English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The culpable action may be done wilfully or by negligence. U عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
forfeitable U قابل مجازات
punishable U قابل مجازات
culpable U قابل مجازات
actionable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
capacity U انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
capacities U انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
capital U قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
perpetuting testtimony U تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
crested U دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
wide-awake U آگاهانه
witting U آگاهانه
knowledgeably <adj.> U آگاهانه
wittingly <adj.> U آگاهانه
consciously <adj.> U آگاهانه
deliberately <adj.> U آگاهانه
purposely U آگاهانه
knowingly <adj.> U آگاهانه
conscious U آگاهانه
easy to use U آنچه قابل فهم و انجام باشد
capability U لیستی از اعمالی که قابل انجام هستند
bi directional U که قابل انجام در جهت جلو و عقب است
communication U رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
instruction U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
IF statement U عبارت زبان برنامه نویسی سطح بالا به معنای اینکه IF چیزی قابل انجام نیست
instructions U کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
centralized U امکانات پردازش داده که در یک محل متمرکز و قابل دستیابی توسط سایر کاربران انجام می شوند
asynchronous U انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
basic U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics U سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
imaginary U انگاری
minimization U کم انگاری
nihilism U نیست انگاری
cryptomnesia U نو انگاری خاطره
anthropomorphism U انسان انگاری
insouciance U سهل انگاری
presupposition U پیش انگاری
presuppositions U پیش انگاری
imaginary root U ریشه ی انگاری
laches U سهل انگاری
imaginary axis U محور انگاری
imaginary part U جزء انگاری
nonchalance U سهل انگاری
negligence U سهل انگاری
imaginary U جزء انگاری
sour grapes mechanism U مکانیسم ناچیز انگاری
reification U شیئی انگاری مفهومها
indifference U لاقیدی سهل انگاری
necromimesis U خود مرده انگاری
enelicomorphism U بزرگسال انگاری کودک
contralateral neglect U نادیده انگاری دگرسو
theomania U خود خدا انگاری
zoomorphism U حیوان ریخت انگاری
backgrounds U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
subroutine U بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
background U سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
neghgent U غفلت کار سها انگاری
to greenwash U نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
talk someone's ear off <idiom> U آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده [اصطلاح روزمره]
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
dim U نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد متن چاپ شده را به صورت دیجیتالی ذخیره کند این کار توسط اسکنر و رسانه ذخیره سازی با حجم بالا مثل CDROM قابل ضبط انجام میشود
dimmed U نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد متن چاپ شده را به صورت دیجیتالی ذخیره کند این کار توسط اسکنر و رسانه ذخیره سازی با حجم بالا مثل CDROM قابل ضبط انجام میشود
dims U نرم افزاری که به کاربر اجازه میدهد متن چاپ شده را به صورت دیجیتالی ذخیره کند این کار توسط اسکنر و رسانه ذخیره سازی با حجم بالا مثل CDROM قابل ضبط انجام میشود
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
groupware U نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
retribution U مجازات
sanctions U مجازات
the lash U مجازات
reprimand U مجازات
wite U مجازات
sanction U مجازات
reprimanded U مجازات
reprimanding U مجازات
reprimands U مجازات
sanctioned U مجازات
punishment U مجازات
castigation U مجازات
pains and penalties U مجازات
penalty U مجازات
sanctioning U مجازات
rocket [British E] U مجازات
penalties U مجازات
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
agravation of punishment U تشدید مجازات
to get ticked off [British E] <idiom> U مجازات شدن
degrading punishment U مجازات ترذیلی
divine legislation U تشدید مجازات
deterrent punishment U مجازات ارعابی
disciplinary punishment U مجازات انضباطی
suspended sentences U مجازات تعلیقی
fasces U قدرت مجازات
accessory punishment U مجازات تبعی
absolution U انصراف از مجازات
deterrennt punishment U مجازات ترهیبی
suspended sentence U مجازات تعلیقی
castigator U مجازات کننده
to get a rocket [British E] <idiom> U مجازات شدن
sanctioning U مجازات کردن
sanctions U مجازات کردن
capital punishment U اعدام مجازات
punishability U مجازات کردنی
criminous U مستحق مجازات
principal punishment U مجازات اصلی
theories of punishment U فلسفه مجازات
doom U حکم مجازات
reformative punishment U مجازات تادیبی
pecuniary punishment U مجازات نقدی
pecuniary pumishment U مجازات نقدی
punishability U قابلیت مجازات
punishment of a minor offence U مجازات تکدیری
communication of punishment U ابلاغ مجازات
commutation U تخفیف مجازات
sentencing U حکم به مجازات
sentences U حکم به مجازات
sentence U حکم به مجازات
probation U تعلیق مجازات
punishable U مستحق مجازات
punishment U کیفر مجازات
punitory U متضمن مجازات
pecuniary penalty U مجازات مالی
capital punishment U مجازات اعدام
death penalty U مجازات اعدام
sanctioned U مجازات کردن
degradatory punishment U مجازات ترذیلی
sanction U مجازات کردن
culpability U قابلیت مجازات
to death penalty U اعدام مجازات
theories of punishment U اهداف مجازات
suspension of punishment U تعلیق مجازات
punish U مجازات کردن
mitigation of punishment U تخفیف مجازات
supplementary punishment U مجازات تکمیلی
reprieval U تعلیق مجازات
punishes U مجازات کردن
severe punishment U مجازات شاق
punished U مجازات کردن
on probation U به شرط تعلیق مجازات
commutation U تبدیل مجازات به اخف
on probation U در دوره تعلیق مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
suit the punishment to the crime U انطباق مجازات بر جرم
finger-wagging U مجازات [اصطلاح روزمره]
censure U مجازات [اصطلاح روزمره]
actionable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
penal <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
penal code U قانون مجازات عمومی
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
penal codes U قانون مجازات عمومی
sanction U تصدیق مجازات اقتصادی
penal <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
it is death to U مجازات 0000مرگ است
reproof U مجازات [اصطلاح روزمره]
actionable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
sanctioned U تصدیق مجازات اقتصادی
culpable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
sanctioning U تصدیق مجازات اقتصادی
chargeable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
sanctions U تصدیق مجازات اقتصادی
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
reprieving U مجازات کسی را بتعویق انداختن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com