلطک زنی
carrier U حامل غلطک حمال
sheep foot roller U غلطک پاچه بزی
rollers U ماشین غلطک زنی
backing pawl U غلطک پشت بند
roller bearing U یاطاقان غلطک دار
carriers U حامل غلطک حمال
paint roller U غلطک رنگ کاری
backing roll U غلطک پشت بند
elliptical roller U غلطک بیضی شکل
tandem roller U غلطک وزنی پشت سر هم
back up roll U غلطک پشت بند
tampering U غلطک پاچه بزی
roadwheel arm U بازوی غلطک شنی
flail tank U تانک غلطک دار ضد مین
drum miller U دستگاه فرز غلطک گردان
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
road roller U غلطک ویژه جاده صاف کنی
paint roller mill U غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
dinner wagon U میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
rolled asphalt U بتن قیری یا بتن اسفالتی اسفالت غلطک خورده
mine sweeper U کشتی مین روب غلطک مین جمع کن
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
addenda U افزایش
additions U افزایش
intensification U افزایش
auxesis U افزایش
increscent U افزایش
accessing U افزایش
addendum U افزایش
accesses U افزایش
rise U افزایش
enhancement U افزایش
augmentation U افزایش
accession U افزایش
scale up U افزایش
addition U افزایش
access U افزایش
accessed U افزایش
increased U افزایش
gain U افزایش
amplification U افزایش
aggrantizement U افزایش
raise U افزایش
expansion U افزایش
adjunction U افزایش
summation U افزایش
increases U افزایش
increase U افزایش
rises U افزایش
additament U افزایش
multiplication U افزایش
raises U افزایش
accretion U افزایش
increments U افزایش
affixture U افزایش
reduce/enlarge U افزایش
accru U افزایش
gained U افزایش
increment U افزایش
gains U افزایش
superaddition U باز افزایش
increase of pressure U افزایش فشار
put on weight <idiom> U افزایش وزن
fire raising U افزایش اتش
accrue U افزایش یافتن
accrues U افزایش یافتن
accruing U افزایش یافتن
elongation U افزایش طول
fire-raising U افزایش اتش
rise in temperature U افزایش دما
thickening U افزایش ضخامت
temperature rise U افزایش دما
pick up speed <idiom> U افزایش سرعت
superadd U باز افزایش
increase in potential U افزایش پتانسیل
increasable U افزایش پذیر
scale up U افزایش مقیاس
increase in load U افزایش بار
monetary expansion U افزایش پول
free radical addition U افزایش رادیکالی
frequency multiplication U افزایش فرکانس
aggrandizement U افزایش بزرگی
subjunction U افزایش در پایان
accelerative U مایه افزایش
multiplication U افزایش تکثیر
increase of potential U افزایش پتانسیل
increase in price U افزایش بهاء
tax increase U افزایش مالیات
increase of power U افزایش قدرت
increase of output U افزایش توان
increase of efficiency U افزایش راندمان
increase of current U افزایش جریان
increase of contrast U افزایش کنتراست
cambers U افزایش زیاد
increase in value U افزایش ارزش
addibility U قابلیت افزایش
add time U زمان افزایش
increase in sensitivity U افزایش حساسیت
acceleration تعجیل افزایش
growth U افزایش ترقی
voltage rise U افزایش ولتاژ
voltage increase U افزایش ولتاژ
augmentable U قابل افزایش
progation U افزایش انتقال
spurt U افزایش ناگهانی
spurted U افزایش ناگهانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com