English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
wobble plate U دیسکی که بصورت لولایی یاصلب به عنوان مکانیزم حرکت دهنده روی شفت نصب شده است
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
topics U عنوان ها
subjects U عنوان ها
themes U عنوان ها
headline U عنوان
headlines U عنوان
life peer U عنوان
headings U عنوان
life peers U عنوان
capitulary U عنوان
heading U عنوان
subject [topic] U عنوان
headwords U عنوان
headword U عنوان
epithet U عنوان
head line U عنوان
title U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
appellative U عنوان
titles U عنوان
topic U عنوان
epithets U عنوان
titles U عنوان ها
prints U عنوان و..
names U عنوان ها
ground U عنوان
title U عنوان
captions U عنوان
caption U عنوان
rubrics U عنوان
rubric U عنوان
print U عنوان و..
printed U عنوان و..
name U عنوان
natural U حرکت در عنوان
branding U عنوان تجارتی
brand U عنوان تجارتی
naturals U حرکت در عنوان
honorifics U عنوان تجلیلی
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
caption U عنوان دادن
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
for example U به عنوان مثال
exercise term U عنوان مانور
guize U روبند عنوان
doctorate U عنوان دکتری
heading U عنوان گذاری
appropriation title U عنوان سپرده
appropriation title U عنوان اعتبار
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
honorific U عنوان تجلیلی
surnames U لقب عنوان
surname U لقب عنوان
superscrible U عنوان روی
head U سالار عنوان
heading U عنوان سرصفحه
in a topic form U بصورت عنوان
message heading U عنوان پیام
berthed U کسب عنوان
berth U کسب عنوان
head U عنوان مبحث
on loan U به عنوان قرض
untitled U بدون عنوان
doctorates U عنوان دکتری
intitule U عنوان دادن به
titlist U دارای عنوان
possessory title U عنوان مالکیت
the hoy f. U عنوان پاپ
nowise U به هیچ عنوان
berths U کسب عنوان
start of heading U شروع عنوان
topic U عنوان سرفصل
captions U عنوان دادن
headings U عنوان سرصفحه
headings U عنوان گذاری
topics U عنوان سرفصل
berthing U کسب عنوان
brands U عنوان تجارتی
title page U صفحه عنوان کتاب
title block U قسمت عنوان نامه
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
subhead U عنوان فرعی مقاله
language U برنامهای که به عنوان مترجم
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
superscription U عنوان روی پاکت
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
misdirection U گمراهی عنوان غلط
short title U عنوان کوتاه شده
titles U دارنده عنوان قهرمانی
title U دارنده عنوان قهرمانی
title U واگذارکردن عنوان دادن به
subhead U عنوان جزء یا فرعی
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
clinching U کسب عنوان قهرمانی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
clinched U کسب عنوان قهرمانی
clinch U کسب عنوان قهرمانی
donna U عنوان مودبانه بانوان
lords U عنوان لردی دادن به
lord U عنوان لردی دادن به
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
headings U عنوان یا نام متن در فایل
headings U سمت سینه ناو عنوان
heading U عنوان یا نام متن در فایل
heading U سمت سینه ناو عنوان
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
linking U ترکیب برنامههای کوچک با هم تا نتوانند به عنوان یک واحد اجرا شوند
his reverence U جناب اقای- عنوان کشیشان که برابراست باعناوین قدیمی ایران
redirects U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
redirected U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
Main Street [American English] U کسب و کار و خانواده های متوسط در اجتماعی به عنوان یک گروه
redirect U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
bundle U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
common U کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
bundles U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
alphanumeric U ی از حروف الفبا- عددی که به عنوان یک واحد دستکاری و استفاده میشود
wallpapers U تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com