English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demand factors U عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disposable personal income U درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
demanded U تقاضا کردن تقاضا
demand U تقاضا کردن تقاضا
demands U تقاضا کردن تقاضا
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
prayer U تقاضا
suit U تقاضا
suits U تقاضا
suited U تقاضا
exigence U تقاضا
request U تقاضا
requested U تقاضا
requests U تقاضا
importance U تقاضا
postulating U تقاضا
postulates U تقاضا
postulated U تقاضا
postulate U تقاضا
requisition U تقاضا
requisitioned U تقاضا
requisitioning U تقاضا
requisitions U تقاضا
requesting U تقاضا
demanded U تقاضا
demand U تقاضا
rogation U تقاضا
demands U تقاضا
prayers U تقاضا
solicitation U تقاضا
admission U درامد
income U درامد
revenue U درامد
proceeds U درامد
remunerative U پر درامد
admissions U درامد
hatch U درامد
hatched U درامد
makings U درامد
prelusion U درامد
it wasprologue to the nextmove U درامد
gainings U درامد
total revenue U درامد کل
comings in U درامد
earnings U درامد
means U درامد
emolument U درامد
hatches U درامد
total income U درامد کل
earning U درامد
returns U درامد
returning U درامد
returned U درامد
return U درامد
emoluments U درامد
sued U تقاضا کردن
sue U تقاضا کردن
sues U تقاضا کردن
suing U تقاضا کردن
elasticity of demand U کشش تقاضا
measurement of demand U تخمین تقاضا
application U فرم تقاضا
offer and demand U عرضه و تقاضا
on demand U بنا به تقاضا
quantity of demand U مقدار تقاضا
plea U تقاضا استدعا
pleas U تقاضا استدعا
requisition U چیزمورد تقاضا
requisition U تقاضا کردن
requisitioned U چیزمورد تقاضا
requisitioned U تقاضا کردن
requisitioning U چیزمورد تقاضا
requisitioning U تقاضا کردن
requisitions U چیزمورد تقاضا
requisitions U تقاضا کردن
peak demand U بیشترین تقاضا
peak demand U حداکثر تقاضا
law of demand U قانون تقاضا
applications U فرم تقاضا
requirement U تقاضا احتیاج
demand shift U انتقال تقاضا
demand shift U جابجائی تقاضا
demand schedule U جدول تقاضا
demand pattern U الگوی تقاضا
demand management U مدیریت تقاضا
demand function U تابع تقاضا
demand factors U عوامل تقاضا
demand factor U ضریب تقاضا
demand elasticity U کشش تقاضا
demand shift U تغییر تقاضا
demand side U ستون تقاضا
income elasticity of demand U درامدی تقاضا
adjure U تقاضا کردن
demandant U تقاضا کننده
applier U تقاضا کننده
excess demand U فزونی تقاضا
demandable U قابل تقاضا
demand surface U میزان تقاضا
demand surface U سطح تقاضا
change in demand U تغییر تقاضا
demand side U طرف تقاضا
demand curve U منحنی تقاضا
requested U تقاضا خواسته
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
demanded U تقاضا کردن
supply and demand U عرضه و تقاضا
requests U تقاضا خواسته
requesting U تقاضا خواسته
request U تقاضا خواسته
asked <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
claimed <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
demanded <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
demands U تقاضا کردن
demand U تقاضا کردن
information on demand U اطلاعات با تقاضا
imperial decree U درامد نامشروع
illicit earning U درامد نامشروع
income determination U تعیین درامد
unearned revenue U درامد نامکتسب
imputed income U درامد ضمنی
imputed income U درامد انتسابی
income analysis U تحلیل درامد
income and expenditure U درامد و هزینه
transfer income U درامد انتقالی
income consumption curve U منحنی درامد
transitory income U درامد انتقالی
gross income U درامد ناخالص
mean U منابع درامد
immoral earning U درامد نامشروع
disposable income U درامد دریافتی
distribution of income U توزیع درامد
income distribution U توزیع درامد
earnings per share U درامد هر سهم
economic income U درامد اقتصادی
unearned revenue U درامد باداورده
fixed income U درامد ثابت
flow of income U جریان درامد
flow of income U گردش درامد
meanest U منابع درامد
meaner U منابع درامد
deferred credits U درامد پس افتاده
real income U درامد واقعی
revenue sources U منابع درامد
sinfonia U پیش درامد
per capita income U درامد سرانه
stream of income U جریان درامد
supplementary income U درامد تکمیلی
ordinary income U درامد عادی
notional income U درامد خیالی
notional income U درامد فرضی
nominal income U درامد اسمی
revenue sharing U سهیم در درامد
revenue function U تابع درامد
psychic income U درامد بی دردسر
present income U درامد حال
present income U درامد جاری
unremunerative careers U مشاغل کم درامد
personal income U درامد سرانه
personal income U درامد شخصی
permanent income U درامد دائمی
relative income U درامد نسبی
net revenue U درامد خالص
income per capita U درامد سرانه
it weighed kilogrammes U سه کیلوگرم درامد
total revenue curve U منحنی درامد کل
it scaled kilograms U ده کیلوگرم درامد
it proved false U دروغ درامد
marginal revenue U درامد نهائی
marginal income U درامد نهائی
total revenue function U تابع درامد کل
incremental revenue U درامد نهائی
income leakage U کسر درامد
mean income U درامد متوسط
to bring a return U درامد دادن
median income U درامد متوسط
net income U درامد خالص
tax revenue U درامد مالیاتی
temporary income U درامد موقتی
national income U درامد ملی
municipal revenue U درامد شهرداری
money income U درامد پولی
median income U درامد میانی
income leakage U نشت درامد
means U توانائی درامد
annual earnings U درامد سالانه
preludes U پیش درامد
annual income U درامد سالانه
income tax U مالیات بر درامد
attachment of earnings U توقیف درامد
average revenue U درامد متوسط
benefice U درامد کلیسایی
actual income U درامد واقعی
internal revenue U درامد داخلی
auras U پیش درامد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com