English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cross action U علیه وی اقامه کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
use and occupation U عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
Other Matches
in personam U علیه شخص خاصی علیه انسان
inductions U اقامه
productions U اقامه
erection U اقامه
production U اقامه
erections U اقامه
induction U اقامه
adduction U اقامه
adductor U اقامه
initiating proceedings U اقامه دعوی
alleges U اقامه کردن
allege U اقامه کردن
alleging U اقامه کردن
prefers U اقامه کردن
bringing U اقامه کردن
brings U اقامه کردن
prefer U اقامه کردن
posing U اقامه کردن
poses U اقامه کردن
posed U اقامه کردن
pose U اقامه کردن
preferring U اقامه کردن
bring U اقامه کردن
adduee U اقامه کردن
advances U اقامه کردن
advance U اقامه کردن
advancing U اقامه کردن
right of action U حق اقامه دعوی
put in U اقامه کردن
bringing an action U اقامه دعوی
raises U اقامه کردن
raise U اقامه کردن
pretending U دروغی اقامه کردن
lodge a complaint U اقامه دعوی کردن
pretends U دروغی اقامه کردن
call to prayer U اقامه قبل از نماز
judge advocate U اقامه کننده دعوی
producing U اقامه ارائه کردن
pretend U دروغی اقامه کردن
forclosure U سلب حق اقامه دعوی ممانعت
account U دلیل موجه اقامه کردن
non claim U فروگذاری از اقامه دعوادرمدت قانونی
produces U اقامه کردن ارائه دادن سند
produced U اقامه کردن ارائه دادن سند
produce U اقامه کردن ارائه دادن سند
demonstratively U با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
inductility U عدم امادگی برای لوله شدن اقامه
interplead U پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
against U علیه
versus U علیه
pro and con U له و علیه
con U بر علیه
conned U بر علیه
conning U بر علیه
v U علیه
pros and cons U له و علیه
cons U بر علیه
recognizor U محکوم علیه
third person of a transfer U محال علیه
pupils U مولی علیه
anti U مخالف علیه
appellee U مستانف علیه
beneficiary of an endowment U موقوف علیه
victim of an offence U مجنی علیه
assignee U محال علیه
pro and con U دلائل له و علیه
lady ship U سرکار علیه
losing party U محکوم علیه
drawee U محال علیه
divtsor U مقسوم علیه
divisor U مقسوم علیه
object of protest U معترض علیه
party against whom a protest is made U معترض علیه
peace be upon him U علیه السلام
person placed under guardianship U مولی علیه
presentee U معروض علیه
judgement debtor U محکوم علیه
pupil U مولی علیه
respondents U مستانف علیه
respondent U مستانف علیه
beneficiaries U موقوف علیه
respondent U مدعی علیه
out of court U محکوم علیه
defendants U مدعی علیه
respondents U مدعی علیه
beneficiary U موقوف علیه
denominator U مقسوم علیه
denominators U مقسوم علیه
ward U مولی علیه
wards U مولی علیه
defendant U مدعی علیه
divisor U مقسوم علیه [ریاضی]
self defeating U علیه منظور خود
self-defeating U علیه منظور خود
public mischief U جرم علیه جامعه
offences against persons U جرائم بر علیه اشخاص
non fatal offences against the person U جرائم بر علیه ابدان
lese majeste U خیانت علیه حکومت
lese majesty U خیانت علیه حکومت
common d. U مقسوم علیه مشترک
biological defense U پدافند بر علیه تک میکربی
offences against property U جرائم بر علیه اموال
action in personam U دعوی بر علیه شخص
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
offences against public morals U جرائم بر علیه اخلاق عمومی
offences against public dencency U جرائم بر علیه عفت عمومی
offence against public order U جرائم بر علیه نظم عمومی
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
to proceed against a person U اقدام بر علیه کسی زدن
common factor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
common divisor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
To take field against somebody . U بر علیه کسی وارد شدن
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
respondents U پژوهش خواه مستانف علیه
respondent U پژوهش خواه مستانف علیه
counter fire U اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
chemical defense U پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
libellee U مدعی علیه شخص مورد افترا
libelee U مدعی علیه شخص مورد افترا
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
demurrer U ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
greatest common divisor U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common divisor [gcd] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
whispering campaign U انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
greatest common factor [GCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
highest common factor [HCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
impregnated U پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
nemo agit in seipsum U هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
lese majesty U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majeste U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
bench warrant U حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
go to law U اقامه دعوی کردن دادخواهی کردن عارض شدن
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
pleads U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleaded U در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
set up U اقامه یا طرح کردن تولید کردن
remainder U عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
verba chartarum fortius accipiuntur U proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
puritan U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritans U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
adduced U اقامه کردن تقدیم کردن
adduce U اقامه کردن تقدیم کردن
adducing U اقامه کردن تقدیم کردن
adduces U اقامه کردن تقدیم کردن
cold war U عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
presentment U ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
defense U دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
coalitions U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
common divisor U مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
pretend U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
drawer U محال علیه برات برات کش
drawers U محال علیه برات برات کش
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
retour sans protet U اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com