English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 15 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
oft U غالبا
some U غالبا
freuqently U غالبا
nine times out ten U غالبا
very often U غالبا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
little pitchers have long ears U کودکان غالبا گوششان تیزاست
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
NetBIOS U استاندارد دستورات که غالبا استفاده میشود.
I usually knock off at 6. U غالبا" ساعت 6 دست از کار می کشم
Iranian goods are usally solid. U جنس ساخت ایران غالبا" محکم است
To drag a country into war . U کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
geek U یکی از بازیکنان بالماسکه وکارناوال که غالبا دارای ماسک منقاردار است
one for one U مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
ethic U غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
Turkaman rugs U فرش های ترکمن [اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com