English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3189 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
wobble plate U دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
topics U عنوان ها
subjects U عنوان ها
themes U عنوان ها
headline U عنوان
headlines U عنوان
life peer U عنوان
headings U عنوان
life peers U عنوان
capitulary U عنوان
heading U عنوان
subject [topic] U عنوان
headwords U عنوان
headword U عنوان
epithet U عنوان
head line U عنوان
title U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
appellative U عنوان
titles U عنوان
topic U عنوان
epithets U عنوان
titles U عنوان ها
prints U عنوان و..
names U عنوان ها
ground U عنوان
title U عنوان
captions U عنوان
caption U عنوان
rubrics U عنوان
rubric U عنوان
print U عنوان و..
printed U عنوان و..
name U عنوان
natural U حرکت در عنوان
branding U عنوان تجارتی
brand U عنوان تجارتی
naturals U حرکت در عنوان
honorifics U عنوان تجلیلی
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
caption U عنوان دادن
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
for example U به عنوان مثال
exercise term U عنوان مانور
guize U روبند عنوان
doctorate U عنوان دکتری
heading U عنوان گذاری
appropriation title U عنوان سپرده
appropriation title U عنوان اعتبار
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
honorific U عنوان تجلیلی
surnames U لقب عنوان
surname U لقب عنوان
superscrible U عنوان روی
head U سالار عنوان
heading U عنوان سرصفحه
in a topic form U بصورت عنوان
message heading U عنوان پیام
berthed U کسب عنوان
berth U کسب عنوان
head U عنوان مبحث
on loan U به عنوان قرض
untitled U بدون عنوان
doctorates U عنوان دکتری
intitule U عنوان دادن به
titlist U دارای عنوان
possessory title U عنوان مالکیت
the hoy f. U عنوان پاپ
nowise U به هیچ عنوان
berths U کسب عنوان
start of heading U شروع عنوان
topic U عنوان سرفصل
captions U عنوان دادن
headings U عنوان سرصفحه
headings U عنوان گذاری
topics U عنوان سرفصل
berthing U کسب عنوان
brands U عنوان تجارتی
title page U صفحه عنوان کتاب
title block U قسمت عنوان نامه
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
subhead U عنوان فرعی مقاله
language U برنامهای که به عنوان مترجم
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
superscription U عنوان روی پاکت
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
misdirection U گمراهی عنوان غلط
short title U عنوان کوتاه شده
titles U دارنده عنوان قهرمانی
title U دارنده عنوان قهرمانی
title U واگذارکردن عنوان دادن به
subhead U عنوان جزء یا فرعی
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
clinching U کسب عنوان قهرمانی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
clinched U کسب عنوان قهرمانی
clinch U کسب عنوان قهرمانی
donna U عنوان مودبانه بانوان
lords U عنوان لردی دادن به
lord U عنوان لردی دادن به
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
headings U عنوان یا نام متن در فایل
headings U سمت سینه ناو عنوان
heading U عنوان یا نام متن در فایل
heading U سمت سینه ناو عنوان
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
linking U ترکیب برنامههای کوچک با هم تا نتوانند به عنوان یک واحد اجرا شوند
his reverence U جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
redirects U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
redirected U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
Main Street [American English] U کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
redirect U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
bundle U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
common U کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
bundles U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
alphanumeric U ی از حروف الفبا- عددی که به عنوان یک واحد دستکاری و استفاده میشود
wallpapers U تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
Recent search history Forum search
1olivine
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1اجزای تشکیل دهنده سازمان
1I am good with figures,how about you?
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1ماست چی معنی دارد
2single gas
2single gas
1to as
1زنه شوهر دار
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com