English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zoography U علم توصیف جانوران وخوی انان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
will temprament tests U ازمونهای اراده- خلق وخوی
heart of stone <idiom> U شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
they U انان
those U انان
the ins U انان که سر کا یا دارای متامی هستند
squire of dames U کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
biosystematic U مربوط به رده بندی موجودات از روی ساختمان یاختههای انان
holding company U شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
genetics U واختلاف موجودات و مکانیسم انان در اثر توارث بحث میکند نسل شناسی
academic freedom آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
narration U توصیف
shading U توصیف
descriptions U توصیف
descriptor U توصیف گر
qualification U توصیف
delineation U توصیف
description U توصیف
descriptions U توصیف تشریح
self explanatory U بی نیاز از توصیف
self-explanatory U بی نیاز از توصیف
description U توصیف تشریح
indefinable U توصیف نشدنی
job description U توصیف شغلی
recommendable U قابل توصیف
false description U توصیف غلط
qalified U توصیف شده
delineator U توصیف کننده
data descriptor U توصیف گر داده ها
characterization U توصیف شخصیت
describable U قابل توصیف
indefinably U توصیف نشدنی
self explaining U بی نیاز از توصیف
qualify U توصیف کردن
characterizes U توصیف کردن
characterized U توصیف کردن
characterising U توصیف کردن
qualifies U توصیف کردن
characterises U توصیف کردن
qualifiers U توصیف کننده
qualifier U توصیف کننده
characterizing U توصیف کردن
characterize U توصیف کردن
characterised U توصیف کردن
indescribable U توصیف ناپذیر نامعلوم
unutterably U غیر قابل توصیف
unutterable U غیر قابل توصیف
characterization U توصیف صفات اختصاصی
task state descriptor U توصیف گر حالت کار
illusionism U نگارش یا توصیف منافر وهمی
termless U بی پایان غیر قابل توصیف
task state descriptor U توصیف کننده وضعیت وفیفه
unspeakable U توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
ineffable U شخص غیر قابل توصیف نگفتنی
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
Religion was portrayed in a negative way. U دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
faunology U جانوران
menageries U نمایشگاه جانوران
bimana U جانوران دودست
invertebrata U جانوران بی مهره
kits U بچه جانوران
zooplankton U جانوران شناور
vermin U جانوران موذی
faunistic U وابسته به جانوران
faunis U الهه جانوران
faunae U مربوط به جانوران
lights U ریه جانوران
kit U بچه جانوران
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
halobiont U جانوران اب شور
herbivora U جانوران علفخوار
animal kingdom U جهان جانوران
acephali U جانوران بیسر
implacentalia U جانوران بی جفت
animalist U پیکرنمای جانوران
menagerie U نمایشگاه جانوران
animality U زندگی جانوران
animals kingdom U جهان جانوران
arachnida U جانوران عنکبوتی
ccitt v. U در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
pincer U عضو گازانبری جانوران
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
neontology U بررسی جانوران مانده
oestrum U شهوت ومستی جانوران
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
underbody U پایین تنه جانوران
instinct U هوش طبیعی جانوران
instincts U هوش طبیعی جانوران
animal husband U پرورش جانوران اهلی
arthropoda U جانوران مفصل دار
articulata U جانوران حلقه دار
zootaxy U طبقه بندی جانوران
claw U سرپنجه جانوران ناخن
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
claws U سرپنجه جانوران ناخن
zooid U جانورسان شبیه جانوران
biosystematic U رده بندی جانوران
somite U حلقه یابند بدن جانوران
To kI'll animals for food . U جانوران را برای غذا کشتن
zoometry U اندازه گیری اندامهای جانوران
vivarium U جای نگاهداری جانوران زمینی
microorganism U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
animalcular U وابسته به جانوران ذره بینی
achordata U جانوران فاقد ستون فقرات
weasels U جانوران پستاندار شبیه راسو
weasel U جانوران پستاندار شبیه راسو
aquariums U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
gamekeepers U متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper U متصدی جانوران شکاری قرقچی
microorganisms U جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
epizootic U منتشر شونده درمیان جانوران
lorica U پوسته سخت حافظ جانوران
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
seafood U غذاهای مرکب از جانوران دریایی
electrographic architecture U [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
incestuous U وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
zootechnics U روش تربیت ورام کردن جانوران
zootechny U روش تربیت و رام کردن جانوران
zootechny U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
polyzoic U مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
rodenticide U دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
chitin U جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
polyphagous U تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
foraminifer U جنسی از جانوران ریز ریشه پای
zootechnics U فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
verminate U تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
outbreed U جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
pinfold U جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
Aborigines U سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
chine U مهره استخوان پشت جانوران گوشت مازه
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
awn U الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
sea fire U شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
inbreed U پرورش دادن از جانوران هم تیره تخم کشیدن
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
drag net U توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
oestrual U در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
hard roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
roe U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
Brits U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
omnivora U جانوران همه چیزخوار مانند خوک و اسب ابی
hard roe U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
Brit U جانوران ریز دریایی که خوراک نهنگ و ماهیان بزرگاند
lanugo U کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
inbreeding U تخم کشی از جانوران هم تیره تولید و تناسل در میان هم نژادها
heteromorphic U جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
zoophyte U انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد
labyrinthodon U سنگواره یکی از جانوران دوزیست بزرگ که دندانهای پیچ درپیچ دارد
The documentary tries to be truthful to the events. U این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
galantine U خوراک سرد گوشت گوساله وجوجه و دیگر جانوران که استخوان ان را در اورده باشند
totem pole U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem poles U تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
unaccountably U غیر مسئول غیر قابل توصیف
unaccountable U غیر مسئول غیر قابل توصیف
notochord U نخستین محور تیره پشت میله غضروفی که در پشت جانوران است
hemoglobin U ماده رنگی اهن دار گویچههای قرمز خون جانوران مهره دار
describing U توصیف کردن وصف کردن
describes U توصیف کردن وصف کردن
described U توصیف کردن وصف کردن
portraying U توصیف کردن مجسم کردن
describe U توصیف کردن وصف کردن
portrays U توصیف کردن مجسم کردن
portrayed U توصیف کردن مجسم کردن
portray U توصیف کردن مجسم کردن
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
historic character U [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com