Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
strelli
U
غلت عقب بطرف بالانس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skyward
U
بطرف اسمان بطرف بالا
headstands
U
بالانس سر
handstands
U
بالانس
handstand
U
بالانس
swan support
U
بالانس قو
headstand
U
بالانس سر
swan balance
U
بالانس قو
torsional ballance
U
بالانس پیچشی
inverted cross
U
بالانس صلیب
balance
U
بالانس کردن
tiger balance
U
بالانس ببر
static balance
U
بالانس ایستا
shoulder balance
U
بالانس شانه
peach basket
U
ویمیک بالانس
balances
U
بالانس کردن
frog balance
U
بالانس قورباغهای
armstand dive
U
بالانس برگشت
handstand
U
بالانس روی دست
frog head balance
U
بالانس قورباغهای روی سر
moore
U
081 زیر بالانس
armstand dive
U
شیرجه توام با بالانس
handstands
U
بالانس روی دست
set off
<idiom>
U
بالانس ایجاد کردن
hand balance
U
بالانس روی دست
press up
U
از حالت زاویه به بالانس کشیدن
valdez
U
پرت بالانس از حالت نشسته
press-up
U
از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press-ups
U
از حالت زاویه به بالانس کشیدن
forearm balance
U
بالانس روی ساقهای دست
wide arm handstand
U
بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
english hand balance
U
بالانس ژیمناست روی چوب موازنه
candlesticks
U
بالانس بایک شانه روی چوب موازنه
salomon damper
U
خفه کن دینامیکی برای بالانس میل لنگ و از بین بردن نیرهای نوسانی
into
U
بطرف
levo
U
بطرف چپ
at
U
بطرف
in-
U
بطرف
in
U
بطرف
tiger press
U
حرکت از بالانس ساق دست به روی کف دست
dorsad
U
بطرف پشت
aport
U
بطرف چپ کشتی
home
U
بطرف خانه
homes
U
بطرف خانه
orient
U
بطرف خاوررفتن
orients
U
بطرف خاوررفتن
manward
U
بطرف انسان
coastwards
U
بطرف ساحل
mediad
U
بطرف وسط
mesail
U
بطرف وسط
mesal
U
بطرف وسط
toward
U
بطرف نسبت به
apporro
U
بطرف جلو
edgeways
U
بطرف جلوباشد
downwards
U
بطرف پائین
earthward
U
بطرف زمین
coastward
U
بطرف ساحل
cityward
U
بطرف شهر
earthwards
U
بطرف زمین
eastwards
U
بطرف مشرق
to the east of
U
بطرف مشرق
edgewise
U
بطرف لبه
frontward
U
بطرف جلو
frontwards
U
بطرف جلو
upwards
U
بطرف بالا
atop
U
بطرف بالا
upward
U
بطرف بالا
heavenward
U
بطرف اسمان
pakkorro
U
بطرف بیرون
cephalad
U
متمایل بطرف سر
orienting
U
بطرف خاوررفتن
riverward
U
بطرف رودخانه
forwards
U
بطرف جلو
with
U
بطرف درجهت
rearward
U
بطرف عقب
upgrading
U
بطرف بالا
onwards
U
بطرف جلو
homeward
U
بطرف منزل
upgraded
U
بطرف بالا
upgrades
U
بطرف بالا
abaft
U
بطرف عقب
upgrade
U
بطرف بالا
on
U
بعلت بطرف
without
U
بطرف خارج
to win over to one's side
U
بطرف خوداوردن
to
U
بطرف روبطرف
balance
U
تراز کردن متعادل کردن بالانس
balances
U
تراز کردن متعادل کردن بالانس
southeastward
U
بطرف جنوب شرقی
upstroke
U
خط منبسط بطرف بالا
northeastward
U
بطرف شمال شرقی
upthrust
U
حرکت بطرف بالا
norther
U
بیشتر بطرف شمال
northwardly
U
بطرف شمال شمالی
downswing
U
نوسان بطرف پایین
downstroke
U
ضربه بطرف پایین
outwards
U
بطرف خارج بیرونی
nobble
U
بطرف خود اوردن
phototropism
U
گرایش بطرف نور
uptilt
U
بطرف بالا کج کردن
ina northerly direction
U
بطرف شمال شمالا
northwestwards
U
بطرف شمال غربی
inboard
U
بطرف مرکز کشتی
stern wards
U
بطرف عقب کشتی
upwell
U
بطرف بالا رفتن
inwards or inward
U
بطرف داخل بباطن
stern ward
U
بطرف عقب کشتی
biteuro chagi
U
ضربه پا بطرف اریب
leans
U
تکیه دادن بطرف
athwart
U
از طرفی بطرف دیگر
ap chagi
U
ضربه پا بطرف جلو
front
U
بطرف جلو روکردن به
adaxial
U
متمایل بطرف محور
fronting
U
بطرف جلو روکردن به
astern
U
بطرف عقب پسین
gravitate
U
متمایل شدن بطرف
ashore
U
بکنار بطرف ساحل
outward
U
بطرف خارج بیرونی
lean
U
تکیه دادن بطرف
gravitating
U
متمایل شدن بطرف
leaned
U
تکیه دادن بطرف
gravitates
U
متمایل شدن بطرف
nobbles
U
بطرف خود اوردن
deasil
U
متمایل بطرف راست
cephalad
U
متمایل بطرف راس
nobbling
U
بطرف خود اوردن
southern
U
جنوبا بطرف جنوب
nobbled
U
بطرف خود اوردن
gravitated
U
متمایل شدن بطرف
starboard
U
بطرف راست حرکت کردن
pulls
U
بطرف خود کشیدن کشش
transpose
U
بطرف دیگر معادله بردن
retrorse
U
بطرف پایین و عقب خم شده
transposing
U
بطرف دیگر معادله بردن
step turn
U
چرخش بطرف پایین تپه
south wards
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
transposes
U
بطرف دیگر معادله بردن
outcurve
U
انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
soiuth ward
U
بطرف جنوب متمایل بجنوب
westward
U
بسوی باختر بطرف مغرب
evanesce
U
بطرف صفر میل کردن
bate
U
بال زدن بطرف پایین
westwards
U
بسوی باختر بطرف مغرب
dextrorotation
U
گردش بطرف قطب راست
pull
U
بطرف خود کشیدن کشش
adductor
U
تمایل عضو بطرف محور
upthrust
U
بطرف بالا پرتاب کردن
upthrow
U
بطرف بالاانداختن تحول شدید
upstroke
U
حرکت قلم بطرف بالا
overhand
U
بازی با دست بطرف بالا
cockshot
U
پرتاب تیر بطرف هدف
cockshy
U
پرتاب تیر بطرف هدف
gravitate
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
bind
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
to push down
U
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
binds
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
capacole
U
چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
called shot
U
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
levorotatory
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
comebacker
U
ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
levorotary
U
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
gravitating
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
banked turn
U
انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
gravitated
U
بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
banking track
U
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
lordosis
U
انحنای زیاد ستون فقرات بطرف جلو
downbeat
U
حرکت چوب رهبر ارکست بطرف پایین
place kick
U
توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
to face somebody
[something]
U
چهره خود را بطرف کسی
[چیزی]
گرداندن
in and in
U
مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
deflection
U
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
out and in
U
گویی که با پیچش بطرف شیارمی رود و برمی گردد
upload
U
نیروئی که به صورت قائم بطرف بالا عمل میکند
leg break
U
بلند شدن توپ از سمت توپزن بطرف میله
deflections
U
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
downwash
U
زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
nose down
U
خارج شدن هواپیما از پروازتراز بطرف شیرجه و کاهش ارتفاع
transposition
U
انتقال اعدادمعلوم بیکسو ومجولات بطرف دیگر معادله فراگذاری
retrorocket
U
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
wash in
U
پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
jet propulsion
U
جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
tabbed flap
U
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
upwash
U
حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ssquare rig
U
کشتی دکل دار دارای بادبان خم شده بطرف دکل
skittle
U
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
nose up
U
چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
inflexed
U
منحنی یا کج شده بطرف داخل یا خارج و یابطرف پایین ویابطرف قطب و محور منحرف شده
pinches
U
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
pinch
U
محکم گرفتن بیش از حد گوی بولینگ کاستن سرعت اسب قایق را بیش از حد بطرف بادبان بردن
up the river
U
سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
aft
U
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
onshore
U
روی ساحل متوجه بطرف ساحل
chinaman
U
زمین خوردن و بلند شدن توپ توپ انداز چپ- دست بطرف توپزن راست دست
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
eastern
U
ساکن شرق بطرف شرق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com