English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
business economics U علم اقتصاد بازرگانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
microeconomics U اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
micro-economics U اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
Other Matches
normative economics U اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
expanding economy U اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
planned economies U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
commercial U بازرگانی
relating to business <adj.> U بازرگانی
for-profit <adj.> U بازرگانی
corporate [commercial] <adj.> U بازرگانی
commercial <adj.> U بازرگانی
merchantry U بازرگانی
business <adj.> U بازرگانی
commerce U بازرگانی
traded U بازرگانی
mercantile U بازرگانی
trading U بازرگانی
trade U بازرگانی
emporetic U بازرگانی
mercantile agent U بازرگانی
bilateral trade U بازرگانی دو طرفه
balance of trade U تراز بازرگانی
trades unions U اتحادیه بازرگانی
emporium U مرکز بازرگانی
internal trade U بازرگانی داخلی
emporiums U مرکز بازرگانی
trade fair U نمایشگاه بازرگانی
commercial bank U بانگ بازرگانی
merchant bank U بانک بازرگانی
merchant banks U بانک بازرگانی
emporia U مرکز بازرگانی
commercial banks U بانکهای بازرگانی
trade union U اتحادیه بازرگانی
trade unions U اتحادیه بازرگانی
bill exchange U برات بازرگانی
board of trade U هیئت بازرگانی
commercial revolution U انقلاب بازرگانی
commercial tax U مالیات بازرگانی
sea borne commerce U بازرگانی دردریا
quasi commercial U نیمه بازرگانی
quasi commercial U شبه بازرگانی
domestic trade U بازرگانی داخلی
merchantman U کشتی بازرگانی
merchant marine U ناوگان بازرگانی
mercantilism U سیاست بازرگانی
mart U مرکز بازرگانی
maritime commerce U بازرگانی دریایی
foreign trade U بازرگانی خارجی
union <adj.> U اتحادیه بازرگانی
commercial representative U نمایندگی بازرگانی
commercial policy U سیاست بازرگانی
board of trade U وزارت بازرگانی
trade secrets U اسرار بازرگانی
business activity U فعالیت بازرگانی
business cycle U دور بازرگانی
business enterprise U بنگاه بازرگانی
business fluctuations U نوسانات بازرگانی
business union U اتحادیه بازرگانی
trade secret U اسرار بازرگانی
chamber of commerce U اطاق بازرگانی
chamber of commerce U اتاق بازرگانی
volume of trade U حجم بازرگانی
chamber of trade U اتاق بازرگانی
trade mark U علامت بازرگانی
trade deficit U کسری بازرگانی
commercial attache U وابسته بازرگانی
idiograph U نشان بازرگانی
business U موسسه بازرگانی
trade fairs U نمایشگاه بازرگانی
jobbing U واسطه بازرگانی
commercially U از راه بازرگانی
businesses U موسسه بازرگانی
maritime U وابسته به بازرگانی دریایی
businesses U کسب و کار بازرگانی
master mariner U ناخدای کشتی بازرگانی
trade journal U روزنامه یا مجله بازرگانی
brokers U واسطه معاملات بازرگانی
commercial intercourse U معامله یا مراوده بازرگانی
brokering U واسطه معاملات بازرگانی
business cycle U دور فعالیت بازرگانی
broker U واسطه معاملات بازرگانی
business U کسب و کار بازرگانی
business transaction U داد و ستد بازرگانی
firmest U کارخانه موسسه بازرگانی
brokered U واسطه معاملات بازرگانی
firmer U کارخانه موسسه بازرگانی
firm U کارخانه موسسه بازرگانی
firms U کارخانه موسسه بازرگانی
mentoring U مرشدی [تجارت و بازرگانی]
ideograph U سمبل و علامت بازرگانی
hanse U اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
interstate commerce U بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
commercial center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
industries and mines U اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
international chamber of commerce U اتاق بازرگانی بین المللی
indiaman U کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
shopping mall [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
hermes U خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
jaycee U عضو اطاق بازرگانی جوانان
mercantilism U سیاست موازنه بازرگانی کشور
strip mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
overseas trade fair U نمایشگاه بین المللی بازرگانی
shopping mall [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
stapled U اساسی مرکز بازرگانی عمده
chamber of commerce U اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
emporiums U جای بازرگانی مرکز فروش
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
emporia U جای بازرگانی مرکز فروش
stapling U اساسی مرکز بازرگانی عمده
foreign trade multiplier U ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
mentoring U مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
staple U اساسی مرکز بازرگانی عمده
clearing agreement U موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
emporium U جای بازرگانی مرکز فروش
lawmerchant U قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
polacca U کشتی دکلی بازرگانی دردریاهای مدیترانه
polacre U کشتی دکلی بازرگانی دردریای مدیترانه
boarded U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
dromond U کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
commercialization U تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
over-the-counter trading of securities U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market [American E] U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
longboat U بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
over-the-counter market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
kerb market [British E] U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
outside market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
water utilization U اقتصاد اب
economy U اقتصاد
economies U اقتصاد
the open door U ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
inland duty U حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
favorable balance of trade U موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
long boat U بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
economy U علم اقتصاد
economies U علم اقتصاد
mixed economies U اقتصاد مختلط
agricultural economics U اقتصاد کشاورزی
economics U علم اقتصاد
sales U فروش [اقتصاد]
applied economics U اقتصاد صنعتی
weak economy U اقتصاد ضعیف
welfare economics U اقتصاد رفاه
centrally planned economy U اقتصاد متمرکز
liquidation [of something] U واریزحساب [اقتصاد]
realization [American E] [of something] U واریزحساب [اقتصاد]
realisation [British E] [of something] U واریزحساب [اقتصاد]
barter economy U اقتصاد پایاپای
balance economy U اقتصاد متوازن
planned economy U اقتصاد برنامهای
arithmetic , political U اقتصاد سیاسی
turnover [British English] U فروش [اقتصاد]
economist U متخصص اقتصاد
planned economy U اقتصاد بانقشه
planned economy U اقتصاد سنجیده
planned economies U اقتصاد برنامهای
planned economies U اقتصاد بانقشه
planned economies U اقتصاد سنجیده
command economy U اقتصاد دستوری
command economies U اقتصاد دستوری
economically U از لحاظ اقتصاد
economically U ازروی اقتصاد
economically U از نظر اقتصاد
economists U متخصص اقتصاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com